محور مقاومت وارد دوره هماهنگی استراتژیک شده است
نتانیاهو و آینده خاورمیانه
حسین فاطمی، روزنامه نگار
دیپلماسی ایرانی: ۶ ماه از عملیات طوفان الاقصی و آغاز کشتار و جنایت بیسابقه رژیم صهیونیستی در نوار غزه میگذرد. در این مدت کارشناسان معتقدند رژیم صهیونیستی به اهداف ترسیمی خود دست پیدا نکرده است. لذا این احتمال وجود دارد که صهیونیست به دنبال تسری جنگ به دیگر نقاط خاورمیانه باشند. از طرف دیگر به دلیل آنکه نتانیاهو سعی در فرار از حاکمه و همچنین کنارهگیری از عالم سیاست و قدرت دارد به دنبال فرسایشی کردن جنگ در غزه است. با این حال بسیاری معترفند، هم راهبرد نتانیاهو برای طولانی کردن جنگ در غزه و همچنین سیاست تسری درگیری و ناامنی به کل منطقه خاورمیانه، نه تنها دستاوردی برای صهیونیستها نخواهد داشت بلکه میتواند بحران فعلی در سرزمینهای اشغالی را به یک نقطه غیر قابل کنترل، غیر قابل مدیریت و برگشت ناپذیر برساند. با در نظر گرفتن این نکات، «یران» در گفت وگو با جعفر قنادباشی، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا به بررسی دقیقتر سیاست رژیم صهیونیستی در این رابطه پرداخته است که در ادامه از نظر میگذرانید.
پس از وقوع عملیات طوفان الاقصی و آغاز کشتار و جنایت صهیونیستها در باریکه غزه بسیاری از تحلیلگران و ناظران معتقد بودند که بنیامین نتانیاهو برای فرار از برکناری و محاکمه سعی در فرسایشی کردن جنگ و از همه مهمتر کشاندن درگیری به کل منطقه دارد؛ گزارهای که پس از ۶ ماه اکنون به شکل کاملی بروز و ظهور پیدا کرده است. اما سوال کلیدی اینجا است که نتانیاهو تا کجا میتواند جنایت در غزه را فرسایشی کرده و از آن طرف، دامنه جنگ را به خاورمیانه گسترش دهد؟
در سوال شما پیشفرضی وجود داشت که باید به شکل درستی بررسی شود. ما اگر بخواهیم تصمیم به ادامه جنگ در نوار غزه و همچنین گسترش درگیری و ناامنی به کل منطقه خاورمیانه را فقط به شخص بنیامین نتانیاهو محدود کنیم و تقلیل بدهیم، راه را به اشتباه رفتهایم و تحلیل کاملی از اوضاع نداریم.
به چه دلیل؟
چون ساختار تصمیم گیر در رژیم صهیونیستی با نتانیاهو یا بدون نتانیاهو به دنبال ادامه جنگ در باریکه غزه و گسترش آن به منطقه خاورمیانه است. از این حیث باید عنوان داشت که نتانیاهو عضو مجموعهای از صهیونیسم رادیکال است و از طرف دیگر مدیریت تحولات فلسطین تووسط ایالات متحده آمریکا پیش میرود. لذا هر تصمیمی در خصوص اداهم جنگ در غزه و خاورمیانه باید با هماهنگی آمریکاییها باشد و از طرف دیگر کلیه اقدامات، جنایت و کشتار در این شش ماه مورد بیشترین حمایت تسلیحاتی، لجستیکی و اقتصادی واشنگتن بوده است.
اینا هم منظور از واشنگتن صرفا دولت جو بایدن است یا هیات حاکمه و ساختار تصمیم در این کشور ؟
اینجا هم نباید موضوع را فقط به جو بایدن تقلیل دهیم. بلکه منظور من همان ساختار حاکم در آمریکاست که با ساختار حاکم در رژیم صهیونیستی تصمیم به ادامه جنگ و همچنین گسترش جنگ دارند. یعنی همانطور که چهرههایی مانند یوف گالانت، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی یا بنی گانس به عنوان یکی از جدیترین مخالفان نتانیاهو و سایر افراد در رژیم صهیونیستی به صراحت و بارها از ادامه جنگ گفته اند و نمیتوان موضوع را فقط به نتانیاهو محدود کرد در آمریاک هم موضوع تنها جو بایدن نیست.
