دکتر ناصر هادیان در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» مطرح کرد
4 گزینه پیشنهادی ایران برای نمایندگی درنیویورک
سعیده سادات فهری: 6 ماه پیش بود که زمان ماموریت محمد خزاعی، نماینده سابق ایران در سازمان ملل به پایان رسید و حسن روحانی، حمید ابوطالبی را به عنوان گزینه نمایندگی ایران معرفی کرد. اما داستان به همین جا ختم نشد و معرفی آقای ابوطالبی به جنجالی در مناسبات ایران و آمریکا بدل شد. زیرا برخی نمایندگان آمریکایی به این بهانه که ایشان در ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا در سال 1358 نقش داشته از رئیس جمهور خواستند که مانع ورودش به مقر سازمان ملل در نیویورک شود. در نهایت نیز اوباما تسلیم نمایندگان تندرو شد و به این ترتیب ماه ها است که صندلی نماینده ایران در سازمان ملل خالی مانده است. اکنون بحث این است که آیا به مصلحت ایران است که بیش از این منتظر بماند و نماینده ای در سازمان ملل نداشته باشد. در غیر این صورت چه کسانی برای احراز این پست مناسب تر هستند. در این رابطه به سراغ ناصر هادیان، استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران رفتیم.
دکتر هادیان ضمن برشمردن برخی ویژگی ها ازجمله داشتن تجربههای دیپلماتیک و مدیریتی، ارتباطات خوب با داخل کشور و شناخت مناسب کار سازمان ملل و آمریکا برای نماینده ایران در این نهاد، 4 فرد که گمانه زنی هایی در مورد آنها وجود دارد را دارای صلاحیت برای احراز این پست معرفی کرد که عبارتند از؛ محمدعلی نجفی، احمد عزیزی، امیر زمانی نیا و محمدکاظم سجادپور. این استاد دانشگاه تهران، ضمن بررسی ویژگی های این افراد و صلاحیت هایشان بر اهمیت خالی نبودن کرسی ایران در سازمان ملل اشاره و تاکید می کند مساله هستهای، بی ثباتی در منطقه و تنش های منطقه ای این ضرورت را ایجاب می کند که هرچه سریع تر سفیر ایران در سازمان ملل معرفی و مشغول به کار شود.
حمید ابوطالبی گزینه دولت حسن روحانی برای نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد بود اما ایالات متحده او را به دست داشتن در گروگانگیری کارکنان سفارت خود در تهران در سال ۱۳۵۸ متهم کرد. از این رو کنگره آمریکا قانونی را به تصویب رساند و از دولت باراک اوباما خواست از صدور ویزا برای آقای ابوطالبی خودداری کند. این قانون به امضای باراک اوباما نیز رسید. ارزیابی شما از این اقدامات آمریکا در قبال نماینده معرفی شده از جانب ایران چیست؟
اقدامی که از جانب آمریکا شاهد بودیم، اشتباه بود؛ زیرا به هر حال دفتر نمایندگی سازمان ملل در نیویورک قرار دارد و طرف آمریکایی برای منع ورود یک شخص باید دلایل متقنی داشته باشد. به نظر من نقش حمید ابوطالبی در داستان گروگانگیری، بسیار بسیار فرعی بود و اگر بنا بر این باشد که حتی کسانی که در خیابانها علیه آمریکا تظاهرات کردهاند را نیز بگویند در گروگانگیری نقش داشتهاند، دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود و آمریکاییها باید بسیاری را به خاطر مشارکت در داستان گروگانگیری محکوم کنند. به نظر من این روشی که آمریکا در پیش گرفته اشتباه است و این دایره باید محدود و مشخص شود که چه افرادی و هر کدام چه نقشی در این ماجرا داشتند. در واقع این دایره باید نهایتا ٧ یا ٨ نفر را شامل شود که در این صورت به هیچ وجه آقای ابوطالبی در میان این افراد قرار نمی گیرد. از دیگر سو، از جانب کشوری مانند آمریکا اصلا عقلانی و منطقی نیست که افرادی را تحت این عنوان از داشتن مشاغل و پست در سازمان ملل متحد که یک سازمان جهانی است و در این کشور واقع شده است، منع کند، هر چند که دولت اوباما با این روند موافق نبود ولی به هر حال این رویه در پیش گرفته شد. در این خصوص من حق را کاملا به جانب جمهوری اسلامی ایران میدانم و در روزنامههای غربی نیز در این رابطه بارها توضیح دادهام و بحث کرده ام. در عین حال باید توجه داشت افراد در طول زمان تغییر میکنند و بسیاری از افرادی که در آن زمان در بحث گروگانگیری نقش داشته اند شاید اکنون خیلی موافق عملکرد آن زمان شان نباشند.
