اوباما سیاست تهاجم مذاکره را مد نظر دارد
صلح اعراب و اسرائیل؛ مبنای کار دولت امریکا
گفتوگو با محسن جلیلوند، کارشناس و تحلیلگر روابط بینالملل
باراک اوباما در مصاحبه با شبکه ایبیسی امریکا، همچنان ایران را یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی ایالات متحده امریکا دانست و گفت که در رویکرد تازه دولت او تاکید هم بر احترام به مردم ایران است و هم روشن ساختن انتظارات از رهبران ایران.
گفت و گوی دیپلماسی ایرانی با دکتر محسن جلیلوند، کارشناس و تحلیل گر روابط بین الملل:
- به طور مشخص انتظارات دولت اوباما از مقامات ایران چه خواهد بود؟
معتقدم که در ایالات متحده امریکا استراتژی تعریف شده است، درآخرین صحبتی که آقای استفان هادلی (مشاور امنیت ملی کاخ سفید) داشت گفت که ایران مهمترین چالش پیش روی رئیس جمهور آینده امریکاست، دقیقا همین جمله را آقای اوباما در سخنان اخیرش پیرامون ایران تکرار کردند، این نشان می دهد که استراتژی تعریف شده در واشنگتن نه ربطی به اقای جرج بوش و حزب جمهوری خواه دارد و نه آقای اوباما و حزب دموکرات، یک استراتژی تعریف شده است که هر دولتی سر کار آید آنرا اجرا خواهد ساخت.
اما نوع اجرای این استراتژی و تاکتیک ها متفاوت است با این حال معطوف به اهدافی است که تعریف شده است، اوباما آقای دنیس راس را به عنوان مسئول امور ایران در دولت خود تعیین کرده است و وی نیز سیاست های خاص خود را دارد، او مدت ها هماهنگ کننده امور خاورمیانه و نماینده امریکا در صلح اعراب و اسرائیل بود، علاوه بر این دموکرات ها در سیاست های خود اسرائیل محورتر هستند، با توجه به این عوامل به نظر می رسد سیاست آقای اوباما در مورد ایران بهره گیری از قدرت نرم در گام اول و پس از آن گسترش تحریم ها و یا دیگر موارد است. به نظر می رسد که اوباما ابتدای کار قدرت نرم را بکار می گیرد و سیاست تهاجم مذاکره را مد نظر دارد.
- سیاست تهاجم مذاکره به چه معناست؟
این مساله ای تعریف شده در سیاست خارجی امریکاست. بر اساس این سیاست، تهاجم از مسیر مذاکره مد نظر است، در واقع طرف امریکایی بر مذاکره با ایران تاکید دارد اما با توجه به آنچه آقای دنیس راس می گوید؛ ماهیت مذاکره مهم نیست بلکه اینکه بر سر چه موضوعی مذاکره می شود، اهمیت دارد. این سیاست به طور معمول حریف را مجبور به نشان دادن عکس العمل می کند.
- آقای اوباما اظهار داشته است که می خواهد رویکرد تازه ای را اتخاذ کند که مشارکت دادن ایران نقطه آغاز آن خواهد بود، به نظر شما مشارکت دادن ایران در چه حوزه هایی مورد نظر است؟
این سخن ابهام دارد، باید مشخص شود که مشارکت در چه مواردی مد نظر است. در خصوص عراق ایران مذاکرات خود را با طرف امریکایی انجام داد و در مورد افغانستان نیز تهران در کنفرانس برلین شرکت کرد و در بازسازی افغانستان شریک شد. بنابراین مهم آن است که اوباما می خواهد در چه مواردی ایران را مشارکت دهد، آیا در ترتیبات امنیتی خاورمیانه قصد مشارکت دادن ایران را دارند؟ آیا امریکاییان قصد دارند در سیاست های استراتژیک خود ایران را مشارکت دهند؟
بر اساس دیدگاه آقای دنیس راس، خود مذاکره مهم نیست بلکه موضوع آن اهمیت دارد، مبنای کار امریکاییان مسئله صلح اعراب و اسرائیل است و خود نیز بر این مساله واقفند، به اعتقاد من این بحران نیز بدون مشارکت دادن ایران میسر نیست، اولویت دیگر واشنگتن بحث خلیج فارس است که بازهم بدون حضور ایران بی معناست، مورد دیگر مساله تروریسم است. خاستگاه تروریسم کشورهای سنی منطقه است و ایران به عنوان کشوری شیعی هیچ گاه بحث تروریسم را که تهدید کننده امریکا باشد دنبال نکرده است و این در حالی است که اکثر کسانی که در حادثه یازده سپتامبر شرکت داشتند از عربستان بودند که دوست امریکاست و بن لادن که در سودان بود در افغانستان عمل می کند.
بنابراین در این سه موضوع معتقدم که امریکا به طور قطع باید با ایران بر سر میز مذاکره بنشیند و بدون حضور ایران نمی توانند موفق شوند، ایران که خود نه موجد تروریسم و نه توزیع کننده تروریسم است در حالیکه خود درزمره کشورهای تروریستی شناخته می شود.
- آیا همکاری ایران و امریکا در نقاط اشتراکی چون عراق و افغانستان می تواند تاثیر گذار بر مذاکرات و مناسبات دو کشور در مورد مساله هسته ای ایران باشد؟
موضوع هسته ای ایران یک چالش سنگین برای امریکاییان نیست، نه ایران تهدید هسته ای جدی ای است و نه چالش هسته ای جدی. امریکاییان موضوع هسته ای ایران را بیجا و بیهوده بزرگ ساخته اند و به تعبیر عامیانه یک گیر بی خود است. آنها بیشتر از این موضوع به عنوان یک اهرم فشار بهره می گیرند، اگر واشنگتن بتواند مشکل خود را با تهران در سطح کلان حل و فصل کند؛ موضوع هسته ای حل شده است چراکه بنیاد آنرا خود در زمان رژیم سابق ایران گذاشته اند.