اما این دو هیات حاکمه تا کجا جنگ را ادامه میدهند؟
به سوال مهمی اشاره کردید. به نظر من صیونیستها تا آنجا جنگ را ادامه میدهند که محور مقاومت اعلام پیروزی نکند. ما اگر به جنگ ۳۳ روزه، جنگ ۲۲ روزه و و جنگ ۵۱ روزه نگاهی بیندازیم صهیونیستها، جنگ را به این امید آغاز کردند و آن را ادامه دادند که حزب الله یا حماس و جنبش جهاد اسلامی دست برتر نداشته باشند. اکنون هم پس از عملیات طوفان الاقصی و ضربه بی سابقه به ساختار امنیتی و سیاسی رژیم صهیونیستی، صهیونیستها، تاکید میکنم صهیونیستها و نه شخص بنیامین نتانیاهو، جنگ را تا جایی پیش میبرند که حماس یا جنبش جهاد اسلامی نتوانند خود را پیروز میدان معرفی کنند. وقتی نتانیاهو میگوید اگر جنگ را در این نقطه پایان دهیم شکست خود را پذیرفتهایم و یواف گالانت اعتراف میکند اگر در این نقطه جنگ پایان یابد پایان اسرائیل را امضا کردهایم، مؤیدی بر آن است که هراس رژیم صهیونیستی اینجاست که پس از ۶ ماه کشتار و جنایت در نوار غزه نتوانند به اهداف ترسیمی خود دست پیدا کنند که مهمترین آن هدف ها به زعمشان نابودی گروههای مقاومت در این باریکه است.
با این وضعیت چرا به دنبال تسری جنگ هستند؟
چون پس از ۶ ماه جنایت و کشتار و تحمیل خسارات بیسابقه هنوز نتوانسته اند به اهداف ترسیمی خود دست پیدا کنند که همانطور که گفتم مهمترین آن نابودی گروههای مقاومت است. اکنون زمزمههایی در میان خود صهیونیستها مبنی بر اینکه امکان دارد حماس از بین نرود دیده میشود و اتفاقاً به همین دلیل است که سعی شده است برای انحراف در افکار عمومی رژیم صهیونیستی، راه های جایگرین دیگری در دستور کار قرار گیرد.
اگرچه شما تاکید دارید که نباید موضوع را به نتانیاهو تقلیل داد، اما نمیتوان نقش محوری و کانونی او را نادیده گرفت؟
نکتههای من دال بر نادیده گرفتن نقش نتانیاهو نیست. اما همانطور که گفتم و دوباره تاکید میکنم نباید موضوع را فقط به بنیامین نتانیاهو محدود کرد؛ بله نتانیاهو اکنون برای فرار از محاکمه و کنارهگیری همیشگی از عالم سیاست و قدرت سعی در فرسایشی کردن جنگ و تسری دادن آن به منطقه خاورمیانه دارد. اگر شما به جنگ ۳۳ روزه نگاه کنید، پس از پایان این جنگ، ایهود اولمرت، وزیر نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی مجبور به کنارهگیری شد. چون پس از ۳۳ روز جنگ این رژیم صهیونیستی بود که پیشنهاد آتش بس را مطرح کرد و نه حزب الله لبنان. اکنون هم در این نقطه نتانیاهو مجبور به ادامه جنگ است.
