برنامه هستهاى ايران به لحاظ فنى و مديريتى شاهکار است
ديپلماسى ايرانى: به عنوان کسی که از سال 1381، حداقل از جنبه رسانهای مرتب موضوع هستهای را پیگیری کردهام و شب و روز به دلیل ضرورت شغلی با این موضوع درگیر بودهام مسائلی را مطرح میکنم. نگاه من نگاه رسانهای است و نه آکادمیک یا نگاه دیپلماسی به معنای واقعی کلمه؛، بنابراین لازم میدانم که چند نکته را در این فرصت به عنوان طرح مسئله مطرح کنم.
در ابتدا باید این موضوع از جنبههای حقوقی، سیاسی و فنی تفکیک بشود. در مورد موضوع «نگاهی به برنامه هستهای ایران» خیلی علاقه مند بودم ببینم اگر آقای دکتر عسگرخانی تشریف میآوردند این نگاه را از چه منظری مطرح میکردند، چون این موضوع آنقدر پیچیده است که در فرصتى اندک، بررسی آن واقعاً دشوار است. لازم است از نگاه تاریخی قضیه را بررسی کنیم، چون ماجرای هستهای یک حادثه تاریخ ساز است و به ويژه هشت ساله اخیر به عنوان یک دوره اهمیت دارد. جنبه دیگر بحث حقوقی ماجراست است که عمدتا در غالب بحثهای مربوط به سازمان ملل و 6 قطعنامهای که در شورای امنیت صادر شد و 4 عدد از آنها هم جنبه تحریمی داشت و نیز 22 گزارشی که آژانس بین المللی انرژی هستهای ارائه داده است مطرح میشود. جنبه حقوقی ماجرا و تبعاتش برای ایران و کارهایی که ما در این زمینه انجام دادهایم نیز مطرح میشوند. از لحاظ فنی نیز موضوع بسیار مهم است. باید دید این دستاورد آیا واقعا سطح تکنولوژی در ایران را افزایش میدهد یا چه تاثیری در رشد علم و تکنولوژی و بالا بردن جایگاه علمی ایران در عرصه منطقه و جهان دارد. بنابراین در این سرفصلها من آن نکاتی را که به عنوان یک فرد رسانهای به نظرم میرسد به عنوان طرح مسئله عرض میکنم.
از جنبه تاریخی، به نظر من بهتر است که فعلا وارد این ماجرا نشویم چون برای قضاوتهای تاریخی بهتر است حداقل یک نسل بگذرد. از نظر جامعه شناسی بعد از گذشت حداقل بیست و پنج سال از این ماجرا بهتر میشود قضاوت کرد. اما از لحاظ فنی به عنوان کسى که گاهی اخبار محرمانهای در این موضوع حساس به دستم رسیده و گاهی وقتها هم در نشریات خارجی این موضوع را بررسی کردهام و گزارشهای آژانس را با دقت مطالعه کردهام، واقعا یک حرکت بی نظیری انجام شده است. بدون هیچ گونه اغراقگویی که معمولا در میان ما ایرانیان هست و یک چیزی را تا عرش اعلا میبریم یا یک پروژهای را در حضیض ذلت میاندازیم، بدون توجه به این دو فرض به اعتقاد من از لحاظ فنی و مديريتى، کاری که انجام شده شاهکار بوده است. سانتریفیوژها که به ما میگفتند از خارج آوردهاند، پاکستانیها دادهاند، کرهایها نقش دارند، یا هرکسی نقش داشته، برخی از دوستان که در این جلسه هستند اطلاعاتشان در این زمینه خیلی بیشتر است، ولی آن چه من میخواهم عرض کنم این است که جوانهایی بین 23 سال تا 32 سال توانستهاند این پروژه را چه در مرحله طراحی و چه در مرحله اجرا و بهره برداری مديريت کنند و در آن مشارکت جدى داشته باشند و به صورت کاملا تیمی هم عمل کردهاند.
اعجاب من از این جهت است که ایرانیها اصولا نمیتوانند به صورت تیمی با هم کار کنند وهمین قدر که این جوانها آمدهاند به صورت تیمی تحت یک مدیریت، کار مشترک انجام بدهند، به نظر من خیلی جالب است و به همین دلیل در این فرصت میخواهم یادآوری کنم در این پروژه هم در سطح طراحی، هم در سطح اجرا هم در سطح بهره برداری جوانها شرکت داشتهاند و کار کردهاند. بعضیهایشان را دیدهام و با آنها صحبت کردهام و از این امر لذت بردهام.
