بررسی روند شکل گیری و احیای قدرت ناتو
بررسی روند شکل گیری و احیای قدرت ناتو
و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
پیشگفتار
در روزهای 14 و 15 فروردین ماه 1388 (4 و 5 آوریل 2009) اجلاس سران کشورهای عضو ناتو در شهر استراسبورگ فرانسه به منظور تعیین دبیرکل جدید ناتو، طرح عضویت دائم فرانسه به ناتو، بررسی روابط کشورهای عضو ناتو با روسیه و نیز بررسی آخرین وضعیت 56 هزار نیروی عضو پیمان ناتو در افغانستان و همچنین ارزیابی چشم انداز آینده سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تشکیل گردید. این در حالی بود که اعتراض های فراوانی از سوی مردم در کشورهای آلمان و فرانسه علیه این اجلاس صورت گرفت با این وجود در حال حاضر ناتو با چالش های جدی در مورد تعیین راهبرد جدید در افغانستان و نیز چگونگی ادامه حیات خود و پذیرش مأموریت جدید، مواجه است. در این اجلاس نخست وزیر کشور دانمارک که سابقه توهین به پیامبر اسلام (ص) را در پرونده خود دارد به عنوان دبیرکل جدید سازمان ناتو انتخاب و این اقدام به عنوان رفتاری علیه مسلمانان تلقی شد. با توجه به اهمیت حضور نظامیان ناتو در کشورهای همسایه جمهوری اسلامی ایران، در این مقاله به طور مختصر به مطالعه وضعیت ناتو از ابتدا تشکیل تا کنون و نیز چشم انداز آینده پرداخته می شود.
چکیده
پس از جنگ جهانی دوم، خطر توسعه طلبی شوروی، جایگزین خطر آلمان نازی برای اروپا شد. ایجاد ناتو پاسخ دفاعی غرب در برابر این وضعیت بود. نقش آمریکا از ابتدا در بقا و تداوم حیات ناتو تعیین کننده بود، با این حال پس از فروپاشی شوروی و انحلال پیمان ورشو، نشانه هایی از استقلال عمل در میان کشورهای اروپایی بروز نمود. تغییر در ماموریت های ناتو و ایجاد وسعت سرزمینی برای ایفای نقش ناتو، پاسخ آمریکا برای حفظ ناتو در مسیر برنامه های آتی این کشور بود. می توان اهداف ناتو را در شرایط کنونی در مقولاتی نظیر تضعیف روسیه و از میان بردن زمینه های بازسازی اقتدار گذشته آن، تثبیت هژمونی و برتری آمریکا و تسلط بر منابع انرژی جستجو کرد.
بر این اساس چهار حوزه جدید به عنوان وظایف ناتو در حال پی گیری است: 1- مقابله با تروریسم بین المللی 2- مقابله با دولت هایی که بی ثبات کننده نظم موجود جهانی هستند 3- مبارزه با توسعه سلاح های کشتار جمعی 4- دخالت در منازعات و بحران های محلی و منطقه ای. اهداف جدید ناتو برای گسترش به سمت شرق و جنوب واکنش دولت های دیگر نظیر روسیه، چین و ایران را برانگیخته است. حضور ناتو در افغانستان و آذربایجان و نیز شروع برخی مذاکرات همکاری میان ناتو و کشورهای جنوب خلیج فارس، واقعیتی مسلم و انکار ناپذیر می باشد. این وضعیت می تواند سناریوهای مختلفی را رقم زند که قدر مسلم آن "تهدید بودن" حضور ناتو برای جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
واژگان کلیدی: فروپاشی شوروی، تغییر ماموریت ناتو، گسترش به شرق و جنوب، اختلاف دیدگاه ها، برنامه های آمریکا، ورود به افغانستان، تهدیدها و مشکلات.