به موضوع تسری جنگ بیشتر بپردازیم. اگرچه صهیونیستها و شخص نتانیاهو تسری جنگ به کل منطقه خاورمیانه را یک سناریوی ایده آل برای خود میدانند، اما در سوی دیگر گروههای محور مقاومت از یمن گرفته تا عراق، سوریه و لبنان نشان دادهاند که آمادگی تسری این جنگ را دارند. لذا به نظر میرسد که پروژه تسری جنگ به خاورمیانه یک اثر بومرنگی بر خود صهیونیستها خواهد داشت و بحران در سرزمینهای اشغالی را مضاعف خواهد کرد. شما هم قائل به این موضوع هستید؟
باز هم دو نکته در سوال شما وجود داشت که باید به شکل درستی به آن پرداخت. نخست موضوع تسری جنگ از نگاه گروههای محور مقاومت است. من معتقدم گروههای محور مقاومت در منطقه خاورمیانه از سوریه و لبنان گرفته تا عراق و یمن به دنبال تسری جنگ نیستند. بلکه به دنبال پایان دادن به جنگ هستند. برای مثال انصارالله در یمن اتفاقاً برای آنکه هرچه زودتر به این جنگ و جنایت در غزه پایان داده شود و دارو و امکانات به این باریکه برسد به شکل مستقیم وارد معادلات جنگ شده است و این به معنای سیاست تسری جنگ نیست. اتفاقا یمن تنها کشوری است که برای باز کردن راه دارو و غذا به غزه به شکل مستقیم حمله علیه اسرائیل را کلید زده است. در کنار آن دیگر گروهها در سوریه، عراق و حزب الله لبنان هم اساساً به دنبال تسری جنگ نیستند. بلکه آنها هم بارها و بارها عنوان داشتند که اتفاقاً به دنبال پایان جنگ و کشتار در غزه و رساندن دارو و غذا به مردم فلسطین هستند و اگر صهیونیستها جنگ را پایان دهند، این گروهها هم حمله به اراضی اشغالی را پایان خواهند داد. پس این به معنای تسری جنگ نیست. نکته دیگر این است که به نظر من رژیم صهیونیستی هم در این شرایط و پس از ۶ ماه کشتار و جنایت در نوار غزه، نه توان و نه تمایلی برای تسری جنگ به خاورمیانه ندارد. یعنی به شکل مشخص، صهیونیستها هراس جدی از ورود مستقیم حزب الله لبنان به جنگ دارند.
پس حملات مداوم و مکرر و نیز تجاوزات رژیم صهیونیستی به لبنان و سوریه چه معنایی دارد؟
اتفاقاً این دست حملات که توسط رژیم صهیونیستی به خاک لبنان و یا تجاوزات هوایی و موشکی به خاک سوریه انجام میشود با این هدف است که گروههای مقاومت در سوریه و لبنان وارد جنگ نشوند تا رژیم صهیونیستی تمرکز خود را روی نوار غزه بگذارد.
در مورد ایران هم اینگونه است؟ پس از حمله بعد از ظهر دوشنبه هفته گذشته رژیم صهیونیستی به بخش کنسولی ساختمان سفارت ایران در دمشق، حضرتعالی قائل به این هستید که صهیونیستها به دنبال جنگ با ایران نیستند؟
در خصوص ایران موضوع متفاوت است. به نظر من یکی از آرزوهای دیرینه بنیامین نتانیاهو، حتی از دوران پیشین نخست وزیری جنگ با ایران بوده است. اما این را هم باید گفت که خود صهیونیستها به دنبال جنگ مستقیم با ایران نیستند، بلکه با اقداماتی نظیر حمله بعد از ظهر دوشنبه هفته گذشته رژیم صهیونیستی به بخش کنسولی ساختمان سفارت ایران در دمشق، سعی دارند جنگی علیه ایران آغاز شود که طرف مقابل آن، آمریکا و دیگر کشورهای غربی باشد، نه رژیم صهیونیستی. ببینید اکنون رژیم صهیونیستی پس از ۶ ماه کشتار و جنایت، هم در حوزه معادلات نظامی، دفاعی و امنیتی و هم از نظر اقتصادی و تجاری و همچنین از نظر رسانهای و دیپلماتیک در بیسابقهترین فشار و بحران به سر میبرد. از طرف دیگر هر هفته شاهد اعتراضات گسترده و پررنگ شهرک نشینان علیه نتانیاهو هستیم که نشان میدهد بحران اجتماعی در سرزمینهای اشغالی تا چه حد فوران کرده است. در چنین شرایطی بهترین وضعیت برای صهیونیستها در جهت فرار از این بحرانهای چند لایه و مضاعف فعلی درگیر شدن با ایران است، منتها همانطور که گفتم، درگیری و جنگی که طرف مقابل آن، آمریکا و کشورهای غربی باشد، نه خود رژیم صهیونیستی.