فردی که توسط ایران برای این پست معرفی شده بود، آقای دکتر حمید ابوطالبی، سفیری بود که توانایی انجام چنین مسوولیتی را داشت. زیرا او مدت زیادی در کشورهای متفاوت مانند استرالیا و ایتالیا دیپلمات ارشد ایران بود، همچنین شخصی تحصیلکرده است که دانش تئوریک خوبی نیز دارد. ابوطالبی نسبت به مسائل ذهن نقاد و منظمی دارد، اما به هر صورت متاسفانه این اتفاق افتاد که ایشان از طرف مقامات آمریکایی مورد تایید قرار نگرفت و این قضیه رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت. در نهایت این داستان تاجایی پیش رفت که برخی نمایندگان آمریکایی قانونی وضع و رئیس جمهور را از پذیرش این فرد به عنوان سفیر ایران در سازمان ملل منع کردند.
چند ماه از جریان معرفی حمید ابوطالبی به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل متحد و عدم صدور ویزا برای وی به دلیل برخی اتهامات وارده توسط آمریکا زمان میگذرد. به نظر شما ادامه این وضعیت و عدم حضور نماینده ایران در سازمان ملل، چه پیامدهایی برای کشور خواهد داشت؟
همان طور که پیش از این دکتر ظریف اشاره کرده بودند وضعیت ایران در عرصه بینالملل در مرحله بسیار مهم و حساسی است. مساله هستهای، بی ثباتی در منطقه و تنش های منطقه ای در کل این ضرورت را ایجاب می کند که هرچه سریع تر سفیر ایران در سازمان ملل معرفی و مشغول به کار شود. باید توجه داشت که محمدجواد ظریف، فرمانده ارشد جبهه نبرد دیپلماتیک ایران در عرصه بینالملل است و یکی دیگر از فرماندهان مهمی که در صحنه وجود دارد، سفیر ایران در سازمان ملل است. همچنین نماینده ایران دو وظیفه بسیار مهم بر عهده دارد یعنی هم سفیر ایران در سازمان ملل است و هم سفیر کشور در آمریکا. از آنجایی که ایران در آمریکا سفیر ندارد بنابراین نمایندهمان در سازمان ملل مهم ترین فرد از جانب ایران نه در نیویورک بلکه واشنگتن خواهد بود. به همین خاطر شاید مصلحت ایران نباشد که این پست برای یک دوره طولانی خالی بماند و باید برای این منظور فکری اندیشید. اگر این دعواها را طول دهیم و چندین سال در سازمان ملل بدون نماینده باشیم این مساله اصلا به نفع ایران نیست. زیرا در این صورت ایران خود را برای مدتی از داشتن یک نماینده ارشد در نیویورک محروم کرده است. از دیگر سو، با نزدیک شدن به موعد تعیین شده برای رسیدن به توافق جامع، خیلی مهم است فردی را داشته باشیم که از هم اکنون در ایران فعال شود و کارهایش را سروسامان دهد تا بتواند به صورت فعالانه در این فرماندهی مشارکت داشته باشد. به نظر من تامل و انتظار بیش از این دیگر جایز نیست.
ماجرای ابوطالبی تبدیل به یک جنجال سیاسی شد. از این منظر ایران باید چگونه عمل کند تا این ماجرا ختم به خیر شود؟!
