ترکیه و میزبانی از طالبان؛ بیم‌ها و امیدها

۲۹ فروردین ۱۳۹۰ | ۲۰:۲۳ کد : ۱۲۰۰۶ گفتگو
گفت و گوی دیپلماسی ایرانی با میرمحمود موسوی، مدیر کل سابق آسیای غربی وزارت خارجه
ترکیه و میزبانی از طالبان؛ بیم‌ها و امیدها

دیپلماسی ایرانی: میرمحمود موسوی، مدیر کل سابق آسیای غربی وزارت خارجه در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی می‌گوید اگر به سابقه چند سال اخیر ارتباط خارجی طالبان به عنوان یک گروه و یک جریان نگاه کنیم، ‌این ارتباط عمدتا با پاکستان بوده و در درجه دوم با بعضی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که این چندان مطلوب سیاست‌های غرب نیست. ترکیه شانس بیشتری دارد که از یک طرف همکاری غربی‌ها را داشته باشد و از طرف دیگر میزبان طالبان باشد.

انگیزه ترکیه از اعلام آمادگی برای ایجاد دفتر طالبان افغانستان در این کشور چیست؟

ترکیه حداقل در یک قرن گذشته در مقاطع مختلف ارتباطاتی با افغانستان و سایر کشورهای شرق ایران داشته است. شاید به عنوان نمونه بتوان به دوره زمانی جنگ جهانی اول و موضع گیری پشتون‌های جنوب افغانستان نسبت به حملات انگلستان و سایرین به امپراطوری عثمانی در آن زمان اشاره کرد.

این به آن معنا است که میان این دو بخش از آسیا از گذشته ارتباطاتی در اشکال مختلف و اندازه‌های متغیر وجود داشته است. اما جنس این ارتباط با ارتباطی که در حال حاضر وجود دارد متفاوت است. در نمونه ای که اشاره شد با توجه به جایگاه حکومت عثمانی و خلفای عثمانی، ارتباط بیشتر ماهیت دینی و اعتقادی داشت. در حالی که شرایط حاضر متفاوت است و ماهیت سیاسی دارد

اما در طول چندین دهه اخیر و بعد از تحولاتی که در افغانستان رخ داده است، می‌توان گفت که در دهه 60 هجری شمسی، اولین حرکت را مشخصا از سوی ترکیه مشاهده کرد. بعد از اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی، بحث میلیون‌ها مهاجر افغانی را در منطقه داریم که بسیاری از آن‌ها به پاکستان می‌روند، برخی از آن‌ها به ایران مهاجرت می‌کنند و ترکیه هم در آن زمان اظهار آمادگی می‌کند که بخشی از مهاجرین افغان را در ترکیه بپذیرد و این کار را هم انجام می‌دهد.

در دهه 70 و 80 شمسی ترکیه به طور مشخص در ارتباط با قوم ازبک در افغانستان فعال می‌شود و در این راستا با ژنرال دوستم و سایر رهبرانی که از قوم ازبک هستند، ارتباط نزدیک برقرار می‌کند. حتی ژنرال دوستم مدتی در ترکیه ساکن می‌شود. ترکیه در این دوره به این نحو با مسئله افغانستان در ارتباط است.

بعد از آن هم این ارتباطات تابعی از میزان فعالیت دستگاه دیپلماسی ترکیه است. هر زمان دستگاه دیپلماسی ترکیه فعال تر می‌شود، می‌بینیم که ارتباطات بیشتری را با این منطقه و همچنین طرف‌های منازعه برقرار می‌کند و هر زمان که فعالیت کمتری دارد،‌ این ارتباطات به فراموشی سپرده می‌شود و یا کمرنگ تر می‌شود.

گذشته از این سابقه خلاصه که ذکر آن ضروری بود، در دوره حاضر باید متذکر شد که اصلی ترین انگیزه ترکیه متوجه خصوصیت ژئواستراتژیک این منطقه است. افغانستان محل تلاقی و اتصال سه منطقه مهم است که هم ترکیه و هم سایرین به اهمیت بالای آن توجه دارند؛ اول منطقه شبه قاره، دوم منطقه آسیای مرکزی و سوم منطقه خاورمیانه. افغانستان محل تلاقی این سه منطقه است.

