ديوار بى اعتمادى
در کنفرانس مطبوعاتى سارکوزى رئيس جمهور فرانسه،جورج بوش بر راه حل هاى ديپلماتيک براى پرونده هسته اى ايران تاکيد کرد.فکر مى کنيد چرا وى لحن متعادل ترى نسبت به قبل را در پيش گرفته است؟
به دليل نتايج بحرانى يکجانبه گرايى آمريکا در عراق،آنها در پى کسب حمايت هاى بين المللى براى اقدامات خود از طريق ايران هستند.هر کسى مى داند که حمله نظامى امريکا به ايران تنها به ايران آسيب نخواهد رساند بلکه به همه کشورهاى منطقه من جمله منافع امريکا در خاورميانه هم آسيب خواهد رساند.جالب است که بوش و سارکوزى بر راه حل هاى ديپلماتيک تاکيد دارند اما ما بايست منتظر بمانيم و ببينيم که مقصود آنها از ديپلماسى چيست.مصوبه جديد و يا مذاکره جديد.
فکر مى کنيد روابط ايران وآمريکا بالاخره گسترش پيدا خواهد کرد؟
آمريکاييان معتقدند برنامه هسته اى ايران نوعى تهديد براى جوامع بين المللى محسوب مى شود. اما گمان مى کنم نگرانى اصلى آنها در رابطه با تاثير ايران در افغانستان و عراق است جايى که بيش از 200هزار سرباز امريکايى استقرار يافته اند.
با تاکيد بر تهديد آميز بودن هر نوع برنامه هسته اى، ايران را به عنوان تهديدى عليه منافع ملى خود معرفى مى کنند. متاسفانه اين فقط دولت امريکا نيست که چنين اقداماتى را انجام مى دهد برخى از کانديدهاى رياست جمهورى نيز چنين عمل مى کنند.چنين شيوه تفکرى نتايج دردناکى خواهد داشت. ايالات متحده بيش ازهر کشور دیگری در منطقه - حتى اروپاييان – با ایران اشتراک منافع دارد.
اختلاف نظر ما با آنها در مورد ثبات و آينده عراق و افغانستان در حد صفر است. متاسفانه آمريکا به جاى همکارى با ايران متحد ديکتاتورهاى منطقه شده است. آمريکايى ها مى گويند قصد دارند دموکراسى را در منطقه گسترش دهند.
کدام يک از متحدان آمريکا در منطقه خليج فارس دموکرات هستند؟ به اتفاقات پاکستان نگاه کنيد. پس از سالها حمايت از ديکتاتور طرفدار امريکا اکثر پاکستانى ها از القاعده و طالبان حمايت مى کنند.اين سياست به طور اجتناب ناپذير نتايج وخيمى خواهد داشت.امريکاييها بايست نگاه واقع گرايانه خود در خليج فارس را تغيير دهند. آنها اين اشتباه را مرتکب مى شود که حاکم حقيقت است.
در زمينه ديدگاههاى ايدئولوژيک ايران و حاکميت حقيقت چطور؟
ممکن است ما هم اين اشتباه را داشته باشيم.در هر موارد نادرست است.دو طرف بايست از منازعات غير اخلاقى عليه يکديگر و شعارهاى پوپوليستى دورى جويند و سياست هاى عملگرايانه بيشترى را در پيش گيرند.
فکر مى کنيد آمريکاييان ايران را مى شناسند؟
آمريکايى ها به طور کلى درک درستى از ايران ندارند. اصلى ترين منبع اطلاعاتى امريکا در مورد ايران اپوزيسيونهاى ايرانى در ايالات متحده هستند.اپوزيسيون ايرانى شامل کسانى مى شودکه در سه دهه گذشته به ايران نيامده اند.آنها حقايق را براى حکومت امريکا با منافع خود نشان مى دهند و اطلاعات را مطابق آنچه امريکايى ها علاقه دارند بشنوند تغيير مى دهند.همچنين لابى اسرائيل وجود دارد که در کنگره بسيار قدرتمند است.سومين منبع، لابى اعراب است که هر نوع تجديد روابط ميان امريکا وايران توجه را عليه منافع حکومت هاى عرب در منطقه به حساب مى آورد.اگر ايران وامريکا روابط خود را عادى کنند اين رابطه مى توانند بر روابط کشورهاى عرب و امريکا نيز سايه افکن باشد.
