رادیکالها از معادله خاورمیانه حذف میشوند
به نظر من تحولات تاریخی که این روزها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد آن هستیم و جهان عرب را به حرکت درآورده است، در بلند مدت میتواند زمینه ساز نزدیکی بین اعراب و اسرائیل شود. به عبارت دیگر گسترش دموکراسی و رویکردهای مردم سالارانه در جهان عرب باعث نزدیک شدن اعراب و اسرائیل خواهد شد. دلیل چنین مسئله ای این است که فقدان دموکراسی در جهان عرب و به طور کلی در جهان اسلام، باعث شده که گروههای تندرو به قدرت برسند و دارای نفوذ باشند.
نفوذ و قدرت یافتن این گروهها مثل حماس، حزب الله و القاعده باعث شده که در آن سوی منازعه یعنی اسرائیل نیز وحشت و نگرانی حاکم شود. به همین دلیل در چندین انتخاباتی که در سالهای گذشته در اسرائیل برگزار شده، شاهد بودیم که تندروها یعنی جناح راست، احزاب و جریانات وابسته به این جناح در اسرائیل مورد اقبال قرار گرفته اند. به عبارت دیگر این گروهها توانسته اند با استفاده از فضای رادیکال خاورمیانه خود را از حاشیه به متن برسانند. در واقع افکار عمومیاسرائیل از ترس و نگرانی از خطر تندروها در همسایگی شان و در جهان عرب، به جریانات رادیکال در این کشور پناه برده اند.
اما اگر که تحولات جهان عرب به سمت دموکراسی، جامعه مدنی، انتخابات آزاد، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی اندیشه و در واقع همه آن چیزهایی که خواست اعراب است حرکت کند، از قدرت جریانات رادیکال کاسته شده و گروههای میانه رو مورد اقبال قرار میگیرند. یعنی اگر مردم در تونس، مصر، لیبی، بحرین، سوریه به خواستههایی که برای آن قیام کرده اند، یعنی خواستهای دموکراتیک دست پیدا کنند و این رویکردهای دموکراتیک در این کشورها تحقق پیدا کند، جریانات رادیکال مثل حماس، حزب الله و القاعده از این حالت میدانداری که الان در جهان اسلام از آن برخوردارند تا حدی دور میشوند.
چرا که شرایط خفقان، استبداد و دیکتاتوری حاکم بر کشورهای اسلامیبوده، که باعث به وجود آمدن این جریانات شده است. مثلا در مصر، اردن و سوریه جریانهای سلفی و گروههای اخوان المسیلمن بسیار پررنگ تر از کشورهای دیگر فعالیت میکنند. علاوه بر این، سرکوب وحشتناک مردم توسط اسرائیل در سرزمینهای اشغالی یا نوار غزه، منجر به شکل گیری جریانات سلفی بسیار رادیکال در نوار غزه شده است.
شکل گیری این گونه تفکرات و گروههای تندرو به دلیل شرایط ناهنجار اجتماعی است. اما درمقابل در جایی که دموکراسی وجود دارد و خبری از سرکوب و خفقان نیست، مثل ترکیه و مالزی مشاهده میکنیم که جریانات تندرو و رادیکال اسلامیدر این جوامع مقبولیت ندارد. از سوی دیگر اگر به عنوان مثال نظامیان در ترکیه کودتا کنند و حکومت اردوغان را سرنگون کنند و به جای آن یک نظام دیکتاتوری حاکم شود، ما شاهد جوانه زدن جریانات اسلام گرای رادیکال در ترکیه خواهیم بود. ولی درحال حاضر شرایط برای رشد و نمو رادیکالیسم در این کشور مهیا نیست ودلیلی برای این امر وجود ندارد.
بنابر این روند دموکراسی در بلند مدت منجر به تفاهم بین اعراب و اسرائیل خواهد شد و به نظر میرسد بعد از بیش از 60 سال تضاد، تقابل و رویارویی بین اعراب و اسرائیل، دموکراسی ممکن است باعث شود که به مرور شاهد نزدیکی تاریخ اعراب و اسراییل باشیم.