گفت و گوی دیپلماسی ایرانی با دکتر محسن جلیلوند، کارشناس و تحلیل گر روابط بین الملل:
- به طور مشخص انتظارات دولت اوباما از مقامات ایران چه خواهد بود؟
معتقدم که در ایالات متحده امریکا استراتژی تعریف شده است، درآخرین صحبتی که آقای استفان هادلی (مشاور امنیت ملی کاخ سفید) داشت گفت که ایران مهمترین چالش پیش روی رئیس جمهور آینده امریکاست، دقیقا همین جمله را آقای اوباما در سخنان اخیرش پیرامون ایران تکرار کردند، این نشان می دهد که استراتژی تعریف شده در واشنگتن نه ربطی به اقای جرج بوش و حزب جمهوری خواه دارد و نه آقای اوباما و حزب دموکرات، یک استراتژی تعریف شده است که هر دولتی سر کار آید آنرا اجرا خواهد ساخت.
اما نوع اجرای این استراتژی و تاکتیک ها متفاوت است با این حال معطوف به اهدافی است که تعریف شده است، اوباما آقای دنیس راس را به عنوان مسئول امور ایران در دولت خود تعیین کرده است و وی نیز سیاست های خاص خود را دارد، او مدت ها هماهنگ کننده امور خاورمیانه و نماینده امریکا در صلح اعراب و اسرائیل بود، علاوه بر این دموکرات ها در سیاست های خود اسرائیل محورتر هستند، با توجه به این عوامل به نظر می رسد سیاست آقای اوباما در مورد ایران بهره گیری از قدرت نرم در گام اول و پس از آن گسترش تحریم ها و یا دیگر موارد است. به نظر می رسد که اوباما ابتدای کار قدرت نرم را بکار می گیرد و سیاست تهاجم مذاکره را مد نظر دارد.
- سیاست تهاجم مذاکره به چه معناست؟
این مساله ای تعریف شده در سیاست خارجی امریکاست. بر اساس این سیاست، تهاجم از مسیر مذاکره مد نظر است، در واقع طرف امریکایی بر مذاکره با ایران تاکید دارد اما با توجه به آنچه آقای دنیس راس می گوید؛ ماهیت مذاکره مهم نیست بلکه اینکه بر سر چه موضوعی مذاکره می شود، اهمیت دارد. این سیاست به طور معمول حریف را مجبور به نشان دادن عکس العمل می کند.
- آقای اوباما اظهار داشته است که می خواهد رویکرد تازه ای را اتخاذ کند که مشارکت دادن ایران نقطه آغاز آن خواهد بود، به نظر شما مشارکت دادن ایران در چه حوزه هایی مورد نظر است؟
این سخن ابهام دارد، باید مشخص شود که مشارکت در چه مواردی مد نظر است. در خصوص عراق ایران مذاکرات خود را با طرف امریکایی انجام داد و در مورد افغانستان نیز تهران در کنفرانس برلین شرکت کرد و در بازسازی افغانستان شریک شد. بنابراین مهم آن است که اوباما می خواهد در چه مواردی ایران را مشارکت دهد، آیا در ترتیبات امنیتی خاورمیانه قصد مشارکت دادن ایران را دارند؟ آیا امریکاییان قصد دارند در سیاست های استراتژیک خود ایران را مشارکت دهند؟
بر اساس دیدگاه آقای دنیس راس، خود مذاکره مهم نیست بلکه موضوع آن اهمیت دارد، مبنای کار امریکاییان مسئله صلح اعراب و اسرائیل است و خود نیز بر این مساله واقفند، به اعتقاد من این بحران نیز بدون مشارکت دادن ایران میسر نیست، اولویت دیگر واشنگتن بحث خلیج فارس است که بازهم بدون حضور ایران بی معناست، مورد دیگر مساله تروریسم است. خاستگاه تروریسم کشورهای سنی منطقه است و ایران به عنوان کشوری شیعی هیچ گاه بحث تروریسم را که تهدید کننده امریکا باشد دنبال نکرده است و این در حالی است که اکثر کسانی که در حادثه یازده سپتامبر شرکت داشتند از عربستان بودند که دوست امریکاست و بن لادن که در سودان بود در افغانستان عمل می کند.
بنابراین در این سه موضوع معتقدم که امریکا به طور قطع باید با ایران بر سر میز مذاکره بنشیند و بدون حضور ایران نمی توانند موفق شوند، ایران که خود نه موجد تروریسم و نه توزیع کننده تروریسم است در حالیکه خود درزمره کشورهای تروریستی شناخته می شود.
- آیا همکاری ایران و امریکا در نقاط اشتراکی چون عراق و افغانستان می تواند تاثیر گذار بر مذاکرات و مناسبات دو کشور در مورد مساله هسته ای ایران باشد؟
موضوع هسته ای ایران یک چالش سنگین برای امریکاییان نیست، نه ایران تهدید هسته ای جدی ای است و نه چالش هسته ای جدی. امریکاییان موضوع هسته ای ایران را بیجا و بیهوده بزرگ ساخته اند و به تعبیر عامیانه یک گیر بی خود است. آنها بیشتر از این موضوع به عنوان یک اهرم فشار بهره می گیرند، اگر واشنگتن بتواند مشکل خود را با تهران در سطح کلان حل و فصل کند؛ موضوع هسته ای حل شده است چراکه بنیاد آنرا خود در زمان رژیم سابق ایران گذاشته اند.
نظر شما :