در این رابطه بهتر است که ماجرایی را نقل کنم! در دوره ای که آقای دکتر احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران شد، سروصدای زیادی به راه افتاد که او نیز در ماجرای گروگانگیری سال 58 دست داشته است بنابراین هدف برخی این بود که او را نیز از ورود به آمریکا منع کنند. اتفاقا در همان دوره یکی از معاونان سابق وزارت خارجه آمریکا که از دوستان بنده نیز هست در ایران بود. من ماجرا را برایش بازگو کردم و شرح دادم چون از دوران نوجوانی با آقای احمدی نژاد آشنا بوده ام به مقامات آمریکایی بگوید که این مساله صحت ندارد. در آن زمان تصویری نیز منتشر کرده و مدعی شده بودند که فردی که در میان افراد فعال در آن زمان است، آقای احمدی نژاد بوده است. من عکسی را که خود داشتم به وی نشان دادم و توضیح دادم که این فرد در جوانی با این ظاهر بوده و در آن ماجرا درگیر نبوده است. در نهایت این فرد گزارشی به صورت خیلی غیرآشکار تهیه کرد مبنی بر اینکه این ظن آمریکاییها صحت ندارد و درست نیست.
ببینید با نقل این ماجرا، این را خواستم بگویم که خیلی مواقع مصلحت این نیست که چنین مسائلی علنی شود و جنجال سیاسی راه بیفتد، زیرا در این صورت کار خیلی دشوارتر خواهد شد. این بار هم باید از همان مسیر اقدام می شد و همان کارها انجام می گرفت، زیرا به محض اینکه این مساله رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت، گروه های ذی نفع در آمریکا طبیعتا به دنبال این رفتند که از این داستان به نفع خود استفاده کنند و دولت اوباما را تحت فشار قرار دهند. بنابراین حتی اگر دولت آمریکا نیز میخواست روادید صادر کند، با آن فشار سیاسی دیگر برایش امکان پذیر نبود که با چنین امری موافقت کند. از جنبه دیگر اگر دولت آمریکا با دادن ویزا به آقای ابوطالبی موافقت میکرد، دیگر مصلحت ما نبود که ایشان به آمریکا بروند، زیرا در این صورت در هر مصاحبهای که او میخواست انجام دهد پشت سر هم سوالاتی در ارتباط با نقش او در گروگانگیری مطرح میشد. در نتیجه مصلحت مملکت در این نبود که آقای ابوطالبی، خود تبدیل به موضوع مصاحبه شود. در این شرایط، آقای ابوطالبی از آن توانمندی خوبی که دارا هستند دیگر نمیتوانستند در جهت منافع کشور به خوبی بهره بگیرند. از این رو وقتی این موضوع سیاسی شد، دیگر مصلحت نبود که ایشان برای احراز این سمت به نیویورک بروند. در حال حاضر ایران باید در عوض آنکه بحث را حقوقی کند، دعوایی را که دارد در افکار عمومی ایران و دنیا مطرح کند.
چه افراد و گروههایی در این رابطه دولت اوباما را تحت فشار گذاشتند و از این اقدام چه هدفی را دنبال میکردند؟
دستهها و گروههای متفاوتی به دنبال این امر بودند: دسته نخست کسانی بودند که در پی آن بودند تا اوباما تحت هر شرایطی شکست بخورد؛ اینها به هر بهانهای میخواهند در مقابل رئیس جمهور بایستند. دسته دوم افرادیاند که عقلانیتر عمل کردند و به دنبال آن بودند که به صورت معقول و توجیهات منطقی با اوباما مخالفت کنند، کسانی مانند طرفداران اسرائیل. در کل این گروهها در کنار هم اجماعی ایجاد کردند که دیگر برای دولت باراک اوباما راهی جهت تایید ابوطالبی باقی نگذاشته بودند.
پس از حرف و حدیثهایی که بر سر عدم صدور ویزا برای ابوطالبی پیش آمد، ایران در این رابطه به سازمان ملل از آمریکا شکایت کرد. آیا در رابطه با چنین مساله ای شکایت ضرورت داشت؟
نظر بنده این است که این مساله ابدا حقوقی نیست و حتی اگر در هر دادگاه بین المللی نیز ایران پیروز شود، این مساله اهمیت ثانوی دارد، زیرا در این رابطه بحث سیاسی است که اهمیت نخست را دارد و آقای ابوطالبی به دلایل سیاسی مصلحت نیست که به نیویورک برود نه به دلایل حقوقی.