مقدمه
معمولاً هر ساله اجلاس سران عضو ناتو در یکی از کشورهای عضو برگزار می گردد. علاوه بر اجلاس امسال در روزهای 13،14و15 فروردین ماه سال 1387 (2 آوریل 2008) نیز، نشست سه روزه سران 26 کشور عضو پیمان ناتو در بخارست پایتخت کشور رومانی با حضور نزدیک به شصت تن از مقامات ارشد دولت های عضو و با حضور و سخنرانی رئیس جمهور آمریکا برگزار گردید. آن گونه که خبرگزاری ها اعلام کرده اند هدف از این اجلاس، "بررسی توسعه وگسترش ناتو" از طریق جذب اعضای جدید از جمله بررسی پیوستن دو کشور گرجستان و اوکراین به این پیمان و نیز "بررسی تقاضای افزایش اعزام نیروهای نظامی بیشتر به افغانستان" و همچنین " بررسی طرح استقرار سپر موشکی آمریکا در شرق اروپا" در دو کشور چک و لهستان بوده است. در این اجلاس دو کشور کوچک کرواسی و آلبانی به عضویت ناتو پذیرفته شدند. با مخالفت آلمان و فرانسه، آمریکا نتوانست موافقت رهبران کشورهای پیمان ناتو را برای عضویت گرجستان و اوکراین بدست آورد و آن را به آینده موکول کرد. یونان نگذاشت که مقدونیه مراحل عضویت در این پیمان را در پیش گیرد ولی در نهایت پیشنهاد امریکا برای گسترش اعضای ناتو به تصویب رسید و استقرار سپر موشکی امریکا نیز در جمهوری های چک و لهستان به تأیید کشورهای عضو ناتو رسید. به این ترتیب ده پایگاه موشکی امریکا به منظور مقابله با تهدیدات موشکی ایران و کره شمالی در لهستان و پایگاه راداری امریکا نیز در جمهوری چک، مستقر خواهد شد. البته روسیه، استقرار این پایگاه ها را علیه خود می داند و بر سر آن اختلاف شدیدی با امریکا دارد.
از آنجا که دولت امریکا سعی دارد تا از سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در مأموریت های جدیدی به عنوان کمک به توان نظامی خود، استفاده نماید در این مقاله سعی شده است به روند شکل گیری این پیمان و برنامه های آینده آن، نگاهی کوتاه افکنده شود.
زمینه های پیدایش و روند شکل گیری ناتو
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی موسوم به ناتو در سال 1949 میلادی از سوی امریکا و متحدان اروپاییش به منظور حفظ امنیت اروپای غربی که به دلیل گسترش و نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در اروپای شرقی و اروپای مرکزی مورد تهدید قرار گرفته بود، به وجودآمد تا بتواند با نفوذ روز افزون اتحاد جماهیر شوروی و جریان مارکسیستی، مقابله نماید. در این زمان امریکا اعتقاد داشت که رویارویی با اتحاد جماهیر شوروی با هدف دفاع از نظام دموکراسی و نیز اقتصاد آزاد ضرورت دارد. بر همین اساس با تدوین دکترین ترومن و طرح مارشال، امریکا تعهد نا محدود خود را جهت ارائه کمک های اقتصادی و فنی به دولت های خارج از اردوگاه کمونیسم اعلام نمود و با این شیوه کشورهای اروپای غربی را به سمت خود جذب نموده و آنها را از افتادن به اردوگاه شوروی بازداشت. از دید امریکا، پس از جنگ دوم جهانی، خطر توسعه طلبی شوروی، جای خطر آلمان نازی را برای اروپای غربی، گرفته بود.
بدین منظور یک مجموعه دفاعی- نظامی تحت عنوان ناتو سازماندهی گردید. در دوران جنگ سرد، آمریکا و شوروی نسبت به یکدیگر بدبین و بی اعتماد بودند. شوروی تحرک امنیتی بیشتری در اروپای شرقی از خود نشان می داد، در حالی که آمریکا در تلاش بود تا از طریق پیمان های دفاعی به نتایج راهبردی بیشتری نائل گردد. جرج مارشال در سال 1947 زمینه اجرایی سازی حمایت اقتصادی امریکا از کشورهای اروپای غربی را فراهم آورد. وی در سال 1948 توانست اتحادیه اروپای غربی را تأسیس کند. هری ترومن، سیاست دفاعی خود را در قالب گسترش پیمان های دفاعی سازماندهی کرد. به این ترتیب اتحادیه دفاعی اروپا با نام پیمان دفاع بروکسل در سال 1948 با عضویت کشورهای انگلیس، فرانسه، هلند، بلژیک و لوکزامبورگ جهت دستیابی به امنیت و دفاع مشترک شکل گرفت. این اتحادیه در ادامه حیات خود ارتقاء کمی و کیفی پیدا کرد و در سال 1949 با حضور کشورهای دوسوی آتلانتیک و به منظور مشارکت امنیتی با آمریکا جهت مقابله با تهدیدات اتحاد جماهیر شوروی به پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تبدیل شد. در چنین شرایطی زمینه برای مقابله و محاصره شوروی در چارچوب یک پیمان دفاعی- امنیتی به وجود آمد.