نکته کلیدی در میان حرفهای شما وجود داشت و جا دارد بیشتر به آن پرداخت این است که از پیش از عملیات طوفان الاقصی، گروههای محور مقاومت به فراخور شرایط و تحولات منطقه خاورمیانه و اقتضات مکانی و زمانی از خود واکنش و پاسخ نشان میدادند. اما بعد از آغاز جنگ در غزه، گروههای مقاومت در یمن، عراق، لبنان و سوریه معادلات را تغییر داده و وارد فاز هجومی شدند. آیا ین به معنای آن است که گروههای مقاومت پس از عملیات طوفان الاقصی به عنوان یک نقطه عطف دست به تغییر رویه و پارادایم نظامی و امنیتی و دفاعی زدهاند و فاز هجومی خود را حفظ خواهند کرد یا نه، این فاز هجومی هم متناسب با شرایط پس از عملیات طوفان الاقصی بوده است؟ به بیان دیگر آیا این پوست اندازی در میان گروههای مقاومت راهبردی است یا تاکتیکی؟
نکته مهمی که در سوال شما به آن پرداخته نشد. این است که به نظر من فتار گروههای مقاومت در منطقه پس از عملیات طوفان الاقصی سرآغازی از یک هماهنگی بیسابقه و در عین حال دقیق بین این گروهها در تقابل با رژیم صهیونیستی است. بینید این گروهها یک هدف واحد را به عنوان چرایی ورود به درگیری با رژیم صهیونیستی انتخاب کردند و اعلام کردند که برای پایان دادن به کشتار و جنایت در باریکه غزه و رساندن دارو و غذا به مردم فلسطین، جنگ با صهیونیست ها را آغاز می کنند. از طرف دیگر هر کدام از گروههای منطقه بنا به اقتضائات جغرافیایی و ویژگیهای سرزمینی، بخشی از پاسخ به رژیم صهیونیستی را پیش میبرند. پس این سرآغازی بر هماهنگی بین گروههای محور مقاومت است که به نظر من این هماهنگی و تغییر رفتار در سطح راهبردی روی داده است و از این به بعد متناسب با هر اتفاق دیگری این هماهنگی مجدداً بروز و ظهور پیدا خواهد کرد. البته اگر یادتان باشد در جنگ سیف القدس نشانههای جزئی و کم رنگی از هماهنگی بین گروههای فلسطینی با حزبالله لبنان و همچنین گروههای حشد الشعبی در عراق و گروههای یمنی وجود داشت. در آن جنگ (سیف القدس) گروههای حشد الشعبی و گروههای یمنی هشدار داده بودند که اگر این جنگ ادامه پیدا کند وارد نبرد با رژیم صهیونیستی میشوند که آن جنگ خیلی زود به پایان رسید و هکار به ورود حشد الشعبی عراق و گروههای یمنی کشیده نشد. پس این هماهنگی مانند عملیات طوفان الاقصی به شکل جدی، دقیق و راهبردی بروز و ظهور پیدا نکرده بود. در سوال شما دو نکته دیگر وجود داشت که باید درست به آن پرداخت. اول اینکه به نظر من گروههای محور مقاومت وارد فاز تهاجمی یا هجومی نشدهاند...
اشتباه برداشت نشود منظور من از فاز تهاجمی، ورود به فاز تجاوز نیست؟
من هم میخواستم همین را بگویم که گروههای محور مقاومت پس از عملیات طوفان الاقصی و ۶ ماه کشتار و جنایت رژیم صهیونیستی در باریکه غزه، وارد فاز تهاجمی یا هجومی نشدهاند، بلکه این رفتار ذیل همان فاز تدافعی گروههای محور مقاومت قابل تفسیر است.
چطور؟!
