روابط تهران و بلگراد زیر ذره بین ناظران
آنچه ایران و صربستان را به هم علاقهمند می کند
دیپلماسی ایرانی: آنچه از روند مناسبات و تعاملات سال های اخیر دولت فعلی ایران در منطقه بالکان به چشم می خورد، گویای بازسازی و گسترش ارتباطات با دولت و شخصیت های مختلف تاثیرگذار صربستان است.
گمان بر این است، این رویکرد جدید از سوی دو کشور فوق الذکر، در جهات تثبیت و تقویت دیدگاه های سیاسی و اقتصادی و حتی بازسازی پیشینه ی روابط تاریخی ایران و یوگسلاوی سابق، به طور جدی در دستور کار قرار گرفته است.
اعلام تشکر نیکولا سلاکوویچ، وزیر امور خارجه وقت صربستان در تهران (آوریل 2021)،از موضع ایران در قبال مساله کوزوو، سفر دیگر مقامات بلندپایه صربستانی از جمله گوران الکسیچ معاون وزیر امور خارجه و ولادیمیر اورلیچ رئیس مجلس آن کشور به تهران و در مقابل سفر امیر عبداللهیان، وزیر خارجه کشورمان در دسامبر 2022 به بلگراد و دیدار با ایویکا داچیچ، همتای صربستانی و سایر شخصیت های این کشور، از جمله مواردی ست که در نگاه رصدگران و ناظران روابط بین المللی، نشانی بر ایجاد و گسترش زمینه هایی نو از روابط و همچنین احیای همکاری های گذشته است.
از یک منظر این اقدامات و راه کارهای دولت های مدرن در جهت دیپلماسی سیاسی و روابط بین المللی امری عادی بنظر می رسد، اما در نگاه دیگر، هنگامی که سال ها مناسبات و روابط کشورها در عرصه بین الملل دچار سردی و منازعات جدی بوده است و در یک برهه زمانی، شرایط و اقتضایات منطقه ای و جهانی به گونه ای رقم می خورد که همین کشورها،تصمیم به ترمیم و بهبود روابط میان خود می گیرند، لاجرم در نگاه بسیاری از ناظران، تحلیلگران و سایر دولت ها به عنوان امری غیر عادی تعبیر می شود که در خصوص روند میان تهران و بلگراد چنین نگاهی وجود دارد.
در این ارتباط دو سویه، چند محور راهبردی برای هر یک از طرفین مهم و حیاتی بنظر می رسد: که اگر ایجاد و استمرار تعاملات و مناسبات بین المللی و منطقه ای در راستای تامین منافع مالی هر یک از کشورها را از بدیهیات کارکردهای دستگاه های دیپلماسی هر کشور بدانیم، ولی آنچه موجب شده تا در زمان فعلی، سایر ناظران را به نزدیکی بیش از پیش ایران و صربستان حساس کند، ریشه در موضوعات تاریخی، سیاسی، قومیتی و دینی دارد که در دهه های اخیر قویا با جنگ دهه نود میلادی در بوسنی و هرزگوین، ارتباط معناداری پیدا می کند.
مساله اصلی بلگراد در منازعات بین المللی، پرونده لاینحل کوزوو است که از سال 2008 میلادی اعلان استقلال کرده، ولی همچنان صربستان آن را بخشی از خاک خود می داند. با وجود اینکه حدود 100 کشور جهان استقلال کوزوو را به رسمیت شناخته اند، ولیکن کشورهایی همچون چین، روسیه و ایران آن را به رسمیت نشناخته و شاید همین امر موجب این شده است که کوزوو در زمره کشورهای سازمان ملل متحد قرار نگرفته است.
لذا مهم ترین مسئله راهبردی بین المللی برای صرب ها که با نزدیکی به سه کشور مذکور (ایران، روسیه و چین) از آن انتفاع می یابد، همین مساله ی حمایت از موضع صرب ها در قبال عدم رسمیت استقلال کوزوو است.
در ارتباط با بوسنی نیز می توان چنین پنداشت که مواضع اخیر صربستان و رفتارهای مقامات صرب بوسنی همچون میلوراد دودیک و همراهان وی، که همواره بر طبل جدایی و تفرقه در موجودیت کلی بوسنی و هرزگوین می کوبند، رفته رفته پر رنگ تر شده و به نوعی طالب عدم همراهی و حمایت ایران از بوسنی و هرزگوین هستند.
در برخی اتفاقات اخیر، از جمله اعلام حمایت های معنوی و بشردوستانه ی ایران از مسلمانان بوسنی در طول جنگ و بعد از آن،واکنش ها و حساسیت هایی رااز جانب صرب ها به همراه داشت!
به بیان ساده تر اینکه، صرب ها که دیگر مساله حیاتی شان تنش و التهابات تاریخی و قومیتی با مسلمانان بوسنی ست که دقیقا در یک جغرافیا و دقیقا کنار صرب های بوسنی قرار گرفته اند، ظاهرا به طور مشخص پیام هایی را برای ایران صادر می کنند مبنی بر اینکه همراهی ایران با بوسنی، حمایت از دشمن دیرینه ی آنان است. و جالب است که در استاندارد دوگانه ی صرب ها همین مساله وجود دارد که هم همراهی ایران را می خواهند، هم حزب الله را تروریست می خوانند و هم تحریم های اقتصادی غرب بر علیه ایران را معتبر و محترم می شمرند.
موضوع دیگر، وجود روابط رسمی دیپلماتیک ایران و یوگسلاوی سابق است که به سال 1945 میلادی برمی گردد.