اگر سیاست خارجی ترکیه در طول سال‌های اخیر مورد بررسی قرار دهیم می‌بینیم که هر کدام از این مناطق در سیاست خارجی ترکیه جایگاه خاص خود را دارد. آسیای مرکزی بعد از فروپاشی شوروی و پدید آمدن جمهوری‌های جدید، صحنه فعالیت گسترده ترکیه بوده است؛ با این عنوان که این جمهوری‌ها در چارچوب تعاریف پان ترکیسم می‌گنجند و اشتراکات زبانی، قومی‌و تاریخی با ترکیه دارند. اگرچه تفاوت‌های قومی‌ و زبانی ترکیه با این منطقه قابل چشم پوشی نیست اما به هر تقدیر، این عناوین و تبلیغات مربوطه بستر اصلی فعالیت‌های ترکیه بود. نوع فعالیت‌هایی که ترکیه در منطقه آسیای مرکزی داشته عمدتا اقتصادی و تجاری بوده است. هرچند که وجه فرهنگی آن نیز قابل تامل و توجه است.

شبه قاره هم با توجه به بازار و امکانات بالقوه اقتصادی و جمعیت میلیاردی و موقعیت جغرافیایی پر اهمیت آن در آسیا جایگاه ویژه ای در سیاست خارجی ترکیه داشته و دارد و این اهمیت با توجه به آینده جذاب هند روبه افزایش است.

خاورمیانه هم در طول چند دهه اخیر اهمیت و جایگاه خاص خود را داشته است. ما این انگیزه را در ترکیه می‌یابیم که مایل است در این منطقه حساس و خبرساز و پر تلاطم فعال باشد و بتواند با کشورهای دیگری که در این منطقه هستند، همکاری یا در صورت ضرورت رقابت نماید و منافع خود را دنبال کند.

این مجموعه، انگیزه اصلی ترکیه است. همان طور که گفته شد زمانی که ترکیه نقش منطقه ای و فرامنطقه ای بیشتری برای خود قائل است و دیپلماسی خود را گسترش می‌دهد، به طور علنی حضور آن محسوس تر می‌شود.

مطلبی که مبنی بر ابراز آمادگی ترکیه برای گشایش دفتری از سوی طالبان،اخیرا مطرح شده در چارچوب تعاریف ذکرشده و ادامه این حرکت ارزیابی می‌شود. و معنای اقدام سیاسی ترکیه این نیست که از نظر اعتقادی یا سیاسی میان ترکیه و طالبان هم سویی وجود دارد.

نگاه ترکیه به آشتی ملی و بحث ادغام طالبان در دولت افغانستان چگونه است؟

جهان بینی دینی که در میان مردم ترکیه وجود دارد با جهان بینی دینی که در میان طالبان وجود دارد کاملا با هم متفاوت است و اشتراک دینی و اعتقادی به عنوان انگیزه ترکیه از چنین اقدامی‌نمی‌تواند مطرح شود. نوع نگرشی که در ترکیه نسبت به اسلام وجود دارد، در میان کشورهای منطقه شاید بیشترین فاصله را با نگاه‌های افراطی طالبان و القاعده داشته باشد و این مسئله را می‌توان در نتایج نظرسنجی‌هایی دید که توسط دستگاه‌های نظرسنجی معتبر ارائه شده که در ترکیه و خارج از این کشور فعال هستند و منطقه را رصد می‌کنند.

از سوی دیگر باید به این نکته توجه کرد که وضعیت طالبان در سال‌های اخیر چه تغییری کرده است. بعد از جریانات سپتامبر 2001 هجوم امریکا براساس این تصور نادرست بود که با تلاش نظامی‌می‌توان مسئله افراط گرایی را در منطقه حل کرد. اما بعد از گذشت چند سال و صرف هزینه‌های هنگفتی که از سوی امریکا و منطقه پرداخت شد، این نتیجه به دست آمد که اقدام نظامی‌نمی‌تواند به تنهایی حلال این مشکل پیچیده باشد.

به تدریج و با احتیاط این ایده عنوان شد که شاید بهتر باشد با طالبان رفتار دیگری در پیش گرفت که به نوعی منجر به استحاله طالبان شود. به همین جهت طرح‌ها و برنامه‌های مختلف توسعه ای پیشنهاد شد. بعد از این مرحله موضوع دیگری که مطرح شد این بود که طالبان بخشی از جامعه افغانستان هستند و باید پذیرفت که واقعیتی در منطقه به نام طالبان وجود دارد. نمی‌توان آن‌ها نادیده گرفت و به نظر نمی‌رسد که راه حل‌های نظامی‌و حتی توسعه ای منجر به حذف این جریان شود. این جا بود که ایده مذاکره، گفت و گو و مشارکت دادن طالبان خوب در حکومت مطرح شد و به دنبال آن انگلیس و امریکا ارتباطاتی با طالبان برقرار کردند.

