زمانی برای احیا شدن
بعد از اعلام خبر حضور هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه 26 تیرماه که همزمان با سالگرد نخستین نمازجمعه بعد از انقلاب به امامت مرحوم آیت الله طالقانی بود، گمانه های متعددی مبنی بر چگونگی حضور او در جمع نمازگزاران مطرح شد.
هم ماهیت تریبون نماز جمعه با اسلحه ای که به دست خطیبش می دهد و هم شخصیت – تا دیروز – محتاط و منعطف هاشمی رفسنجانی، اجازه هرگونه پیش داوری را از تحلیلگران سیاسی سلب کرده بود. البته یکی از هاشمی ها وعده داده بود که آیت الله هاشمی حرف هایی مردمی و برای مردم دارد و قصد دارد روز جمعه آنها را با مردم در میان بگذارد.
تا پیش از 26 تیرماه نیز حاضران در نمازجمعه های تهران کسانی جز مردم نبودند؛ ولی این بار هاشمی رفسنجانی دایره مخاطبان این تریبون انقلابی را گسترش داد و با کشاندن فوج فوج مردمی که شاید تا آن روز از کنار محل برپایی نماز جمعه عبور نکرده بودند، تعریف تازه ای از مردم به روایت تریبون نماز جمعه ارائه کرد.
هاشمی برای سنت شکنی زمان پرمخاطره ای را انتخاب کرد. او تنها امید معترضان به انتخابات است که در محدوده قدرت از جایگاهی رفیع و حامیانی وثیق برخوردار است ولی شاید به همین میزان نیز در مرکز خطر و در تیررس رقبای سیاسی قرار داشته باشد.
هاشمی رفسنجانی برای عینیت بخشیدن به پاره ای تغییرات ساختاری و برای تداوم جنبشی که از سوی اصلاح طلبان سیاسی دنبال می شود، مصداق تک ورق حکم است که خرج کردن آن نیاز به زمان سنجی و بازی خوانی دقیقی دارد.
شاید اصلاح طلبان و حامیان موسوی و کروبی که با حساسیت و اضطراب به خطبه های هاشمی توجه می کردند، از شنیدن سخنرانی باورنکردنی و پیشروانه هاشمی به عرش پریده باشند. به بیان دیگر، شرایط زمانی و موقعیت برزخ گونه جبهه اصلاحات به گونه ای است که می توان سخنان هاشمی رفسنجانی را بدون تفسیرهای عجیب و غریب و اطوارهای سیاسی، به مثابه خونی تازه در رگ های اصلاح طلبان قلمداد کرد.
او برای اولین بار در نماز جمعه حاضر به ایراد سخنانی شد که با شخصیت پیشین اش – در قامت خطیب نماز جمعه – تفاوت های عمیق داشت و حرف هایش نه تنها به دل مستمعان رسمی و همیشگی این نماز ننشست که حتی دلخوری و کینه هایی به وجود آورد و دودستگی را در لایه های فوقانی نظام تشدید کرد.
هاشمی مواضعی اختیار کرد که هیچ تناسبی با دیدگاه های مشابه ائمه جمعه نداشت. تعریفی که از مردم به دست داد و معترضین به انتخابات را مردم خطاب کرد، یکی از جالب توجه ترین نکته های سخنرانی او به شمار می رفت.
دفاع از زندانیان سیاسی نیز یکی از بی سابقه ترین پدیده هایی بود که می شد در نماز جمعه با آن مواجه شد. زندانیانی که از سوی دیگر خطبا و مسئولان دولتی کشور، اشرار و برانداز و عامل انقلاب رنگین معرفی می شوند توسط هاشمی مورد دفاع قرار می گیرند و مراجع قضایی و امنیتی زیرسوال می روند. این امر، نه فقط در تاریخ نماز جمعه بلکه در تاریخ حیات سیاسی هاشمی به یک نقطه عطف تبدیل شد.
او همچنین اولین کسی از منصب داران عالی نظام است که به دلجویی از خانواده های داغدار حوادث اخیر برمی آید و نظام را در این باره واجد مسئولیت می داند. صحبت های هاشمی مخاطبان بسیاری داشت که اکثر آنها بیرون از درهای مصلی نشسته و دورتا دور شرکت کنندگان دائمی نماز جمعه را دربر گرفته بودند.
هاشمی در سی سالگی انقلاب و در سالگرد اولین نماز جمعه تاریخ انقلاب مجبور به بازخوانی ایدئولوژی نظام جمهوری اسلامی و برساخته های نسل اول انقلاب شد تا عنوان کند که جمهوریت و اسلامیت نظام غیرقابل حذف اند و در این میان وزنه بیشتری برای جمهوریت قائل شد. او تاکید کرد که تحقق نظام اسلامی بدون رای و رضایت مردم غیرقابل ممکن است و نقطه نظر امام خمینی (ره) نیز چیزی جز جمهوری اسلامی نبوده است.