در این زمان راهبرد امریکا برای کنترل دفاعی شوروی از طریق پیمان ناتو در حوزه اروپا سازماندهی شد. در آن زمان امریکا، کمونیسم را اندیشه خطرناکی می دانست که باید با گسترش آن در تمامی حوزه های جغرافیایی مبارزه کرد. روش امریکا برای این مبارزه، ایجاد و گسترش نهاد های دفاعی- امنیتی به منظور محدود سازی حوزه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بود. در آوریل 1949 با پیوستن امریکا، ایتالیا، پرتغال، نروژ، دانمارک، ایسلند و کانادا به پیمان بروکسل، تعداد اعضای آن به 12 عضو رسید و سازمان دفاعی جدیدی با عنوان پیمان ناتو به وجود آمد. هدف اصلی تأسیس سازمان ناتو، دفاع از مرزهای جغرافیایی کشورهای عضو در مقابل هر گونه تعرضی به سرزمین، نیروها، کشتی ها و هواپیماهای آن ها از یک سو و از سوی دیگر همکاری های دو جانبه بین کشورهای عضو با یکدیگر در همه زمینه ها بود. در سال ۱۹۵۲ پیمان ورشو از سوی اتحاد جماهیر شوروی و اقمارش به وجود آمد تا ابزاری برای مقابله با خطر نظامی ناتو باشد. در همین سال یونان و ترکیه نیز به پیمان ناتو پیوستند. در سال 1955 آلمان غربی و در سال 1982 اسپانیا نیز به عضویت این پیمان درآمدند. ناتو در ابتدا چیزی جز یک موافقت نامه نبود. اما با دستیابی اتحاد شوروی به بمب اتمی در سال 1949 و جنگ کره در سال 1950، اعضای ناتو در سال 1954 نیروهای نظامی دائمی متشکل از کلیه کشورهای عضو را همراه با ستادهای اجرایی و نظامی به وجود آوردند.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از بین رفتن پیمان ورشو، عملاً این تفکر به وجود آمد که ناتو نیز خصلت نظامی خود را از دست داده و بنابراین منطقی است که برچیده شود. اما این امر نه تنها میسر نشد، بلکه راهبرد امریکا و جهان غرب بر گسترش حوزه نفوذ جغرافیایی ناتو و توانمند سازی نیروی نظامی آن، قرار گرفت. در این زمان مهم ترین راهبرد امریکا، تضعیف روسیه و جلوگیری از ظهور دوباره آن کشور به عنوان یک رقیب منطقه ای و جهانی بود بنابراین امریکا گسترش ناتو را در حوزه جمهوری های سابق شوروی در دستور کار خود قرار داد تا بتواند قدرت ایالات متحده را در قفقاز و آسیای مرکزی گسترش دهد. بدین ترتیب امریکا سعی دارد تا منافع منطقه ای روسیه را در معرض خطر جدی قرار دهد. به این صورت در سال 1999 و در پی فروپاشی شوروی سه جمهوری سابق شوروی یعنی لهستان، مجارستان و جمهوری چک به ناتو پیوستند.
در سال 2004 میلادی در موج دوم گسترش ناتو به شرق کشورهای رومانی، بلغارستان، اسلواکی، اسلونی، لتونی، لیتوانی و استونی به این سازمان پیوستند و تعداد کشورهای عضو ناتو به 19 کشور، افزایش یافت. همچنین ناتو از آوریل سال 1999 استراتژی جدید خود را بر اساس دفاع از منافع مشترک کشورهای عضو در خارج از سرزمین های آنها قرار داد و بدین منظور با پذیرش عضویت کشورهای عضو بلوک شرق سابق، از جمله جمهوری چک، مجارستان و لهستان عملاً حیطه نفوذ و عمل خود را گسترش داده و تلاش دارد تا با استقرار در سه نقطه کلیدی از قلمرو شوروی سابق، روسیه را به محاصره خود در آورد و به این وسیله افزایش نفوذ امریکا را در مناطقی که روسیه از آن به عنوان "خارج نزدیک" یاد می کند، تحقق بخشد. در حال حاضر شیوه نفوذ و گسترش ناتو به مرزهای پیرامونی روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز و فراتر از آن در افغانستان، آنچنان پیش رفته است که منجر به نگرانی بسیاری از کشورهای بزرگ آسیایی مثل روسیه و چین شده است.