بنابراين راه حل چيست؟
ديوار بى اعتمادى ميان ايران وامريکا وجود دارد.اما تا زمانى که آمريکايى ها براى تغيير حکومت در ايران بودجه اختصاص مى دهند ما نمى توانيم روابطى عادى با ايالات متحده داشته باشد. آمريکايى ها مى توانند چهار گام براى جلب اعتماد ايران بردارند:1.حکومت جمهورى اسلامى را به عنوان حکومت مشروع و بر حق بدانند و تمامى برنامه هاى خود براى تغيير حکومت لغو کنند.2.دارايى هاى مسدود شده ايران در ايالات متحده را بازگرداند3.حمايت از گروههاى تروريستى ضد ايرانى مثل مجاهدین خلق را درعراق خلع کنند و آنها را به ایران بازگردانند. کمک به کردها پژواک و جندالله جدايى طلبان بلوچ وابسته به طالبان را متوقف کند.4.تحریم های قبلى عليه ايران را لغو کند و تحریم های جديدى تصويب نکنند.
اما شما نمى توانيد به طور قطع يقين داشته باشيد که دولت بوش و يا هر نامزد انتخاباتى ديگرى چنين اقداماتى را انجام دهد.
در ديپلماسى هر چيزى ممکن است و هيچ چيز غير ممکن نيست.من فکر مى کنم دو کشور بايست تمامى مسائل خود را بر روى ميز بگذارد و در رابطه با مشکلات خود مذاکره کند.هيچ مشکلى نيست که قابل حل نباشد اگر هر دو کشور حقوق يکديگر را بشناسند مى توانند در بسيارى از مسائل با يکديگر همکارى کنند.مثل عراق، افغانستان و قاچاق مواد مخدر.آنها مى توانند اختلاف نظر داشته باشند اما هيچ دليلى براى دشمنى فعلى وجود ندارد.امريکا با چين،روسيه وحتى اروپا اختلافات خود را دارد اما اين بدين معنى نيست که آنها نمى توانند با يکديگر گفت و گو کنند.
يکى از مشکلات خارجى ها اين است که آنها نمى دانند چه کسى ايران را اداره مى کند و با چه کسى بايست صحبت کنند.وزير خارجه؟رئيس جمهور؟سياستمدارهاى عملگرا مثل هاشمى رفسنجانى رئيس جمهور پيشين؟ ويا رهبر آيه الله خامنه اى؟
ايران تصميات سياست خارجى که رهبر اتخاذ کرده است را اجرا مى کند. امريکايى ها نبايد تلاش کنند تا بر رهبر پيش دستى کنند و با ساير افراد در حکومت صحبت کنند. صحبت با حکومت ايران يعنى صحبت با مقام معظم رهبری. ایشان از هر کلمه اى که در مذاکرات رد و بدل مى شود اطلاع دارد. سياست داخلى ايران ممکن است غير متمرکز باشد اما سياست خارجى به شدت متمرکز است.امريکايى ها نبايد گمان کنند که مى توانند از دسته بندى هاى داخلى به سود خود استفاده کنند.
اما آيت الله خامنه اى شديدا ضد آمريکايى هستند.
اگرچه ايران آماده است تا از هر وسيله مورد نياز براى دفاع از منافع خود استفاده کند اولويت اول رهبر و حکومت ايران ثبات در منطقه است.آ نها خواستار جنگ وتنش نيستند.به همين دليل است که ايران با ايالات متحده براى سرنگونى طالبان در افغانستان و صدام در عراق همکارى کرد.با رهبريت آيه الله خامنه اى، ايران توانست روابط خود را با بسيارى از کشورهايى که پيش از اين دشمن محسوب مى شود عادى کند.
در رابطه با نظرات احمدى نژاد در باب محو اسرائيل از نقشه جهانى و انکار هولوکاست يهوديان چه نظرى داريد؟
من فصد قضاوت در رابطه با گفته هاى رئيس جمهور ندارم اما اسرائيل بيش از يک دهه ايران را مورد تهديدات نظامى قرارداده است.بنابراين اين اسرائيل است که شرايط تنش را ايجاد کرده است .
اسرائيل از نظرات رئيس جمهوردر رابطه با هولوکاست در منازعات غير اخلاقى خود عليه ايران استفاده مى کند. ما ايرانيان بايد نسبت به آنچه مى گوييم دقت بيشترى به خرج دهيم و نسبت به غم واندوه ساير ملت ها حساس تر باشيم.هولوکاست يهوديان يک جنايت عليه بشريت بود.اما من معتقدم اين اولين جنايت بشريت نبوده است همانطور که اخرين نيز نخواهد بود.
کدام يک از نامزدهاى رياست جمهورى امريکا قادرند تا روابط ايران و امريکا را بيشتر گسترش دهند؟
ايران تبديل به يک مساله در مناظرات انتخاباتى امريکا در سه دهه گذشته شده است.ما نمى توانيم نامزدی را عليه ديگران تشويق کنيم.چرا که سياست خارجى امريکا از بخش هاى مختلفى تشکيل شده است و حکومت امريکا تنها رئيس جمهور نيست.يکى از بدترين مصوبات عليه ايران در زمان حکومت دموکراتها تصويب شد.
نظر شما :