دکترین جنگی صهیونیستها زیر پای ایران له شد
یکی از نتایج زودهنگام جنگ کنونی میان ایران و صهیونیستها این است که علاوه بر اثبات قدرت ایران در سطوح مختلف، پوشالی بودن ساختار رژیم جعلی اسرائیل و شکنندگی آن را به همهِ دنیا نشان داد و این رژیم دیگر جرات عربدهکشی در منطقه را نخواهد داشت.
به گزارش روزپلاس، شبکه الجزیره در ادامه تحلیلهای خود از روند جنگ کنونی میان ایران و رژیم صهیونیستی به بررسی قدرت ایران در تغییر قواعد بازی پرداخته که مضمون این مقاله به شکل زیر است.
ایران و تغییر قواعد درگیری با صهیونیستها در منطقه
رویارویی فعلی میان ایران و اسرائیل بیانگر لحظهای محوری است که در آن محدودیتهای فناوری، نظامی و مفهوم بازدارندگی منطقه مورد آزمایش قرار میگیرد. زمانی که دهها پهپاد و موشک بالستیک از اعماق خاک ایران به سمت خاک فلسطین اشغالی شلیک میشوند و پیشرفتهترین سامانههای پدافندی جهان قادر به رهگیری آنها نیستند، سوالات زیادی مطرح میشود که مهمترین آنها این است: چه چیزی در قواعد بازی تغییر کرده است؟
این رویداد را از حساسترین زاویه آن تحلیل میکنیم، اینکه چگونه ایران و رژیم صهیونیستی با ابزارهای متفاوت دکترینهای نظامی متضاد و تاکتیکهایی که آینده متفاوتی را برای توازن وحشت در خاورمیانه نشان میدهند در حال جنگ هستند.
از وقایع روزهای گذشته و در پی تبادل حملات میان ایران و رژیم صهیونیستی، صراحتاً به نظر میرسد که این وضعیت دیگر صرفاً یک تبادل آتش گذرا نیست، بلکه آزمونی واقعی برای پیچیدگی فناوری نظامی در هر دو طرف و نیز بررسی دکترینهای جنگی آنهاست. شاید قانع کنندهترین سوال در این زمینه این باشد که آیا ایران ثابت کرده قادر به تهدید عمیق جبهه داخلی اسرائیل با سلاحهای موثر است.
برای پاسخ به این سوال باید به روند حملات ایران و تاکتیکهای مورد استفاده توسط این کشور نگاه کنیم. پاسخ ایران به تجاوز اسرائیل با پرتاب تقریباً 100 پهپاد شاهد 136 و شاهد 238 آغاز شد که پهپادهای انتحاری هستند و برای ایجاد اختلال در سامانههای پدافندی دشمن مورد استفاده قرار میگیرند نه ایجاد تخریب گسترده. بعد از آن، موجی از موشکهای بالستیک میان برد و دوربرد از جمله موشکهایی مانند شهاب 3 و فاتح 110 و احتمالاً مدلهای جدیدتر مورد استفاده قرار گرفتند. این موشکها قادر به حمل کلاهکهایی به وزن صدها کیلوگرم هستند و میتوانند مسافتهای بیش از 1500 کیلومتر را طی کنند و سراسر فلسطین اشغالی را در برد خود قرار دهند.
کابوس سامانههای پدافندی اسرائیل مقابل موشکهای ایران
رژیم صهیونیستی با استفاده از یک تشکیلات پدافندی چند لایه شامل گنبد آهنین، فلاخن داوود، پیکان و با پشتیبانی سامانههای آمریکایی برای مقابله با موشکهای ایرانی تلاش کرد و با وجود موفقیت ظاهری در رهگیری برخی از موشکها، اما تعداد زیادی از موشکهای ایرانی به این سامانهها نفوذ کردند که بیانگر آسیب پذیریهای تاکتیکی سیستم پدافندی اسرائیل به ویژه هنگام مواجهه با رگبار همزمان پهپادها و موشکهاست.
در این زمینه باید توجه داشته باشیم که سانسور نظامی اسرائیل تنها محدود به رسانههای این رژیم نیست، بلکه رسانههای آمریکایی و غربی هم تحت همین سانسور قرار دارند و نمیتوانند به طور دقیق ضعفهای نظامی و دفاعی اسرائیل را شرح دهند و همین امر مانع از ارزیابی تاثیر واقعی حملات ایران توسط منابع مستقل رسانهای و مطالعاتی میشود.
مقایسه پهپادها و موشکها؛ کدام یک خطرناکتر است؟
پهپادهای شاهد ایرانی در زمینه جنگ نامتقارن مزایای قابل توجهی دارند. آنها در مقایسه با موشکها ارزانتر هستند و میتوانند در ارتفاع پایین پرواز کنند و شناسایی و رهگیری آنها توسط رادارها دشوار است. علاوه بر این، استفاده گسترده از پهپادهای شاهد سیستمهای پدافند هوایی اسرائیل را گیج میکند و قابلیتهای آنها را کاهش میدهد. تاکتیک «اشباع و حواس پرتی» یک اصطلاح الزامی است که برای توصیف یک حمله گسترده هماهنگ استفاده میشود که هدف آن گیج کردن و حواس پرتی سامانههای دفاع هوایی دشمن است، نه لزوماً ایجاد تخریب گسترده.
