انقلاب در کار دستگاه دیپلماسی چه تغییری ایجاد کرد؟

وزارت خارجه انقلابی - وزارت خارجه واقع گرا

۲۹ فروردین ۱۳۹۱ | ۱۴:۲۳ کد : ۱۸۹۹۷۸۵ گفتگو
دکتر عباس ملکی، معاون اسبق وزارت خارجه در گفتگو با دیپلماسی ایرانی به تغییر کادر وزارت خارجه پس از وقوع انقلاب اسلامی می پردازد و معقتد است اسناد وزارت خارجه نشان می دهد که وزارت خارجه در پیش از انقلاب کار کارشناسی خود را انجام می داده است اما مسیرهای دیگری نیز وجود داشته است.
وزارت خارجه انقلابی - وزارت خارجه واقع گرا

دیپلماسی ایرانی: دکتر عباس ملکی، از دیپلمات های برجسته جمهوری اسلامی است، هرچند این روزها بیشتر به کار پژوهشی و آموزشی در دانشگاه  های ایران و آمریکا از جمله دانشگاه صنعتی شریف، ام آی تی و هاروارد مشغول است . در چند روزی که در ایران بود با او گفتگویی در مورد وزارت خارجه و چگونگی شکل گیری آن و وضعیت کنونی آن داشتیم. او که خود از شاخص ترین انقلابیونی است که سکان وزرات خارجه در دوران پس از انقلاب را در دست گرفته است، با یک جمله مصاحبه را به پایان می رساند:

یک داغ دل بس است برای قبیله ای/ روشن شود هزار چراغ از فتیله ای...

 بخش هایی از این مصاحبه را در زیر می خوانید:

 

بعد از انقلاب نسلی وارد وزارت خارجه شدند که انقلابی بودند. با گذشت بیش از سی سال از انقلاب اسلامی این افراد در حال حاضر یا بازنشسته شده اند یا نزدیک به بازنشستگی هستند. بنابراین وزارت خارجه در حال خالی شدن از این افراد است. آیا می توان گفت که وزارت خارجه ایران در حال تغییر است؟

بگذارید از این جا شروع کنیم که وقتی انقلاب به پیروزی رسید، نیاز بود که نیروهای جدیدی به وزارت خانه ها وارد شوند. وزارت امور خارجه در این زمان در تناقض عجیبی گرفتار شد. این تناقض این بود که بر خلاف این که ما فکر می کردیم کسی که در وزارت خارجه کار می کرده حتما درباری بوده، اصلا این گونه نبود. به یاد می آورم که قبل از انقلاب هر زمان که از خیابان آپادانا رد می شدم و مدرسه عالی علوم حزبی را می دیدم فکر می کردم این مکان خطرناکی است و ممکن است من را بگیرند. بعد که وارد وزارت خارجه شدم دیدم که اتفاقا کسانی که قبل از انقلاب در وزارت خارجه بودند، اولا تحصیلات بسیار خوبی داشتند و ثانیا اکثرا روستایی بودند؛ نه به این معنا که سطح فکری پایینی داشتند بلکه کسانی بودند که از مناطق مختلف آمده بودند، خوب درس خوانده بودند و به شدت میهن پرست بودند. قوانین استخدامی خوبی هم در وزارت خارجه وجود داشت. مثلا این که کسی که می خواهد استخدام وزارت خارجه شود، نباید همسرش تابعیت اکتسابی ایران باشد. بعد از انقلاب اسناد وزارت خارجه نشان داد که وزارت خارجه کار کارشناسی خود را انجام می داده است. اما مانند بقیه کشورهای دنیا مسیرهای دیگری نیز وجود داشته است. مثلا مسیر اردشیر زاهدی از واشنگتن به شاه وجود داشته و الزاما به نظر کارشناسی وزارت خارجه توجه نمی شده است. اسناد نیز نشان می دهد که اتفاقا وزارت خارجه بسیار دقیق بوده است. بنابراین گروهی از کادر وزارت خارجه را این افراد تشکیل می دادند که پیش از انقلاب جذب وزارت خارجه شده بودند.