این گسترش در حالی صورت می گیرد که نه تنها ناتو همچنان در ابعاد نظامی از قدرت ویژه ای برخوردار است، بلکه در ابعاد دیگر سیاسی، امنیتی و فرهنگی نیز آنچنان از رویکرد تازه ای برخوردار شده است که شکل جدیدی از تهدیدات خود را برای کشورهایی که عضو آن نیستند، به ارمغان آورده است.
دلایل بقا و ادامه حیات ناتو
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، به جز پیمان ناتو، سایر پیمان های منطقه ای در جهان، از جمله ورشو، سنتو، سیتو و..... جایگاه خود را از دست دادند. کشورهای ستون اروپایی ناتو که فشار امنیتی کمونیستی از روی آن ها برداشته شده بود، هزینه های دفاعی خود را تا حد زیادی کاهش دادند. در این زمان کشورهای اروپایی خط سیری را دنبال می کردند و قصد آن را داشتند تا یک اروپای واحد را تشکیل دهند. آنها توانستند به پول واحد به نام یورو و کشورهای بدون مرز برسند. در چنین وضعیتی، اروپا نیازمند یک " ارتش واحد " هم بود و ناتو می توانست زمینه ساز شکل گیری چنین ارتشی باشد. از این روی پیمان ناتو حفظ شد و ادامه حیات داد. از سوی دیگر، آمریکا نیز از چنین فرصتی استفاده کرده و به منظور استفاده از ظرفیت های ناتو و در کنترل نگه داشتن کشورهای اروپایی، وظیفه کمک های پشتیبانی را در عملیات های نظامی ارتش آمریکا، برعهده ناتوی اروپا گذاشت.
شاید بتوان گفت یکی از علل اینکه پس از فروپاشی شوروی و انحلال پیمان ورشو، ناتو توانسته است به حیات خود ادامه داده و از نظر سازمانی و تشکیلاتی، توسعه یابد و شرایطی به مراتب بهتر و گسترده تر نسبت به گذشته داشته باشد، به این دلیل است که ناتو موفق شده تا مأموریت و کارکرد جدید و اهداف متنوع دیگری را در جهان پس از جنگ سرد، برای خود تعریف نماید. نقش امریکا هم در این شرایط تعیین کننده است؛ زیرا ایالات متحده تلاش کرده است برای دنیای پس از جنگ سرد و جهانِ پس از فروپاشی شوروی، تعریف جدیدی به نام دنیای تک قطبی و نظام نوین جهانی ارائه دهد. در واقع امریکا سعی کرده تا بتواند از ناتو به عنوان سازمانی که نقش اجرایی پیدا می نماید در یک جهان تک قطبی استفاده کند. دلیل دیگر توسعه ناتو، این است که کشورهای اروپای شرقی پس از فروپاشی شوروی و انحلال پیمان ورشو نیاز به تأمین امنیت خود درشرایط جدید که موجب بروز یک نوع خلاء امنیتی برای آنها گردیده بود، داشتند و این فرصتی شد برای ناتو که از طریق پر کردن نگرانی امنیتی این دولت ها و جلوگیری از احیای مجدد شوروی و نیز پیمان ورشو، بتواند با گسترش به سمت شرق، هم کارکرد و کارویژه جدیدی برای خود تعریف کند و هم از نظر حوزه مأموریت و وظایف گسترش پیدا کرده و هم به بقای خویش، در فضای دیگری ادامه دهد.