ببینید محور مقاومت برای دفاع از مردم مظلوم فلسطین در نوار غزه، پایان دادن به جنایت و کشتار صهیونیستها در این باریکه و رساندن هرچه سریعتر دارو و غذا، عملیات خود علیه رژیم صهیونیستی را آغاز کردند. پس ایم به معنای فاز تهاجمی نیست. موضوع مهمتری که در سوال قبلی شما وجود داشت و باید به آن درست اشاره کرد این است که گروههای محور مقاومت با تجربهای که پس از عملیات طوفان الاقصی در این ۶ ماه کسب کردهاند، فاز تدافعی یا به قول شما فاز تهاجمی را متناسب با شرایط و اقتضائات منطقه پیش خواهند برد. یعنی هرجا که شرایط اقتضا کند به دنبال دفاع خواهند بود و هرجا که نیاز باشد میتوانند به شکل مستقیم وارد حمله شوند.
موضوع مهم دیگری که در سوالات قبلی شما به آن اشاره شد و اینجا جا دارد بیشتر به آن بپردازیم مسئله اثر بوم رنگی ناشی از تلاش برای گسترش جنگ در منطقه توسط رژیم صهیونیستی است که اتفاقاً در راستای تحلیل من قرار دارد. یعنی رژیم صهیونیستی به خوبی میداند در شرایط کنونی که ۶ ماه از جنایت و کشتار در غزه میگذرد و به هیچ کدام از اهداف ترسیمی خود دست پیدا نکرده است و به دنبال آن بیشترین آثار مخرب در حوزه اقتصادی، تجاری و امنیتی برای خود صهیونیستها شکل گرفته است و جامعه اسرائیل هم به یک فوران در برابر نتانیاهو دست زده است. لذا اکنون پتانسیلی برای ایجاد درگیری در چند جبهه موازی وجود ندارد. لذا اگر میبینید که صهیونیستها با حزبالله وارد درگیری پراکنده میشود اتفاقاً به دلیل آن است که از جنگ مستقیم و گسترده با لبنان پرهیز میکند. چون اکنون وضعیت اقتصادی و اجتماعی و امنیتی رژیم صهیونیستی اجازه این جنگ را نمیدهد. ارتش صهیونیستی رژیم صهیونیستی پس از ۶ ماه کشتار در غزه اکنون در یک خستگی قریباً بیسابقه قرار دارد. این خستگی و ناتوانی تا جایی پیش رفته کسی تصورش را نمیکرد صهیونیستها برای مقابله با گروههای مقاومت فلسطینی در غزه مجبور شود از چندین هزار مزدور نظمای غربی و آمریکایی استفاده کند؛ حال شما تصور کنید که این رژیم با این خستگی و فروپاشی روانی، نظامی، امنیتی و دفاعی بخواهد در برابر حزب الله لبنان قرار بگیرد.
حال که ۶ ماه از عملیات طوفان الاقصی گذشته است این سوال بیش از گذشته خودنمایی میکند که آیا حماس در دام صهیونیستها برای آغاز جنگ افتاد و محور مقاومت در مسیر تعیین شده گام برداشته است؟
اتفاقا این سوالی است که طی ۶ ماه گذشته بارها در محافل رسانهای، تحلیلی و کارشناسی داخلی، منطقهای و جهانی به آن پرداخته شده است و گاهی هم به اشتباه عنوان میشود که حماس و گروههای مقاومت فلسطینی با کلیدزدن عملیات طوفان الاقصی در دام صهیونیستها افتادند که به نظر من یک گزاره کاملاً غلط است. ببینید به دو دلیل حماس عملیات طوفان الاقصی را کلید زد؛ نخست آنکه طی ۱۸ سال از سال ۲۰۰۵ تا سال ۲۰۲۳، رژیم صهیونیستی ۱۲ جنگ را به نوار غزه تحمیل کرد. در جنگ ۸ روزه، ۵۱ روزه و ۲۲ روزه و دیگر جنگهایی که یک روزه یا دو روزه بودند، خود صهیونیستها به بهانههای واهی تجاوزات هوایی و موشکی را علیه نوار غزه انجام میدادند و خودشان هم آتش بس اعلام میکردند. بنابراین باید یک نقطه بر پایان روند آتش افروزی و تجاوزات صهیونیستها در باریکه غزه گذاشته میشد. البته عملیات طوفان الاقصی اولین عملیات پیش دستانه مقاومت فلسطینی نبود. بلکه در جنگ سیف القدس هم گروههای فلسطینی حاضر در نوار غزه هم با هدف تهدید رژیم صهیونیستی دال بر پایان دادن به جنایت و تجاوز در محله شیخ جراح بیت المقدس وارد جنگ با صهیونیستها شدند.
