شصت ودومین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"

استالین الگوی صدام بود

۲۸ فروردین ۱۳۹۴ | ۱۴:۰۰ کد : ۱۹۴۶۲۸۲ کتابخانه خاورمیانه
تعجب نکن اگر بگویم که صدام اعتقاد داشت بارزترین رهبر از زمان صلاح الدین ایوبی است.
استالین الگوی صدام بود

دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.

کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا شصت و دومین بخش آن را می خوانید:

تغییر ]صدام حسین[ را چگونه احساس کردی؟

از همان ساعت های اولیه آتش بس ]جنگ ایران و عراق[، مردم جمع شدند تا جشن بگیرند و او میانشان آمد در حالی که لباس های عربی پوشیده بود و نظریاتش متوجه زمین و آسمان بود. تغییر شدیدی پیدا کرده بود. صدام عقده قهرمانی امت را داشت. وسواس ابدیت را داشت. می خواست وارد تاریخ شود و حتی در آن جایگاهی اختصاصی داشته باشد در حالی که به شکل بدی وارد آن شد.

هر کس صدام را بشناسد می داند که او اعتقادی به رهبر عادی شدن نداشت. چنین رهبرانی را رهبران گذرای زندگی کشور و مردمشان می دانست. آنها را کوچک می شمرد و می گفت: «رئیس جمهوری امریکایی که با 51 درصد رئیس جمهور می شود چگونه می تواند تصمیم های سخت بگیرد، او رئیس جمهوری ضعیفی است. تصمیم های سرنوشت ساز را مردان قوی می گیرند، کسانی که در راس حکومت های قوی باشند قدرت اتخاذ تصمیم های سخت را دارند.»

کدام یک از رهبران را ستایش می کرد؟

استالین را ستایش می کرد و شیوه اداره او را در جنگ جهانی دوم می ستود. کتابی از اتحاد جماهیر شوروی مربوط به این جنگ را که در آن درباره اداره جنگ توسط استالین صحبت می کرد، در میان فرماندهان نظامی توزیع کرده بود.

حقیقت این است که صدام خودش را رهبری عظیم می دانست. تلاش کرد بعضی از کارهای استالین را در خلال جنگ تقلید کند اما او را به شکل تحریف شده ای تقلید کرد. وجود نماینده حزبی یا مذاکره کننده سیاسی با هنگ نظامی از آن جا گرفته شده است، این نمایندگان به طور مستقیم با فرمانده کل مکاتبه می کردند که فرماندهان تیپ یا لشگر از آنها کلافه شده بودند. در تصاحب قدرت از همه کارهای او تقلید کرد. آزادی کافی به فرماندهان میدانی نمی داد. همه امور استراتژیک را در دست خود گرفته بود دقیقا عین همان کاری که استالین کرده بود. تصور می کرد که او می تواند بزرگ تر از جمال عبدالناصر باشد.

عقده تاریخی بزرگی نزد او بود؟

این عقده هر روز با او بود. تعجب نکن اگر بگویم که او اعتقاد داشت بارزترین رهبر از زمان صلاح الدین ایوبی است.

و حتما مثل استالین نیز نگرانی ها و وسواس های امنیتی داشت؟

هیچ کس در دنیا ماهرتر از او در اوضاع امنیتی و دادن هشدارهای احتمالی علیه خود و علیه حکومتش نبود. او این مساله را دوست داشت و مدت نامحدودی از وقتش را می گرفت. او آدم ماهر و خبره و نوآوری در این زمینه بود.

چه کسی امنیت او را تضمین می کرد؟

نزدیکان و وفادران به او که آنها را غرق در بهترین ها کرد اما با این حال دائما آنها را هم تغییر می داد. نزدیک ترین افراد به او هم خبر از نقل و انتقالات و محل های حضور و وجود او نداشتند.

من رئیس ستاد ارتش بودم. می خواستیم با او ملاقات کنیم خودروهای معینی با پوشش های ویژه وارد راه های معینی می شدند و بعد ناگهان خودمان را در کاخ یا مقر او می دیدیم. او عاشق این کارها بود. ممکن است تو را در کاخ بپذیرد یا در دشت یا در کابین یا در آرایشگاه. در یک مقر مقیم نمی شد. اگر می خواست از جایی نقل مکان کند در وقت مناسب به اطلاع محافظ ها می رساند. خیابان ها را شماره گذاری کرد و شروع کرد به نگهبان هایش می گفت که او را به خیابان 47 و از آن جا به 25 و به این شکل ببرند. و وقتی هم که خارج می شد، هم زمان با او مجموعه ای از گروه های سواره مشابه به راه می افتادند. بعضی وقت ها امنیت خودش را شخصا مدیریت می کرد.

آیا کسی هم هست که نقش بدل صدام را بازی کند؟

بله بیش از یک نفر این کار را می کند. اما وقتی که به آنها نزدیک می شوی می فهمی که آنها صدام نیستند. البته مبالغه هایی هم درباره آنها شده است. از آنها در گروه های سواره همراه استفاده می شد نه در استقبال از هیئت ها.

آیا می ترسد کسی در غذایش سم بریزد؟

نمی خورد مگر غذایی که افراد اسکورت همراهش آن را خورده باشند، افرادی هم هستند که غذای او را بازرسی می کنند و می چشند. در عین حال او غذا خوردن را دوست دارد. دیدم وقتی که با آرامش و اشتها غذا می خورد.

آیا شوخی هم می کند؟

خندیدن و لطیفه شنیدن را دوست دارد. و در اکثر وقت ها با افراد نزدیکش مثل عزت ابراهیم و لطیف نصیف جاسم شوخی می کند و می خندد و آنها را دست می اندازد. در جلسه که می نشست کلافه نبود. در عین حال آدم صبوری بود که در جلسات حرف های تکراری را هم می شنید.

آیا از حرف های بد هم استفاده می کند؟

نه. آدم مودبی است که از الفاظ درشت استفاده نمی کند. نجیب است اما مقتدر و صاحب قدرت است.

 

ادامه دارد...

ترجمه: سید علی موسوی خلخالی

کلید واژه ها: صدام استالین


( ۱۰ )

نظر شما :