خانم مادلین آلبرایت در زمان تصدی مسئولیت وزارت امور خارجه امریکا، عنوان کرد سازمان ناتو باید به کار خودش ادامه دهد به این دلیل که امریکا در آینده دشمنانی در منطقه آسیا و خاورمیانه خواهد داشت. از دید امریکا، ناتو صرفاً برای مقابله با شوروی تشکیل نشده بود بلکه ناتو ایجاد شد تا بتواند به نوعی تحولات درون اروپا و مناطق نزدیک به اروپا را مدیریت کند، به این صورت که آلمان غربی را در درون خود و روسیه را در بیرون سازمان ناتو، نگه دارد. پس، ناتو در همان زمانی که تشکیل شد، فقط به منظور مقابله و رویارویی با شوروی نبود، بلکه اساساً ناتو، ابزاری در اختیار امریکا بود تا بتواند اروپا را هم مدیریت کند. در حال حاضر هم، ناتو ابزار مدیریت نظامی امریکا برای مدیریت اروپا است.
در شرایط کنونی، روابط آلمان و روسیه در حال نزدیکی به یکدیگر است. در همین حال روابط و تعاملات فرانسه و امریکا نیز در حال گسترش است. با توجه به اینکه قدرت اقتصادی آلمان در اروپا در حال احیا شدن است و امریکا نیز از بازسازی قدرت روسیه نگران است، بنابراین نقش ناتو در کنترل و مهار اقتصاد وصنعت پیشتاز آلمان و نیز فشار دائمی بر روسیه قابل ارزیابی جدید است. البته آمریکا تلاش دارد تا از ظرفیت عظیم آلمان برای تقویت ناتو و کمک به همگرایی اعضای اروپایی آن، استفاده نماید.
تحولات و روابط بین کشورهای اروپایی را نباید با یک مجموعه مباحث استراتژیک درهم ادغام کرد. آنچه بین آلمان و فرانسه و بین فرانسه و انگلیس و بین کشورهای اروپایی می گذرد، سطح تجزیه و تحلیل این روابط، سطح پایین تری نسبت به مسائل استراتژیکی مثل ناتو است.
ناتو مجموعه اروپا را در یک فرآیند مرتبط با بیرون از اروپا می بیند. یعنی ناتو پیوند بین اروپا و فرا اروپا یا آتلانتیک است. ناتو سازمانی است که دوسوی آتلانتیک و اقیانوس اطلس را به هم پیوند می دهد. وظیفه ناتو فراتر از تأمین امنیت اروپا است. در اروپا تلاش هایی در گذشته صورت می گرفت که به نوعی بتوانند یک امنیت اروپایی جدای از ناتو را برای خودشان تعریف کنند. همچنین بحث تشکیل ارتش مشترک اروپایی، یا موضوع تعیین راهبرد دفاعی اروپایی که براساس آن کشورهای اروپایی، تلاش می کردند تا اگر بتوانند برای خودشان یک وضعیت دفاع مستقلی طراحی کنند، در این جهت قابل تحلیل می باشد. اما نقشی که امریکا تاکنون بازی کرده است، به این گونه بوده که از طریق ناتو، تا کنون توانسته است مدیریت صحنه اروپا را در اختیار خود حفظ نماید و این فرصتی است که امریکا به سادگی آن را از دست نمی دهد.
اختلاف هایی که کشورهای اروپایی با یکدیگر دارند، نمی تواند باعث تغییراتی در ساختار و سازمان ناتو و یا در مأموریت های آن شود. اختلاف های کشورهای اروپایی در سطح مدیریت شده سیاسی است و این اختلاف ها در آن حدی نخواهد بود که فعلاً به ساختار ناتو لطمه ای وارد آورد.