دلیل دیگر کلید زدن عملیات طوفان الاقصی توسط حماس به عملکرد افراطیترین کابینه رژیم صهیونیستی در قبال مردم فلسطین باز می گردد. پس از روی کار آمدن دوباره بنیامین نتانیاهو و شکلگیری رادیکالترین کابینه تاریخ رژیم صهیونیستی، دور تازه و بیسابقهای از کشتار و جنایت و تجاوز به مردم فلسطین را آغاز شده بود که باعث شد که عملیات طوفان الاقصی در دستور کار قرار بگیرد. بنابراین نمیتوان گفت این یک دام و یا تله بود که گروههای فلسطینی و مشخصاً حماس در آن گرفتار شدند. در همین رابطه اگر به شکل دقیق و درستی گفته های مححافل رسانهای و کارشناسی عبری زبان خود رژیم صهیونیستی را در همین شش ماه بررسی کنید بارها از زبان کارشناسان نظامی و امنیتی عنوان شده است که مهمترین عامل کلید خوردن عملیات طوفان الاقصی، روی کار آمدن مججد نتایناهو و شکل گیری کابینه افراطی و نیز عملکرد و کارنامه برخی چهرههای تندرو مانند اسموتریج و بن گویر بوده است که باعث شد محور مقاومت فلسطین دست به بیسابقهترین عملیات نظامی بزند و به دنبال آن، گستردهترین، شدیدترین و بیسابقهترین ضربه امنیتی، نظامی و دفاعی به رژیم صهیونیستی وارد شود.
نکته مهم دیگری هم که نباید از نظر دور داشت این است که طبق گزارش برخی از مراکز و نهادهای صهیونیستی اگر گروه حماس وارد عملیات طوفان الاقصی نمیشد و این بازدارندگی را ایجاد نمیکرد، صهیونیستها مسیری برای آغاز جنگ داشتند. یعنی آنگونه که برخی از نهادهای نظامی رژیم صهیونیستی اعلام کردهاند گویا قرار بوده که نتانیاهو و چهرههای تندروی کابینه وی برای فرار از اعتراضات گسترده شهرک نشینان و همچنین انتقادات جدی کشورهای اروپایی و آمریکا که مهمترین حامیان رژیم صهیونیستی به شمار میروند، جنگی را علیه نوار غزه آغاز کنند.
چون اگر به خاطر داشته باشید پیش از عملیات طوفان الاقصی، تلاش نتانیاهو و کابینه افراطی او برای اصلاح ساختار قضایی رژیم صهیونیستی با هدف بقای طولانی مدت نتانیاهو در قدرت، افزایش حیطه اختیارات و تصمیم گیریهای نخست وزیر و همچنین پایان دادن به پروندههای فساد و موضوع دادگاهی شدن تانیاهو و خانوادهاش، تلاش کردند که ساختار قضایی رژیم صهیونیستی به هر نحوی و با هر هزینه ای که شده تغییر دهند و شما دیدید که چندین و چند ماه اعتراضات گسترده و بیسابقهای در رژیم صهیونیستی علیه نتانیاهو شکل گرفته بود که شهرک نشینان از آن به عنوان کودتای قضایی نتانیاهو یاد میکردند. در چنین شرایطی نتانیاهو و کابینه افراطی او به یک جنگ نیاز داشتند. لذا دیر یا زود این جنگ را کلید میزدند. من پیشتر اشاره کردم که طی ۱۸ سال از سال ۲۰۰۵ تا سال ۲۰۲۳، رژیم صهیونیستی ۱۲ جنگ را به نوار غزه تحمیل کرد. لذا این امکان وجود داشت که به بهانه واهی دیگری صهیونیستها وارد جنگ با نوار غزه بشوند. اینجا حماس و گروههای فلسطینی دست پیش را گرفتند و با یک عملیات پیش دستانه خود ضربه بیسابقه امنیتی و دفاعی و نظامی را به رژیم صهیونیستی وارد کردند.
نظر شما :