 گروه دیگر افرادی بودند که بعد از انقلاب وارد وزارت خارجه شدند، بسیاری از آن ها علوم سیاسی نخوانده بودند، چون فکر می کردیم این علوم به درد کسانی می خورد که با نظام شاهنشاهی مرتبط هستند. بیشتر این افراد مهندسی خوانده بودند، در تظاهرات پیش از انقلاب فعال بودند و حتی زندان رفته بودند. وقتی این افراد وارد وزارت خارجه شدند فکر می کردند که می توانند در خصوص سیاست خارجی نیز صاحب نظر باشند. اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که این کار یک کار تخصصی است. در این زمان این افراد دو گروه شدند. عده ای اشکال را از کسانی می دانستند که از قدیم در وزارت خارجه مانده بودند. من به خاطر دارم که در شورای معاونین یکی از دوستان گفتند که باید به من شیرینی دهید، پرسیدیم چرا؟ گفتند که من توانستم آخرین کارشناسی که قبل از انقلاب استخدام وزارت خارجه شده است را از معاونت خود بیرون کنم. عده ای هم مخالف این روند بودند. اتفاقا دفتر مطالعات سیاسی بین المللی تاسیس شد و بسیاری از این افراد در آن جا مشغول به فعالیت شدند؛ وقتی جنگ تحمیلی به پایان خود نزدیک می شد، تمام معاونت های بزرگی که به ماموریت می رفتند و خیلی اسم و رسم داشتند نتوانستند در قطعنامه 598 آن قدر موثر باشند که دفتر مطالعات بود. به خاطر دارم که در آن زمان دفتر مطالعات سیاسی یک فراخوان در روزنامه ها به انتشار رساند که از همه کسانی که در گذشته در تحدید حدود مرزی نقش داشته اند و کسانی که در قراردادها شرکت داشتند دعوت به همکاری می کرد. به دیدار دکتر عزالدین کاظمی یا دکتر آدمیت که مدتی رئیس برنامه ریزی سیاسی وزارت خارجه بوده است رفتیم و از آن ها نظر خواستیم.

این گروه بعد ها فهمید که در زمینه علمی کمبود دارد. بعضی از آن ها درس را پیگیری کردند، به دانشگاه رفتند و علوم سیاسی و روابط بین الملل خواندند. بعضی از افراد نیز خود مطالعات خود را تکمیل کردند. اما از آن زمان قرار شد کسانی که از این به بعد وارد وزارت خارجه می شوند، حتما این رشته ها را بخوانند. وزارت خارجه به کارشناسان علوم سیاسی، روابط بین الملل و بعضی رشته های نادر دیگر مانند اقتصاد، زبان و حقوق نیاز دارد. به نظر من وزارت خارجه در حال حاضر از نظر نیروی انسانی بسیار غنی است.

 

افرادی که بعد از انقلاب با ایده های انقلابی وارد وزارت خارجه شدند، تا چه حد انقلابی ماندند؟

به نظر می رسد این افراد هم چنان به آن اصول وفادارند. این اصول منافع ملی ایران است. بخشی از آن هم مسئله اسلام و انقلاب است. برای کسی که در وزارت خارجه است منافع ملی مطرح است و اسلام بخشی از منافع ملی است. بخشی از این منافع ملی نیز ایرانی بودن و ارزش ها و فرهنگ است.

 

شیوه ها چطور؟

آن ها که از اول معتدل بودند هنوز همان طور هستند. من هنوز معتقدم که یک وزارت خارجه واقع گرا اگر الان هم با موضوعات پیشین رو به رو شود همان تصمیات را اتخاذ خواهد کرد. چون خط کش این وزارت خارجه منافع ملی است.

این بحث حتی بحث قبل از انقلاب وزارت خارجه است. گزارش های زیادی وجود دارد که کارشناس در آن گفته است که لازم نیست فی المثل در این زمینه به آمریکا متکی باشیم، اما تصمیم گیری در جای دیگری انجام شده است. به نظر من هنوز جا دارد که وزارت خارجه روی اهداف، اصول و نقشه راه خود فکر کند.

 

 منبع: تحریریه دیپلماسی ایرانی/12

 

نظر شما :