تمایل به اقدام مستقل از سوی اروپا
پس از انحلال پیمان ورشو و فروپاشی اتحاد شوروی، کم کم علت وجودی ناتو به زیر سؤال می رفت. پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، اروپا به سمت همگرایی درون قاره ای و همکاری های بیشتر جلو رفت و اتحادیه اروپا شرایط منسجم تری را به خود گرفت البته کشور فرانسه سیاست استقلال طلبانه تری را در پی گرفت. در ژوئن سال 1999، اتحادیه اروپای غربی عملاً در سیاست امنیت مشترک ادغام و به بازوی دفاعی و نظامی سیاست خارجی اتحادیه اروپا تبدیل شد و این امر موجب حساسیت و نگرانی آمریکا شد. زیرا در چنین شرایطی، یک ظرفیت اقدام و تصمیم گیری مستقل را برای کشورهای اروپایی به وجود می آورد. نصب پرچم اتحادیه اروپا بر روی گروه حافظ صلح فرانسوی در کشور کنگو و بدون مشورت با ناتو و ایجاد ستاد فرماندهی اروپا خارج از ناتو، برای آمریکا نگران کننده بود. هویت خواهی داخل اتحادیه اروپا در حاشیه مفهوم سازی های جدید آمریکا درباره ناتو قرار گرفته است. پس از واقعه یازده سپتامبر، آمریکا توانست با استفاده از این فرصت، رهبری ناتو را به دست گرفته و استقلال خواهی اروپا را به حاشیه براند. در این شرایط، تهدیدهای مورد توجه ناتو فراتر از دفاع و امنیت قاره اروپا تعریف شد. در حالی که ناتو برای آن تهدیدها تدبیری نداشت و سازماندهی و ساختار نیافته بود. ناتو پس از حادثه حمله به برج های دوقلو، مأموریت خود را از مرزهای سنتی در قاره اروپا فراتر تلقی کرده و آمریکا مسیر جدیدی را پیش پای ناتو گذاشت.
خروج فرانسه از بخش نظامی ناتو
سیاست فرانسه معمولاً این بوده است که خود را در بخش های فرهنگی و سیاسی از مجموعه اروپا یک مقدار مستقل تر نشان بدهد؛ چنان که فرانسه در زمان ژنرال دوگل از پیمان نظامی ناتو در اعتراض به توسعه طلبی امریکا خارج شد و الان فقط عضو بخش سیاسی ناتو می باشد. از زمان خروج نیروهای فرانسه از پیمان ناتو، مقرّ آن از پاریس به بروکسل منتقل شد. امریکا، ناتو را به منزله سازمانی به منظور برپایی "جامعه آتلانتیک" تلقی می کند، در حالی که این دیدگاه با نیاز های جامعه اروپایی در تناقض است و فرانسه در این زمینه با امریکا اختلاف نظر دارد. شاید یکی از دلایل تلاش های فرانسه برای ایجاد پایگاهی نظامی در کشور امارات متحده عربی که در سفر اخیر سارکوزی رئیس جمهور آن کشور به خاورمیانه (در نیمه دوم سال 1386) مورد بررسی و توافق قرار گرفت، در جهت چنین سیاستی باشد.
در زمانی که فرانسه می خواست سلاح هسته ای خویش را آزمایش کند، قرارداد «NPT» از سوی آمریکا و آژانس بین المللی انرژی اتمی، تنظیم گردید تا مانع دستیابی فرانسه به سلاح هسته ای شود. به ناچار فرانسه از سازمان ناتو جدا شد که هم بتواند سیاست مستقل هسته ای خود را داشته باشد و هم بتواند سیاست دفاعی جداگانه ای را در ورای مرزهای فرانسه دنبال کند. نکته حساس در این است که اگر فرانسه به عضویت خود در ناتو ادامه می داد، کشورهای دیگر از جمله شوروی مدعی می شدند که فرانسه ضرورتی برای داشتن سلاح هسته ای ندارد، زیرا از طریق پیمان ناتو زیر چتر هسته ای امریکا قرار دارد. اما بیرون آمدن فرانسه از پیمان NPT برای این کشور، فرصت اتخاذ سیاست هسته ای مستقل را در بر داشته است. البته اخیراً فرانسه همگرایی بیشتری را با آمریکا در مسائل مربوط به خاورمیانه از خود نشان می دهد بطوری که پس از اجلاس اخیر سران ناتو در 14 فروردین سال 1387 در رومانی، فرانسه با اعزام 700 نیروی نظامی دیگر خود به شرق افغانستان موافقت کرد.
