نوزدهمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»

کارلوس، تیرانداز ماهری که عاشق تپانچه بود

۱۶ مهر ۱۳۹۵ | ۱۵:۳۹ کد : ۱۹۶۳۱۶۴ کتابخانه خاورمیانه
کارلوس به تیراندازی با تپانچه علاقه داشت. اعتقاد داشت که در کارش نیازی به تفنگ یا مسلسل ندارد. اما اعتقاد داشت که تپانچه عملی تر است و قابلیت پنهان کردن دارد و می توان به سرعت از آن استفاده کرد.
کارلوس، تیرانداز ماهری که عاشق تپانچه بود

دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش نوزدهم این کتاب را می خوانید:

از بارزترین افرادی که در اردوگاه استثنا شناخته شدند، چه کسانی بودند؟

بعضی آلمان ها نتیجه کارشان ممتاز بود. سالم (کارلوس) بود که در اردوگاه خیلی خوب زندگی کرد. کارلوس آموزش تیراندازی را دوست داشت. و روابطش با دیگر مربی ها خیلی خوب و نزدیک بود، همین طور رابطه مربی ها با او. در ترجمه خودش را وارد می کرد تا زبان های مختلفی را بیاموزد. ژاپنی ها بیش از همه توانایی های خود را نشان دادند. با جدیت کامل با فرمانده تعامل می کردند. در طول آموزش آدم ربایی یا بازداشت فرد یکی از کارآموزهای ژاپنی همکار خود را ربود و از بالاترین طبقه او را به گلوله بست، جوان زخمی شد.

آیا در خلال آموزش کسی هم کشته شد؟

نه اما افراد بسیاری زخمی شدند به خصوص در خلال دوره های آموزشی عملیات انفجاری. این ماده اگر به آن اعتماد نکنی همان طور آدم می کشد که اگر کسی بخواهد زیادی به آن اعتماد کند. باید با ماده با احترام برخورد کنی تا در امان بمانی. اگر از آن غفلت کردی تو را می کشد و اگر زیادی هم به آن توجه کردی باز هم تو را می کشد. پایان هر دوره ای زخمی هایی داشتیم. ترسو آسیب می دید. دوره آموزشی ای به اسم منفجر کردن اعتماد بود که آموزش از 50 سانتیمتری تا یک متر انجام می شد. هر ماده منفجره کوچکی که به ذهن مربی می آمد که ماده کشنده نیست در وضعیت مناسبی آزمایش می شد. اگر وضعیت مختل می شد ممکن بود کسی زخمی شود. بعضی خراش ها در بدن ظرف چند روز درمان می شدند. این تجربه ترس را می شکست.

کارلوس چه وقت برای اولین باره به اردوگاه عدن آمد؟

فکر کنم حول و حوش 1974 بود. از خلاء و با ذهن خالی نیامده بود. آموزش ها را در اردن دیده بود، اول در اردن آموزش دید و بعد کمی هم در بیروت، اما بارزترین آماده سازی اش در عدن بود.

کدام دوره ها را دنبال می کرد؟

همه دوره ها و همه عملیات آماده سازی از ورزش گرفته تا استفاده از مواد منفجره را گذراند. همه مواد را مطالعه کرد. این برنامه شامل همه چیز می شد. در جریان آموزش ها مربی ها احساس می کردند که این کارآموز می تواند یک تیرانداز ماهر شود، برای همین آموزش دیده ای استثنائی در مین گذاری و سوم در یک ماده دیگر شد.

چه چیز کارلوس را متمایز می کرد؟

به تیراندازی با تپانچه علاقه داشت. اعتقاد داشت که در کارش نیازی به تفنگ یا مسلسل ندارد. اما اعتقاد داشت که تپانچه عملی تر است و قابلیت پنهان کردن دارد و می توان به سرعت از آن استفاده کرد. بعد از آموزش هایی که شامل همه چیز با همه مواد می شد افراد بارز انتخاب می شدند تا دوره های تخصصی که شامل شرکت در درگیری ها می شد را نیز ببینند. مثلا کسی که متخصص استفاده از مواد انفجاری بود دوباره از نو آماده سازی می شد. همین امر شامل گروگان گیرها یا به گلوله بستن با تفنگ نیز می شد. دوره تخصصی متفاوتی بود.

کارلوس کدام دوره تخصصی را گذراند؟

می توان گفت او عملا با اقامت طولانی اش در اردوگاه در بسیاری از زمینه ها متخصص شد. با مجموعه های مختلفی مختلط شد و تجربه های مختلفی به دست آورد. از نقش مترجم نیز استفاده کرد. در حد توانش فرانسه و انگلیسی و اسپانیایی و روسیه و عربی می دانست. همکاری با او آسان بود و در هر دوره تخصصی با یک تجربه جدید خارج می شد، در مجموعه قضایای مختلفی درگیر شد. اما علاقه اش به گلوله بستن با تپانچه بود.

 

پایان فصل سوم

ادامه دارد...

کلید واژه ها: اسرار جعبه سیاه


( ۱ )

نظر شما :