آیا میتوان تفاهم اخیر فتح و حماس را هم در این راستا ارزیابی کرد؟
دقیقاً. نزدیک شدن دو گروه فلسطینی فتح و حماس که تا همین چندی پیش، باهم به شدت درگیر بودند، این نظر را اثبات میکند. چرا فتح و حماس به این سرعت اختلافاتشان را با یکدیگر کنار گذاشتند؟ چون هم رهبری حماس و هم رهبری فتح هرکدام به دلایل خود، متوجه شده اند که مردم فلسطین نیز دیر یا زود همانند دیگر مردم در منطقه، دموکراسی، آزادی مطبوعات و احزاب آزاد خواهند خواست. بنابراین در اولین گام حماس و فتح، با یکدیگر به ائتلاف رسیده اند.
در واقع حماس متوجه شده است این موجی که برای دموکراسی در جهان عرب به پا خاسته نمیتواند بر نوار غزه تاثیرگذار نباشد. به هر حال حماس چون یک نیروی مردمیاست به این نکته توجه میکند. فتح هم به این نتیجه رسیده است که از این واقعیت گریزی نیست که حماس دارای پایگاه اجتماعی گسترده ای در نوار غزه و کرانه باختری رود اردن است و نمیتواند حماس را نادیده بگیرد.
یعنی به واسطه شرایط جدیدی که در خاورمیانه در حال ایجاد است هر دو طرف مجبور شدند مقداری از ایده آلها و آرمانهایشان دست بردارند و از تمامیت خواهی فاصله بگیرند و به یکدیگر نزدیک شوند.
این دو گروه در حال حاضر آنقدر به همدیگر نزدیک شده اند که اسماعیل هنیه و خالد مشعل اعلام کردند که از این به بعد هر سیاست و تاکتیکی را که حماس در رابطه با اسرائیل اتخاذ کند بدون تردید آن تصمیم و استراتژی درتوافق با فتح بوده است. بیان این مطلب موجب شد برخی از روزنامههای تندرو کشورمان برای اولین بار به حماس حمله کنند و آن را به سازشکاری متهم کنند.
بنابر این به نظر من این تفاهم اجتناب ناپذیر بوده و در نتیجه فضای جدیدی است که در خاورمیانه به وجود آمده است. به عبارت دیگر برخلاف افرادی که در ایران معتقدند که این تحولات زنگ مرگ اسرائیل، آمریکا و غرب را به صدا در میآورد، من معتقدم اتفاقاً برعکس، این تحولات از یک سو منجربه بوجود آمدن کشور فلسطین خواهد شد و از سوی دیگر باعث تثبیت اسرائیل میشود. چرا که این تحولات باعث میشود که جریانات افراطی از هر دوطرف تضعیف شوند؛ هم از طرف اسرائیل، هم از طرف فلسطین.
این تحولات به چه صورت در اسرائیل تاثیر گذار خواهد بود؟
به دلیل ساختارهای دموکراتیک اسرائیل نیازی به جنبش جامعه مدنی ندارد. اما در اسرایئل اتفاق دیگری خواهد افتاد. آن اتفاق این است که کسانی مثل بنیامین نتانیاهو، آویگدور لیبرمن، رییس حزب تندروی ییزرائیل بیت نو((Israel Beyteno و حزب تندروی مذهبی شاس و به طور کلی جریان راست افراطی در اسرائیل، نیرو و جذابیتش کاهش پیدا خواهد کرد.
در مقابل جریان چپ مجدداً در اسرائیل پر رنگ تر و نیرومند تر خواهد شد. به قدرت رسیدن تندروهایی مثل نتانیاهو و لیبرمن، محصول احساس خطر و ناامنی است که اسرائیل از تحولاتی که در جهان عرب اتفاق اقتاده بود داشت؛ یعنی به قدرت رسیدن نیروهای رادیکال. ولی وقتی مشاهده شود که نیروها و جریاناتی دموکراتیک در مصر، سوریه و فلسطین برسر کار آمدند که شعار نابودی اسرائیل نمیدهند، دلیلی وجود ندارد که به تندروها رأی دهند. بنابراین به نظرمن، ما در آینده شاهد یک تحول بنیادین در اسرائیل خواهیم بود. به این معنا که جریانات دموکراتیک، لیبرال و سکولار در اسرائیل مجدداً نیرومند خواهند شد و اکثریت را در پارلمان به دست میآورند. به این واسطه راه برای یک توافق تاریخی و نهایی با اعراب و فلسطینیان هموار خواهد شد.
نظر شما :