پیوستن مجدد فرانسه به ناتو
با روی کار آمدن سارکوزی در فرانسه و پس از گذشت نزدیک به چهل سال از خروج فرانسه از بخش نظامی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و با اعزام نظامیان فرانسوی از تابستان سال گذشته به افغانستان، رئیس جمهور فرانسه تصمیم گرفته است تا به طور رسمی به سازمان ناتو بازگردد. این بازگشت در اجلاس نیمه فروردین ماه امسال (1388) در شهر استراسبورگ فرانسه عملاً به وقوع پیوست و مراوده فرانسه با ناتو به عنوان یکی از ویژگی های دوران رئیس جمهور فعلی فرانسه نیکولای سارکوزی تلقی گردید. البته این اقدام همواره ذهن منتقدان سیاست های سارکوزی را که معتقد به دفاع مشترک اروپایی هستند، مشغول نگه داشته است ولی به هر حال فرانسه در شرایط کنونی به ناتوی زیر فرماندهی امریکا پیوسته است. سارکوزی از این که فرانسه در سال 1966 فرماندهی ناتو را ترک کرده و به انزوا رانده شده است اظهار نگرانی کرده بود و خواستار بازگشت فعال فرانسه به متن اتحادیه دفاعی ناتو شده بود. او معتقد است که فرانسه می تواند بهره مؤثر برای امنیت جهانی در دوری از برخورد تمدن ها داشته باشد. رئیس مجلس فرانسه معتقد است که این کشور بنابر مقتضیات امروزی و متناسب با نیاز زمان و شرایط امروز جهان و همچنین تهدیدهای پیش رو، اقدام به ترمیم مناسبات گذشته خود با ناتو کرده است. شرایط امروز با توجه به پایان جنگ سرد موجب شده که متفاوت با شرایط چهل سال پیش، ناتو نه بعنوان آلت دست آمریکا بلکه به عنوان ابزار مفیدی در دست سازمان ملل و شورای امنیت عمل خواهد کرد.
هم اکنون فرانسه در حال تغییر رویکرد خود نسبت به توانمندی های نظامی این کشور است و تلاش می کند تا برای آینده نیروهای مسلح خود را به مجموعه ای کوچک ولی پویا و توانا تبدیل نماید. بر اساس این برنامه حجم نیروهای عملیاتی فرانسه از 55 هزار نیروی رزمی به 30 هزار نفر کاهش و از نظر حجم عملیاتی به ارتش های درجه دوم جهان تنزل نموده و جایگاهی همچون ارتش آلمان را پیدا خواهد کرد. فرانسه قصد دارد در صورت ضرورت نیروهای نظامی خود را در خارج از مرزهای این کشور بکار گیرد و در برخی از نقاط جهان مثل ابوظبی پایگاه دائمی نظامی تأسیس بنماید. همچنین این کشور در تلاش است تا سرویس های اطلاعاتی و امنیتی خود را اصلاح نموده و کارآمدتر نماید. بر این اساس می توان گفت که سیاست دفاعی فرانسه در دوران جدید دچار تحول و دگرگونی شده است و این کشور همسوتر با امریکا عمل خواهد کرد.
تغییر در مأموریت های ناتو
ناتو پس از فروپاشی شوروی، همچنان دوران بحرانی خود را طی می کند و در وضعیت و شرایط انتقالی است و هنوز به اهداف و مأموریت های تثبیت شده خود دست نیافته است و ثباتی در وظایف خود ندارد. البته تلاش شده است تا سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) پس از پایان جنگ سرد، از شکل یک نهاد دفاعی- نظامی به یک سازمان امنیتی- سیاسی تبدیل شود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، حوزه مأموریت ناتو نسبت به قبل، توسعه و گسترش یافته است. در این دوران با توجه به تغییر اهداف و به هم ریختن نظام دوقطبی و تغییر شرایط موازنه قوا، ناتو نقش خود را باز تعریف کرده است. نیروی محرکه ناتو، در شرایط کنونی و از زمان تشکیل، ایالات متحده آمریکا بوده است و در حال حاضر آمریکا در حال توسعه ی نقش و افزایش حوزه مأموریت های ناتو می باشد. ناتو ابتدا یک پیمان نظامی و یک اتحادیه دفاعی برای مقابله با نفوذ شوروی و گسترش بلوک شرق بوده است و تلاش داشته است که از اروپا در برابر تهدید شوروی و پیمان ورشو، دفاع کند. هدف اصلی سازمان ناتو پس از فروپاشی بلوک شرق، پاسخ به خلاء امنیتی ناشی از فروپاشی شوروی و تلاش برای ایجاد ساختارهای جدید حکومتی از طریق دموکراسی در کشورهای سابق کمونیستی و اصلاحات اقتصادی در آنها بوده است.
