چرا دموکراسی باید شرمسار باشد؟
مصاحبه مجله نيوزويک با رابرت کيگن مشاور جان مک کين کانديداى انتخابات رياست جمهورى امريکا
رابرت کیگن [ Robert Kagan ] اعتقاد دارد جنگی در راه است، اما نه لزوماً به کمک اسلحه و بمب. با این حال او در کتاب جدیدش بیان می کند که در سطح جهان شکافی اساسی بین لیبرال دموکراسی و حکومت های اقتدارگرا در حال شکل گیری است.
او و جان مک کین - که کیگن به او مشاوره می دهد - خواستار تشکیل اتحادیه کشورهای دموکراتیک هستند.
مک کین وعده داده است در صورت بردن انتخابات ریاست جمهوری در ماه نوامبر این مسئله را پیگیری کند.
مک کین فقط خواستار تشکیل اتحادیه کشورهای دموکراتیک نیست، او اخیراً خواستار اخراج روسیه از گروه هشت کشور صنعتی شده است. مک کین تا چه میزان روی چنین خواسته هایی مصمم است؟
بگذارید به صراحت بگویم. تا هنگامی که تمام دموکراسی ها نخواهند، اتحادیه کشورهای دموکراتیک شکل نخواهد گرفت.
دوران وودرو ویلسون، رئیس جهور امریکا و موسس جامعه ملل، نیست که سوار بر کشتی Fourteen Points به آن سوی اقیانوس اطلس برویم و بگوییم اینجا را امضا کنید. هیچ کس هم روسیه را از گروه هشت بیرون نخواهد انداخت. خود روسیه در این زمینه حق اظهارنظر و تصمیم گیری دارد. دیگر کشورها هم با چنین مسئله ای موافقت نخواهند کرد.
سوال اصلی این است: اگر کسی می دانست روسیه به چنین وضعیتی درمی آید، آیا از ابتدا فرصت حضور در گروه هشت را به آن می داد؟ مک کین در حقیقت می خواهد بر این نکته تأکید کند که ما باید اقتدارگرایی روسیه را جدی بگیریم.
این مسئله به نوعی انتقاد از شورای امنیت سازمان ملل هم هست؟
در واقع تأیید این مسئله است که شورای امنیت در رسیدن به توافق، مشکلات بسیاری داشته است، به ویژه در موارد بشردوستانه در دارفور، برمه و زیمباوه.
حقیقتاً بین دموکراسی ها و حکومت های اقتدارگرا در این موارد شکاف وجود دارد. مک کین پیش از این گفته بود که اتحادیه کشورهای دموکراتیک نه برای دور زدن سازمان ملل، بلکه برای تکمیل عملکرد آن است.
خوب است به خاطر بیاوریم حرکاتی مشابه به وسیله گروهی از کشورها که می توانید آنها را اتحادیه کشورهای دموکراتیک بخوانید پیش از این انجام شده است. برای مثال دخالت در جنگ کوزوو در سال 1999.
بهتر نیست چنین رویه ای دایره ای گسترده تر از جامعه ترا آتلانتیک ( transatlantic) را دربر بگیرد؟
کتاب « بازگشت تاریخ و پایان رؤیاها »ی شما می گوید در حالی که بیست سال پیش تنها دو قدرت جهانی وجود داشتند، امروزه تعداد قدرت ها افزایش یافته است. اما تفاوت این دوران با دوران جنگ سرد این است که اکنون قدرت های بزرگ جهانی روابط اقتصادی در هم تنیده ای دارند.
من از شنیدن این که جهانی شدن - این وابستگی متقابل فزآینده - اساساً مانع از رقابت ژئوپلتیک می شود و آن را بلا اثر می سازد یا تنش های ایدئولوژیک را کاهش می دهد خسته شده ام. اگر به تاریخ نگاه کنید غالباً درگیری میان قدرت های بزرگ بیشتر به دلایل ژئوپلتیک و جاه طلبی ها و باورهای متعارض بوده است تا مسائل اقتصادی. مسائل اقتصادی همیشه مانع از درگیری ملت ها نمی شوند.
نگاهی رقابتی به روابط بین الملل چه سودی برای کشورهای دموکراتیک دارد؟
تا حدی مجبور به پذیرش این نگاه هستیم، چون کشورهای اقتدارگرا از این دریچه به جهان نگاه می کنند. قبول دارم که چنین نگاهی پوتین را ناراحت می کند. اما خیلی چیزها پوتین را ناراحت می کند. ناتو پوتین را ناراحت می کند. اتحادیه اروپا پوتین را ناراحت می کند.
کمی عصبانی می شوم وقتی می بینم افراد به این باور می رسند که گردهم آمدن دموکراسی ها خطرناک ترین کاری است که ممکن است انجام دهیم چون ممکن است احساسات پوتین جریحه دار شود، یا چین احساس انزوا کند.
معنای این حرف برای افرادی مانند اوباما که خواهان افزایش تحرکات دیپلماتیک هستند چیست؟
قطعاً ما نیاز به مذاکره و صحبت با مخالفان خود داریم، اما اجازه بدهید کار را از موافقان خود شروع کنیم. به نظر من اولویت رئیس جمهور بعدی باید بازگشت به روابط مناسب با متحدان دموکراتیک مان باشد.
گروهی اعتقاد دارند نوع نگاه ما به روابط بین الملل به دو قطبی شدن فضا کمک می کند. نظر تو چیست؟
به نظر من خنده دار است. همان گروهی که می گویند تشکیل اتحادیه کشورهای دموکراتیک خطرناک است از موضع دولتشان در محکوم کردن برخورد چین با مسئله تبت پشتیبانی می کنند. من هم موافق چنین مسئله ای ] محکوم کردن چین [ هستم. دولتمردان چین نتیجه می گیرند که ملل دموکراتیک با آنها دشمنی دارند و در این دشمنی با یکدیگر متحدند. حکومت های اقتدارگرا از رقابتی که در جریان است کاملاً آگاهند.
نظر شما :