شما در صحبتهایتان همواره به این موضوع اشاره دارید که اکنون دیگر رفتن آقای ابوطالبی تحت هر شرایطی به نیویورک اشتباه است. در این شرایط باید چه راهکاری اندیشیده شود تا به نفع مصالح کشور باشد؟
شاید بجا باشد تا از آقای دکتر ابوطالبی خواسته شود و بنده به عنوان یک دوست از ایشان تقاضا دارم تا بزرگوارانه و با یک نامه رسمی و سرگشاده انصراف، و راه را باز کند تا در این شرایط بسیار حساس که سازمان دیپلماسی ایران نیازمند داشتن یک فرمانده ارشد در نیویورک هست، این مساله عملی شود. چون به هر صورت در ایران این مسائل بسیار اهمیت دارد و احترام و وفاداری به فرد، ارزشهای برجسته ای است که در کشور شاهد آن هستیم. تا امروز نیز تمام افراد دست اندرکار دیپلماسی و سیاست این مساله را به خوبی مراعات کرده اند و شاید اکنون وقت آن رسیده که خود آقای ابوطالبی دست به کار شود و با انصرافشان، مقامات کشور را برای تعیین یک فرد دیگر یاری کنند. حتی آقای ابوطالبی می تواند در نامه انصرافش به تمام دلایل نیز اشاره کرده و بنویسد این اقدام نابجا بوده اما به خاطر مصالح مملکت انصراف خواهد داد.
فعال بودن نماینده ایران در سازمان ملل تاچه حد بر موضوع هسته ای تاثیرگذار است؟
همان طور که اشاره کردم سفیر ایران در نیویورک دو مسوولیت اساسی دارد نخست مسوولیتش در سازمان ملل و دیگری در آمریکا. در واقع بسیاری از روابط ما در آمریکا در نیویورک تنظیم میشود نه در واشنگتن. حتی زمانی که آقای دکتر ظریف در آمریکا بودند در نیویورک با اتاق های فکر، نمایندههای مجلس، سیاست گذاران و اندیشمندان ارتباط داشتند. بنابراین سنجیدن گزینههای متفاوت، ارزیابی صحنه نبرد و سازماندهی فعالیتها از نزدیک از جمله اقداماتی است که نماینده ایران در سازمان ملل میتواند انجام دهد. در این میان با توجه به اهمیت پرونده هستهای ایران و نقش برجسته آمریکا در این خصوص، حاضر بودن نماینده ایران در مقر سازمان ملل در نیویورک میتواند در روند فعالیتها و مسائلی که پیش میآید بسیار تاثیرگذار باشد.
شاید بتوان گفت مهم ترین عرصه نبرد ایران به لحاظ کشوری در آمریکا است. کشورهای دیگر مانند آلمان، بریتانیا و فرانسه نیز برای ایران اهمیت دارند، ولی بدون شک ایالات متحده آمریکا نقش محوریتری دارد. نکته دیگر نیز به خود سازمان ملل باز میگردد و نبود نماینده ایران در این سازمان. زیرا بسیاری از مشکلات ایران ناشی از قطعنامههای صادر شده از جانب شورای امنیت سازمان ملل است. اگرچه گروه 1+5 مدعی نیستند که نماینده شورای امنیت در مذاکرات با تهران هستند ولی به هر صورت نقش بسیار مهمی دارند. به هر حال خود سازمان ملل باید در رفع این تحریمها و لغو قطعنامهها علیه ایران اقدام کند. در این رابطه تردیدی وجود ندارد که سفیر ایران نقش بسیار اساسی نه تنها در مورد پرونده هستهای، بلکه در رابطه با تمام اتفاقات منطقه دارد. اگر سفیر ایران ارزیابی درستی از فضا و شرایط داشته باشد میتواند نیروهای داخلی را راهنمایی کند که در آمریکا و سازمان ملل چه اقداماتی را باید انجام داد و بالعکس.