برنامه های آمریکا برای ناتو
پس از فروپاشی شوروی، عمده ترین سیاست آمریکا در اختیار گرفتن سازمان های بین المللی بوده است. یعنی آمریکا در تلاش بوده که سازمان ملل متحد را تبدیل به ابزار خود کرده و آن را آمریکایی کند. برای مثال در جریان درگیری های داخلی یوگسلاوی، آمریکا از توان نظامی ناتو بر علیه صربستان در کوزوو، بدون هماهنگی با سازمان ملل و شورای امنیت، استفاده نمود و ارتش آمریکا براساس تصمیم ناتو، بمباران بالکان را شروع کرد. در چند سال گذشته، آمریکا با هیئت و شکل و تحت پوشش پیمان ناتو، مأموریت ها و سیاست های خود را در جهان به پیش می برد.
واقعیت این است که امریکا به پیمان ناتو به عنوان یک ابزار مؤثر و اهرم فشاری قوی، جهت بر هم زدن موازنه قوای سیاسی و نظامی به سود خود و پیشبرد راهبرد دراز مدت غرب، جهت تسلط بر مناطق ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک دنیا می نگرد و تلاش دارد تا از طریق آن، جمهوری های سابق شوروی را به کنترل خود درآورده و به حیات خلوت روسیه وارد شود. در حال حاضر، آمریکا به عنوان نیروی محرکه اصلی ناتو سعی دارد تا ساختار جدید این سازمان را به گونه ای شکل دهد تا بتواند از آن حد اکثر استفاده را در بحران های بین المللی به عمل آورد. در شرایط کنونی آمریکا تلاش می کند تا از توان نظامی ناتو برای جایگزینی نیروهای خود در برخی از نقاط دنیا از جمله در افغانستان استفاده نماید تا بتواند نیروهای بیشتری را به عراق اعزام نماید. به همین منظور تلاش کرده است تا افغانستان که کشوری آسیایی است و نه اروپایی و به لحاظ جغرافیایی هم به طور کامل از حیطه ناتو به دور است، با ناتو پیمان استراتژیک امضا کند.
علاوه بر این، امریکا سعی کرده است تا از نیروهای سازمان ناتو برای آموزش نظامیان عراقی نیز استفاده بنماید. در فروردین ماه سال 1387، ناتو اعلام کرد مسئولیت آموزشی خود را در عراق بنابر درخواست نخست وزیر این کشور تا پایان سال 2009 میلادی تمدید کرده است. یاب دوهوپ شفر، دبیرکل ناتو در دیدار با نوری المالکی در بروکسل اعلام کرد که تعداد نیروهای سازمان ناتو به منظور آماده سازی هرچه بیشتر نیروهای امنیتی و نظامی عراق افزایش می یابد تا نیروهای عراقی به شکلی بهتر، بتوانند مسئولیت های امنیتی را در سراسر عراق بر عهده بگیرند. نیروهای ناتو در آماده سازی و آموزش نیروهای عراقی جهت سازماندهی و بهبود وضعیت این نیروها سهیم هستند تا دولت عراق بتواند بر تروریسم سیطره یابد.
حضور ناتو در افغانستان
به منظور توسعه حیطه عمل ناتو، در سال 2002 در پراگ طرحی تصویب شد که براساس آن مأموریت قوای نظامی ناتو به حوزه ای فراتر از اروپا گسترش یابد. براساس این طرح، نیروهای نظامی ناتو عازم افغانستان شدند. در ادامه مأموریت ناتو در عملیات حفاظت از صلح در افغانستان، حیطه وظایف نیروهای نظامی ناتو، از حوزه کابل پایتخت آن کشور هم فراتر رفت و به سایر ولایات افغانستان سرایت پیدا کرد و هم اکنون به حاشیه مرزهای افغانستان با پاکستان کشانده شده است.
در پیمان استراتژیکی که بین ناتو و افغانستان به امضا رسیده، مجموعه توافقاتی انجام شده که دست ناتو را در تحولات افغانستان بسیار باز کرده است. فعالیت ناتو به صورت گسترده از سال 2006 در افغانستان آغاز شد. از ژانویه این سال نیروهای ناتو جایگزین تعدادی از نظامیان آمریکایی در جنوب افغانستان شدند. حدود 8 هزار نظامی ناتو شامل 3300 انگلیسی، 2300 کانادایی، 1900 هلندی، 290 دانمارکی، 300 استرالیایی و 150 استونیایی در افغانست
نظر شما :