همین که این مدیریت صورت بگیرد که قطعاتی در مناطق مختلف ایران سفارش داده شود بدون اینکه متوجه شوند اینها چه هستند و چه کاربردی دارند، و پروژهای را مثلا در نطنز سازمان دهی کنند، واقعا این کار حداقل در پروژههایی که من با آنها سرو کار داشتهام، اگر نگویم بی نظیر، حداقل کم نظیر است. یک جنبه دیگر قضیه این است که بالاخره علی رغم تحریمها و فشارها، سانتریفیوژها کار میکنند و تولیداتشان را یک جای بی طرفی مثل آژانس تایید میکند و این تولیدات وجود دارد و تخیلی نیست؛ این چیزی نیست که تبلیغاتی اعلام شده باشد، بنابراین از این جنبه هم واقعا قابل توجه است.
اما در بحث جنبه حقوقی موضوع، متاسفانه این ماجرا از سال 1381 وارد یک بعد بین المللی شد. دلایل اینکه این پروژه داخلی کشور ما، یک باره بین المللی شد، جای بحث و وقت بیشتری لازم دارد و بد نیست اگر راجع به این موضوع هم صحبت شود، چون یکی از نقاط عطف تاریخ ما است. در سال 81 تا سال 84 که اگر اشتباه نکنم اولین قطعنامه را عليه ا صادر کردند. این دوره باید بررسی شود که ما چه کارهایی کردیم، چه در دورهای که اقای روحانی در شورای عالی امنیت ملی مسئولیت داشتند، چه در دورهای که آقای لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی مسئولیت داشتند، چه در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی و چه در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد؛ میخواهم اشاره کنم به اینکه از لحاظ حقوقی، برگ برگ این گزارشها پرونده سازی علیه جمهوری اسلامی ایران در سطح بین المللی بود ولی ما نباید با اینها به عنوان کاغذپارههایی که اساسا ارزشی ندارد، برخورد کنیم. یعنی اینها علاوه بر اينکه کاغذپاره نیستند، بلکه متاسفانه اسناد مهمى علیه جمهوری اسلامی ایران هستند، چه در غالب قطعنامههایی که شورای امنیت صادر کرده و چه 22 گزارشی که توسط آژانس تهیه شده است.
میخواهم بگویم که از جنبه حقوقی آنقدر که در بخش فنی موفق بودهایم، موفق نشدهایم و باید به هر شکل ممکن مانع از صدور قطع نامه ها عليه کشورمان مى شديم. شاید کسی به من بگوید که اینها برنامه ریزی است و استکبار جهانی علیه ما صبح تا شب کار میکند و چه کار میتوانستیم بکنیم که مانع از صدور قطعنامهها شویم؟ این قطعنامهها به هرحال صادر میشد و ما نمیتوانستیم جلوگیری کنیم. بنده به عنوان یک عضو کوچک این مجموعه رسانهای میگویم که ما میتوانستیم ممانعت کنیم؛ البته قصد پررنگ کردن اين موضوع را ندارم.
به لحاظ سیاسی ما در این موضوع با کشوری مثل آمریکا سرشاخ هستیم، یعنی بحث 1+5 ویترین است؛ به این معنا که مثلاً آلمان و انگلیس و فرانسه و روسیه و چین بیشتر ویترینی هستند برای اینکه امریکا بتواند این موضوع را مدیریت کند و سرنخ قضایا دست ایالات متحده امریکا باشد. به نظر من و با توجه به تمام موضع گیریها و تمام اقداماتی که انجام شده، برداشتم این است که تصمیم گیری در این موضوع با طرف امریکا است و بقیه آنها یا همگام بودهاند یا تعدیل کننده، مثلا روسیه و چین نقش تعدیل کننده ایالات متحده امریکا را در هشت سال گذشته در ارتباط با برنامه هستهای صلح آمیز ایران داشتهاند اما اینکه نقش تعیین کننده ایفا کنند و بتوانند یک مسیری را عوض کنند یا جریان سازی جدیدی را بکنند من حداقل این قضیه را ندیدهام. ما با امریکا طرف بودیم و هستیم، امریکایی که در طی سی سال گذشته به دنبال این بوده که جمهوری اسلامی بالاخره سرنگون شود یا حداقل رفتارش را تغییر بدهد. ترجمهای که من از رفتارش را تغییر بدهد، میفهمم با توجه به مجموعه موارد این است که ما هم بیاییم در راستای همان عواملی که ایالات متحدهامریکا میخواهد قرار بگیریم؛ یعنی ما هم در مسیری قرار بگیریم که آنها ارزش میدانند، ایران هم بیاید در راستای آن نظام بین المللی که امریکاییها تعریف کردهاند قرار بگیرد و در راستای منافع ایالات متحده امریکا حرکت کند. نمیدانم چگونه این را ترجمه کنم اما خلاصهاش این است که مطلوب ایالات متحده امریکا این بوده است که اصلا رژیم جمهوری اسلامیایران تغيير کند، اما در صورتی که نشود حداقل شرایطی پیش بیاید که در جمهوری اسلامی ایران حکومتی به قدرت برسد یا خود حکومت فعلی در راستای سیاستهای امریکا حرکت کند و یا لااقل تعارضی نداشته باشد.