به دنبال تغییر و اصلاح سیاست‌های راهبردی امریکا و متحدین آن در قضیه افغانستان از جمله در زمینه تماس با طالبان، این راه باز شد که سایر کشورها هم نگاهی متفاوت از گذشته نسبت به طالبان داشته باشند. در این راستا است که ترکیه سیاست‌های خود را در این جهت سامان داده است و ابراز تمایل می‌کند و می‌خواهد از فرصتی که به وجود آمده استفاده کند و در این موضوع فعال شود و مانعی بر سر راه خود نمی‌بیند که با طالبان مذاکره داشته باشد و میزبان مذاکرات دیگران با طالبان شود.

باید به این نکته اشاره کرد که اگر به سابقه چند سال اخیر ارتباط خارجی طالبان به عنوان یک گروه و یک جریان نگاه کنیم، ‌این ارتباط عمدتا با پاکستان بوده و در درجه دوم با بعضی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس؛ ارتباطاتی که شاید چندان مطلوب سیاست‌های گروه غربی نباشد. یعنی غربی‌ها با توجه به وضعیت پیچیده منطقه نمی‌توانند به حاکمیت پاکستان اعتماد داشته باشند تا از طریق پاکستان با طالبان ارتباط برقرار کنند. در صورتی که ترکیه چنین ظرفیتی را داراست. ترکیه در جهتی می‌تواند با طالبان کار کند که بیشتر منافع غربی‌ها را تامین کند. پاکستان با توجه به مسائل مختلفی که درمنطقه ریشه تاریخی دارد منافع مستقیمی ‌را در جریان طالبان دنبال می‌کند. اما ترکیه فارغ از آن مسائل می‌تواند در ارتباط با طالبان قرار گیرد.

بنابراین ترکیه شانس بیشتری دارد که از یک طرف همکاری غربی‌ها را داشته باشد و از طرف دیگر میزبان طالبان باشد. ترکیه می‌تواند در این میان به نوعی نقش میانجیگری برای گفت و گو و قدم برداشتن در جهت نزدیک کردن مواضع دو طرف ایفا کند.

نگاه دولت افغانستان به نقش ترکیه در فرایند آشتی ملی چیست؟ آیا دولت افغانستان این نقش را برای ترکیه می‌پذیرد؟

در مجموعه ازمطالبی که ظرف دو سه سال گذشته تا به امروز از طرف آقای کرزی به عنوان رئیس جمهور افغانستان بیان شده است می‌توان نتیجه گیری کرد که دولت فعلی افغانستان تمایل دارد با طالبان مذاکره کند و مواضع رسمی‌که از طرف دولت افغانستان تا به امروز اعلام شده این است که آمادگی مذاکره و گفت و گو برای سهم دهی به طالبان البته با شرایط خاص وجود دارد.

دولت افغانستان چنین آمادگی ای را از خود نشان داده و شورایی که برای آشتی ملی با محوریت آقای ربانی رییس جمهور پیشین این کشور تشکیل شده با همین هدف به وجود آمده است. از قضا طی روزهای گذشته شنیده شده که این شورا اخیرا بودجه ای پنجاه میلیون دلاری از دولت امریکا دریافت کرده است. خود این خبر نشان دهنده این است که شورایی که از طرف دولت افغانستان تاسیس شده حمایت مالی ـ سیاسی از سوی دولت‌های غربی را به همراه دارد.

بنابر این می‌توان گفت آن چه در صحنه قابل مشاهده است، صرف نظر از طالبان که بحث جداگانه ای دارد، در این سوی میز، همه طرف‌ها آمادگی ارتباط و مذاکره را دارند. یعنی هم ترکیه، هم غرب و هم دولت افغانستان آماده مذاکره با طالبان هستند و اقدام ترکیه مقبول و مطلوب دولت افغانستان است.

در این جا لازم است به نکته ای اشاره کنم . آن را به شکل یک سوال طرح می‌کنم. آیا پاکستان هم تمایل دارد ترکیه وارد این موضوع شود و سهم میانجیگرانه داشته باشد؟ این سوال مهمی‌است. چرا که پاکستان در این قضیه منافع حیاتی تاریخی و سیاسی دارد و این منافع به هیچ وجه قابل مقایسه با منافع ترکیه نیست. اما با توجه به نزدیکی‌هایی که میان دولت پاکستان و ترکیه وجود دارد و سفر اخیر رئیس جمهور پاکستان به ترکیه هم نشان دهنده این رابطه است، و هم چنین سوابق این رابطه می‌توان گفت که این دو کشور ظرفیت‌های مناسبی برای هماهنگ کردن مواضع دارند اما این از حساسیت فوق العاده پاکستان نسبت به قضیه طالبان و این که دولت دیگری به طالبان نزدیک شود، کم نمی‌کند.



نظر شما :