جناب هادیان به نظر شما نماینده و سفیر ایران در سازمان ملل با توجه به مسوولیت بسیار خطیری که بر عهده دارد، باید از چه ویژگیهایی برخوردار باشد؟
فردی که می خواهد سکاندار کشتی دیپلماسی ایران در آمریکا شود باید چندین ویژگی داشته باشد؛ از جمله اینکه تجربههای دیپلماتیک و مدیریتی داشته باشد، ارتباطاتش با داخل کشور خوب باشد تا بتواند منابع داخلی را برای رسیدن به اهداف بسیج کند و مهم تر از همه اینکه شناخت مناسبی از کار سازمان ملل و آمریکا یعنی اتاقهای فکر، کنگره، سیاستمداران و مردم این کشور داشته باشد. همچنین مورد وثوق و اعتماد مقامات عالی رتبه نظام باشد تا بتواند گام های موثری بردارد. لذا باید به دنبال افرادی برویم که این زمینهها و توانمندی ها را داشته باشند تا بتوانند در مقر سازمان ملل نقش موثری را ایفا کنند.
با توجه به ویژگی هایی که ذکر کردید، در حال حاضر چه افرادی حائز این خصوصیات و مناسب برای احراز این پست مهم هستند؟
افراد زیادی را برای این منظور می توان معرفی کرد اما من به معرفی چهار فرد که گمانه زنی های زیادی در مورد آنها وجود دارد، اکتفا میکنم. از نظر من آقای محمدعلی نجفی دارای صلاحیت لازم برای به عهده گرفتن این پست هست. البته ایشان در حال حاضر سرپرست وزارت علوم هستند و اگر در این سمت باقی بمانند که در همین جا ایفای وظیفه خواهند کرد اما چنانچه امکانش نبود در این پست خدمت کنند، فرد بسیار مطلوبی است برای نمایندگی ایران در نیویورک. از جمله ویژگیهای آقای نجفی نیز میتوان به تجربه مدیریتی بالای او اشاره کرد؛ نجفی چندین دوره سابقه وزارت در آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور را دارد و معاون رئیس جمهور در سازمان برنامه و بودجه بود. ایشان همچنین عضو شورای شهر تهران بودند. لذا از مشاغل جزئی تا کلی، نجفی از تجربه مدیریتی بالایی برخوردار است. از آنجا که ایشان، معاون رئیس جمهور بودند اگر در این پست منصوب شوند وزنی را با خود به آنجا می برند. در داخل نیز آقای نجفی مورد تایید بسیاری از جناح ها و مقامات عالی رتبه نظام است و شناخت شخصی نسبت به او وجود دارد. در نتیجه در صورتی که نجفی برای این پست معرفی و انتخاب شود، کارهای بسیار مهمی را می تواند انجام دهد. فرد دیگری که در مورد او برای معرفی جهت نمایندگی ایران در سازمان ملل گمانه زنی می شود، آقای احمد عزیزی، قائم مقام سابق وزارت خارجه است. آقای عزیزی نیز تجربه دیپلماتیک بسیار گستردهای دارند، سفیر ایران در آلمان بوده و در مجلس نیز حضور داشتند. لذا احمد عزیزی نیز مورد وثوق جناحهای متفاوت است و شناخت خوبی نسبت به ایشان وجود دارد. معرفی عزیزی با این وزن می تواند بیانگر آن باشد که برای ایران این پست بسیار اهمیت دارد.
نفر سومی که مطرح است آقای امیر زمانی نیا، سفیر سابق ایران در مالزی است. آقای زمانی نیا از مدیران ارشد دفتر ایران در سازمان ملل متحد در دوره های مختلف بوده و سالیان سال در نیویورک خدمت کرده است. اشراف ایشان به سازمان ملل اگر نگویم بی نظیر است ولی کم نظیر است. زیرا او شناخت خوبی نسبت به سازمان ملل دارد و فردی است که هم ایران و هم جامعه جهانی نسبت به ایشان شناخت لازم را دارد. همچنین از دیگر ویژگی های فردی آقای زمانی نیا این است که یک فرد خوش مشرب و خوش برخورد است و به راحتی با دیگر افراد ارتباط برقرار می کند. از دیگر سو، بسیاری از خبرنگاران، روزنامه نگاران و سیاستمداران ایشان را به خوبی می شناسند و همین مساله می تواند منجر به ایفای نقش موثرتر در این پست از سوی آقای زمانی نیا شود.