این برنامه ریزی ای است که ما طی سی سال گذشته شاهد بودهایم، حالا در موضوع مسئله هستهای و فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران سوژه بسیار مناسبی برای ایالات متحده امریکا فراهم شده تا از این موضوع به عنوان یک اهرم فشار برای تغییر رفتاری جمهوری اسلامی ایران استفاده کند. هرجا که رسیده فشارش را آورده و با هر شیوهای که میتوانسته از این موضوع استفاده کرده است. البته امریکا کاملا به عنوان یک تابع مستقل نبوده بلکه شرایط بین المللی، وضعیت داخلی، و امثال اینها هم تاثیر داشتهاند، یعنی مجموعه مواردی که ما در دوره بوش سراغ داریم کاملا با دوره آقای اوباما متفاوت بود. من مدعی ام که در دوره اوباما نگاه نسبت به این موضوع تغییر کردهاست و این تغییر قابل مشاهده و بررسی است. کسانی که میگویند تغییری وجود نداشته میخواهند یک چیز کلی بگویند، بروند در تعارضات بین ایران و امریکا موضوع را حل کنند وگرنه واقعیت این است که تغییراتی هست، اما اینکه ایا این تغییرات در جهت منافع ما هست یا نه، به نظر من این تغییرات در جهت منافع جمهوری اسلامینبوده، ولی شیوهها و تاکتیکهای ایالات متحده امریکا نسبت به دورهای که بوش رئیس جمهور بود کاملا متفاوت است. نکته مهم این است که ما با این موضوع مواجه هستیم که ایالات متحده امریکا در کلیتش در حال استفاده از اين موضوع است؛ پس این موضوع آیا واقعا تا زمانی که تعارض بین ایران و امریکا حل نشده قابل حل است؟ از ظاهرش به نظر میرسد که نه، یعنی این مسئله هستهای ایران تا زمانی که تعارض میان ایالات متحده امریکا و جمهوری اسلامی ایران به هر شکلی حل نشود، قابل حل نیست.
اما واقعا ما در کار داخلی کشور خودمان با نظراتی مواجه هستیم که متعجبم چگونه این گونه نظرات مطرح میشوند. این موضوع واقعا یک موضع ملی است، مصداق تعریفی که اقای دکتر باوند راجع به فرق ملی شدن و ملی بودن مطرح کردند اینجا است. مسئله هستهای ایران یک مسئله ملی است نه مسئله ملی شده؛ در واقع تک تک ایرانیها باید بدانند که این موضوع با سرنوشتشان در ارتباط است، و نبايد آن را اسیر بازیهای سیاسی کنند، نباید وارد جناح بندیهای سیاسی بشوند، نباید دولت را مورد انتقاد قرار داد، این موضوع خیلی بزرگتر از دولتها است؛ این موضوع کاملا به سرنوشت ملت ایران بستگی دارد و برای ملت ایران مهم است. یک دستاورد بسیار مهم برای کل مردم ایران است حالا رئیس جمهور و دولت هرکه هست، مهم این است که ما حواسمان به این باشد که نوعی موضع گیری نکنیم، وارد جریانهای سیاسی نشویم که بشود خارج از کشور علیه خود ما از آن استفاده کنند. ما به اندازه کافی در خارج از کشور تحت فشار هستیم، اگر از این موضوع هم به عنوان بازیهای سیاسی، اختلافات سیاسی جناحی، استفاده کنیم دیگر واویلا است.
معتقدم اگر در چنین جلساتی به اندازه کافی در مورد ابعاد این موضوع بحث علمی و دقیق بشود به احتمال بسیار زیاد به این جمع بندی میرسیم که يک بار برای همیشه مسئله هستهای را مسئله ملی ببینیم و وارد بازیهای سیاسی و جناح بندیها نکنیم. چون این واقعا به موقعیت ما ضربه میزند. هنوز این ماجرا ادامه دارد و تمام نشده است، مذاکرات قرار است دوباره به زودى آغاز شود.
نظر شما :