بر اساس این مناسبات رسمی و دوستانه، مارشال تیتو رهبر یوگسلاوی چهار سفر به ایران داشته است، از جمله شرکت در جشن شاهنشاهی2500 ساله ایران، و در مقابل شاه ایران نیز دو بار از یوگسلاوی بازدید کرده بود. تا قبل از فروپاشی یوگسلاوی، روابط ایران و یوگسلاوی سابق بر پایه حسن تفاهم قرار داشت. حضور فعال هر دو کشور در جنبش عدم تعهد و اتخاذ اهداف مشترک موجب نزدیکی آن ها و گسترش ارتباطات، خصوصا در زمینه صنعت، راه اندازی نیروگاه های برق، کشتی سازی، سد سازی، جاده سازی، صنایع شیمیایی و ... شده بود.
مواردی همچون فشارهای یوگسلاوی بر مسلمانان و مواضعی که در قبال جنگ تحمیلی بر علیه ایران و همچنین حمایت از صرب های بوسنی داشتند، روابط دو کشور را با موانعی مواجه کرد.
با شرح اجمالی از تاریخچه روابط دو کشور، بنظر می رسد: از آن جایی که صربستان با اکثر مواضع داخلی ایران همراه بوده و از آن حمایت می کند ولی از سوی دیگر به دنبال احیای همان روابط اقتصادی دیرینه با ایران در زمان یوگسلاوی سابق است که بر اساس تهاتر انجام می شد و در قبال دریافت نفت، کالا و خدمات فنی و صنعتی را در اختیار ایران می گذاشت. بر اساس آمارهای رسمی در آخرین سال آن دوره، میزان روابط تجاری بالغ بر 600 میلیون دلار برآورد شده است.
رفتار دولت صربستان در پیروی از تحریم های مالی غرب بر علیه بانک های ایران نیز در همین عنوان معنا می یابد، چرا که صرب ها نیز به مانند سیاست چماق و هویج یانکی ها، از یک طرف بر نعل می زنند و از طرف دیگر بر سندان! و حتی آینده ای پر فروغ را برای حضور گسترده شرکت های تجاری و بازرگانی خود در بازار پر جمعیت ایران متصور هستند.
در این بِده و بِستان های سیاسی، نباید همراهی دولت صربستان را با مواضع کلی ایران صرفا در نظر داشت، بلکه چینش این کشورها در یک محور و مشی فکری متحد، در مقابل کشورهای غربی ست که ابعاد مهم پیدا می کند. چرا که اگر، صرفا موضوع منافع ایران مدنظر باشد، موضع صرب ها در قبال حزب الله باید موجب تیرگی روابط دو کشور شود، ولی ظاهرا صلاح و صرفه ی امور و تامین منافع ملی حکم می کند که این مساله خدشه ای به روابط روبه گسترش کشورهای مذکور ایجاد نکند.
در خصوص موضع امریکایی ها با دولت صربستان نیز همین گونه ست، آنان نیز روابط صرب ها با ایران، روسیه و چین را تحمل می کنند، چرا که از موقعیت استراتژیک و تاریخی بلگراد در منطقه بالکان و قدرت بازیگری آنان در این پهنه جغرافیایی خصوصا در جمهوری بوسنی، کاملا آگاهند.
مرور رویدادها و حواشی سفر وزیر امور خارجه ایران در آذرماه سال گذشته به صربستان و سارایوو، همزمانی دقیق آن با اتفاقاتی همچون پذیرش کاندیدایی الحاق بوسنی به اتحادیه اروپا در تیرانا، نتایج انتخابات سراسری و تغییر عمده در چینش دولت و هیات وزیران در کلیت بوسنی و نشانه های عدم همسویی با ایران نسبت به گذشته، عدم کارکرد مطلوب سیاسی و اجتماعی گذشته ی حزب بگوویچ ها، همراهی صربستان با مواضع کلی ایران، مواضع ضد غربی و قدرت بازیگری صرب ها نسبت به بوسنیایی ها، نزدیکی ایشان به روس ها، موضع ایران در قبال عدم رسمیت استقلال کوزوو، ماجرای فروش پهپادهای ایرانی به صربستان و...، از اهم مواردی ست که بر جذابیت و پیچیدگی این روابط بیش از پیش می افزاید، ارتباطاتی که در نگاه ناظران از آن به عنوان "نزدیکی غیر عادی" یاد می شود!
جدای از موضوع مهم عنوان شده، اینکه در حال حاضر این گونه روابط از سوی مراکز تحلیل اطلاعاتی همچون استیمسون در واشنگتن دی سی امریکا و افرادی مانند "جورجیو کافایرو"، مدیر عامل شرکت مشاوره ریسک ژئوپلیتیک مستقر در واشنگتن (و یکی از همکاران کمکی ایشان در پروژه امنیت آمریکا)، مورد نظر واقع شده است، نظر مخاطبان را به این سو جلب می کند که شاید دولت های غربی با حربه هایی همچون "توافق دیتون" به عنوان خاتمه دهنده جنگ بوسنی و ظهور ناجی در اذهان مردم این کشور و اعمال قوانین و محدودیت های خاص در مسیر کشورهای شرق اروپا برای الحاق به اتحادیه اروپا که حسب ظاهر و شواهد به آرزوی کشورهای بالکان تبدیل شده، در حال حاضر کشوری همچون بوسنی را با وجود تنوع قومیتی خاص (مسلمانان بومی اروپا در کنار صرب ها و کروات ها) همچنان در مسیر التهابات و حتی جنگ های مدیریت شده قرار داده و البته در مسیر همراهی با مواضع دولت های اروپایی و امریکا، و از سوی دیگر کشورهایی چون صربستان، ایران، روسیه و چین را در محور دیگر، یعنی در جبهه ی مقابل غرب!
نظر شما :