نفر بعدی که برای این پست به نظر می رسد آقای دکتر محمدکاظم سجادپور است. ایشان هم سابقه فعالیت در واشنگتن را دارد و هم در نیویورک. دکتر سجادپور در واشنگتن در دفتر حافظ منافع ایران و در نیویورک نیز عضو هیات نمایندگی جمهوری اسلامی ایران نزد سازمان ملل متحد بودند. همچنین سابقه سفیری ایران نزد سازمان ملل متحد در ژنو نیز در کارنامه کاری ایشان است. با توجه به این سوابق کاری، شناخت آقای سجادپور نسبت به ایران و آمریکا بسیار بالا است و از دیگر سو فردی است آکادمیک که اتاقهای فکر، سیاستمداران و مجلس آمریکا را خیلی خوب می شناسد و از توانمندی های لازم جهت احراز این پست برخوردار است.
نکته ای که در معرفی این افراد باید ذکر کنم این است که آقایان نجفی و عزیزی نیز با وجودی که سابقه خدمت به کشورشان در آمریکا را نداشته اند اما هر دو تحصیلکرده این کشور هستند و آن را به خوبی می شناسند. لذا ممکن است مانند آقای زمانی نیا یا دکتر سجادپور که سال ها در آن کشور خدمت کرده اند، افراد و سیاستمداران را به طور دقیق و کامل نشناسند. اما در هر صورت تجربه این دو فرد در عرصه دیپلماتیک به آنها کمک می کند که خیلی سریع این شناخت را نیز پیدا کنند. باید توجه داشت بسیاری دیگر از سفرای پیشین ایران مانند آقایان نژادحسینیان، کمال خرازی یا رجایی خراسانی نیز سابقه فعالیت در آمریکا مانند دکتر ظریف یا آقای سجادپور و زمانی نیا را نداشتند اما به واسطه اینکه در آن کشور تحصیل کرده اند شناخت اجمالی را داشتند و این در پروسه کار است که شناخت لازم و کافی را کسب می کنند.
در نهایت اینکه بحثی که اخیرا در رسانه های ایران بسیار منعکس می شود، اهمیت و لزوم داشتن لابی در آمریکاست. چه ارتباطی بین ایجاد لابی و نمایندگی ایران در مقر سازمان ملل وجود دارد و در کل به نظر شما داشتن لابی در آمریکا تاچه حد اهمیت دارد؟
ارتباط کاملا مستقیمی میان این دو وجود دارد در واقع اکنون سوال اینجاست که چه کسی می خواهد این لابی را در آمریکا شکل دهد. لذا نماینده ایران که به آمریکا می رود باید سامان دهنده این امر باشد زیرا اوست که در عرصه نبرد حضور دارد و باید نیروها را شناسایی کند. مواردی چون داشتن لابی در یک کشور نیازمند شناخت دقیق از آن جامعه، نظام سیاسی و افراد است. در بسیاری از مواقع اگر افراد به نظام و سیستمی آشنایی نداشته باشند امکان فریب خوردنشان افزایش می یابد. البته در این میان برخی نیز با عنوان لابی کردن هزینه های زیادی را بر کشور وارد می کنند و در نهایت با یک نماینده دست هشتم قراری می گذارند، گزارشی تهیه می کنند و تحویل می دهند. این دست افراد تنها به فکر منافع شخصی خودشان و بهره برداری های اقتصادی هستند نه به فکر منافع جمعی و ملی. نباید از نظر دور داشت که به هر حال آمریکا تا آینده ای نزدیک مهم ترین قدرت بین المللی خواهد بود و به دلیل ساختار خاص قدرت در این کشور امکان تاثیرگذاری در سیاست های آمریکا وجود دارد. اما افرادی می توانند این مهم را انجام دهند که شناخت خوبی از این کشور داشته باشند، منابع لازم را تخصیص دهند و از مدیریت بالایی نیز برخوردار باشند. به همین دلیل سفیر ایران در سازمان ملل، نقش بسیار مهم و تاثیرگذاری در این رابطه دارد، زیرا با کنترل از راه دور نمی توان این کار را انجام داد.
نظر شما :