او طی سخنانی که حکم اعلام خطر درباره آتیه نظام را داشت و سوء استفاده دشمنان خارجی از عدم مقبولیت انتخابات و تفرقه های داخلی را متذکر می شد، بارها از سوی نمازگزاران سنتی مقابلش مورد انتقاد قرار گرفت اما تکبیرهایی که از داخل خیابان ها به گوش می رسید، موید گفته های او مبنی بر خطر تعمیق شکاف ها و دودستگی ها بود.
توصیه ها و تعابیر هاشمی به همین جا ختم نشد. او با یادآوری دوران صدر اسلام و تاکید پیامبر اکرم بر کسب رضایت مردم برای تشکیل حکومت، بار دیگر موضوع جمهوریت را باز کرد و از همگان خواست تا تدابیری برای رفع تفرقه ها و چالش های بعد از انتخابات بیندیشند.
اینها را نه کسی از زبان هاشمی نقل می کرد و نه سخنانی بود که بر صفحه ای کاغذین نقش بسته باشد. صدا، صدای خود هاشمی بود و شاید نزدیک ترین افراد به او هم انتظار شنیدن شان را نداشتند. چهره محمدرضا باهنر و علی اکبر ناطق نوری در طول سخنرانی هاشمی از همه دیدنی تر بود.
هاشمی در روزهایی که زیر فشارهای حامیان و عناصر منسوب به دولت قرار داشت، با صراحتی غیرقابل انتظار از زندانیان سیاسی دفاع کرد و دربند کردن آنان را حرکتی عجولانه و غیرمدبرانه خواند. می توان گفت وقتی هاشمی به تعاریف مردم، جمهوریت، رابطه مردم و حکومت، حکومت اسلامی، انتخابات و معترضان آن، وحدت ملی، آزادی رسانه ها و... پرداخت، بخشی از ارکان رو به فراموشی نظام دموکراتیک سیاسی را زنده کرد و با این احیاگری، خودش را هم احیا کرد.
مخالفان هاشمی، مخالفان تازه ای نیستند. آنها از سالیان پیش و با ادله های سنتی خود به سیاست های دوره سازندگی می تاختند و بعد از دوران اصلاحات، وی را مسبب شکل گیری پاره ای از جریان ها می دانستند و در زمان انتخابات دهم نیز همان عده این بار با فرضیات تازه ای به هاشمی ستیزی و هاشمی زدایی روی آوردند و تیرهای خود را مستقیم به جانب او هدف گرفتند.
هاشمی یکی از معماران جمهوری اسلامی است که در برنامه ریزی برای دهه های آتی انقلاب تلاش های فراوانی به خرج داده است. اما پروژه حذف هاشمی از معادلات قدرت چند سالی است که کلید خورده و با برگزاری انتخابات دهم وارد فاز مهمی شده است.
با این حال رییس مجلس خبرگان زمان را برای ورود مستقیم به اعتراض های سیاسی مناسب تشخیص داد و نماز جمعه 26 تیر را به مقطعی تعیین کننده برای تجدید حیات یا احیای دوباره خود تبدیل کرد. هاشمی حالا علاوه بر مخالف، موافقانی پرشور پیدا کرده است که حاضرند به نماز جمعه بیایند و حمایت از هاشمی را فریاد بزنند. حلقه آنان در روز جمعه دورتادور دانشگاه تهران به هاشمی قوت قلب داد تا تولد دوباره اش را اعلام کند.
می توان گفت اگر مخالفان هاشمی همان جماعت ثابت سابق هستند، حامیان وی قشری جدید به حساب می آیند که از رهگذر انتخابات دهم و اعتراض به روند برگزاری آن، به هیئت توده ای عظیم و متشکل درآمده اند.
هاشمی رفسنجانی دیرزمانی بود که در معرض سخت ترین تهمت ها و افتراهای سیاسی و اقتصادی قرار داشت و از این جهت نفرت گسترده ای را به جان خریده بود ولی اینک ورق برگشته و هاشمی می تواند محبوبیتی از نوع خاتمی و موسوی را هم تجربه کند.
مهم این است که سنت شکنی و اعتمادزایی هاشمی که از نماز جمعه متفاوت 26 تیر سرچشمه می گیرد، نباید چشم ها را بر واقعیت امروز و مسیر آینده ببندد. عبور برق آسا و حیرت انگیز هاشمی رفسنجانی از برخی سنت های تاریخی و پیوستن اش به خط مقدم جریان اعتراضات با هزینه ها و خطرهایی توام خواهد بود که شاید با دستاوردهایش برابری کند.
هاشمی زمان بعد از انتخابات دهم را بر اساس شواهدی چون تفرقه میان مردم، بی اعتمادی به حاکمیت و افزایش خطرهای خارجی، زمانی پرمخاطره و نیازمند تدبیر نامیده است. ما هم می توانیم این دوران را دوران هاشمی نوینی بدانیم که به واسطه حمایت و امیدواری مردم به او حاصل شده است. باید دید آیا خود هاشمی هم این قابلیت را دارد تا تغییرات دلخواه جامعه را صورتی عینی ببخشد؟ در این میان ذکر دوباره یک نکته ضروری است؛ اینکه این ورق تکخال (هاشمی) نباید بسوزد و حفظ این ورق بران مستلزم داشتن ورق های دیگری است.
نظر شما :