این یک تاکتیک هوشمندانه در جنگ مدرن است که به جای کیفیت بر کمیت تکیه میکند و ذهن دفاعی دشمن را هدف قرار میدهد. در این حالت، زمانی که ایران دهها پهپاد یا موشک را به طور همزمان شلیک میکند، هدف رسیدن همه آنها به موضع مورد نظر نیست؛ بلکه هدف، غلبه بر تشکیلات پدافندی دشمن و سردرگم کردن آن است. کاملا مشخص است که برخی از پهپادها کند یا غیر دقیق هستند، اما رادارها را گیج میکنند.
علاوه بر آن، رژیم صهیونیستی مجبور است از موشکهای بسیار گران قیمت برای رهگیری پهپادها استفاده کند و در عین حال قادر به جلوگیری از نفوذ موشکهای خطرناکتر یا سریعتری که ممکن است در موج بعدی برسند، نباشد.
از سوی دیگر، پهپادها محموله انفجاری نسبتاً کمی دارند و دقت آنها در اصابت به اهداف پایین است؛ به ویژه هنگامی که با سامانههای رهگیری مانند گنبد آهنین مواجه میشود. بنابراین از پهپادها بیشتر به عنوان وسیلهای برای ایجاد اختلال در سیستم پدافندی دشمن استفاده میشود، نه ابزار دقیقی برای تخریب.
در مقابل، موشکهای بالستیک قدرت تخریبی فوق العادهای دارند. این موشکها قادر به حمل کلاهکهای عظیم گاهی به وزن صدها کیلوگرم هستند و میتوانند به عمق استراتژیک دشمن برسند. استفاده از این موشکها پیام واضحی از بازدارندگی ارسال میکند و اهداف نظامی و غیرنظامی را مورد تهدید قرار میدهد.
البته موشکهای بالستیک از نظر مالی و فنی گران هستند و شلیک آنها از داخل ایران به سمت خاک فلسطین اشغالی یک پیام هشدار بسیار قوی برای صهیونیستهاست که اجرای عملی آن را در ویرانیهای گسترده در مناطق مختلف فلسطین اشغالی از جمله مراکز نظامی و استراتژیک و همچنین عمق تلآویو دیدهایم.
در حالی که پهپادها سلاحی برای تداخل و فرسایش هستند، موشکهای بالستیک، نوک پیکان تهدید راهبردی به شمار میروند و زمانی که به شکل محاسبه شده و مستقیم استفاده شوند، تاثیر بسیار خطرناکی دارند.
بنابراین ایران یک تاکتیک دوگانه را اتخاذ کرده، ابتدا پرتاب پهپادها برای مختل کردن سامانههای پدافندی دشمن و سپس شلیک رگباری موشکها. این استراتژی محاسبه شده ایران را نشان میدهد که از کمیت به جای کیفیت برای ایجاد شکاف در تشکیلات پدافندی دشمن استفاده میکند.
دستاوردهای ایران و شکستهای اسرائیل
از نظر استراتژیک میتوان گفت که ایران به مجموعه پیچیدهای از اهداف دست یافته است:
-ایران توانایی خود را برای رسیدن به عمق خاک فلسطین اشغالی و وارد کردن ضربات ویرانگر به رژیم صهیونیستی از فاصله دور و به شکل مستقیم ثابت کرد.
-موج شدید حملات ایران، تشکیلات پدافندی اسرائیل را مجبور کرد تا با حداکثر ظرفیت کار کند و ضعفهای واقعی آن آشکار گردد.
-این حملات ایران حامل پیامی است، مبنی بر اینکه تهران هنوز ابتکار عمل را در دست دارد و برخلاف تصور آمریکا و اسرائیل، دست بسته نیست.
از طرف دیگر، یک رسوایی نظامی جدید برای اسرائیل رقم خورد و در شرایطی که این رژیم مدعی رهگیری اکثر موشکها و پهپادهای ایرانی شده بود، حجم عظیم ویرانیهای بر جای مانده در تل آویو و سایر مناطق فلسطین اشغالی، این دروغ مقامات صهیونیست را فاش ساخت که در وهله نخست بر اعتماد عمومی اسرائیلیها به توانایی ارتش این رژیم در محافظت از جبهه داخلی تاثیر میگذارد و ادعاهای مربوط به قدرت سیستم پدافندی اسرائیل را به چالش میکشد.
ایران چگونه قواعد درگیری را در منطقه تغییر داد؟
جنگ کنونی میان ایران و رژیم صهیونیستی بیانگر تغییر آشکار در قواعد درگیری است؛ جایی که ایران قدرت خود را در وارد کردن ضربات مستقیم و ویرانگر به رژیم صهیونیستی ثابت کرده و در طرف مقابل، اسرائیل نشان داد آنگونه که ادعا میکرد قدرت برتر منطقه نیست و تبلیغات این رژیم در حوزه نظامی و پدافندی خود برای کشورهای عربی، نابود شد.
این دور از درگیریها همچنین ثابت کرده که فناوری نظامی ایران دیگر فقط تبلیغات نیست، بلکه پهپادها به یک سلاح پارازیت انداز استراتژیک تبدیل شدهاند و موشکهای ایران پیامهای بازدارنده سنگینی را حمل میکنند.
برای درک این رویارویی در یک چارچوب وسیعتر باید تفاوت اساسی میان دکترین نظامی ایران و رژیم صهیونیستی را در نظر بگیریم؛ زیرا تحلیل و مقایسه امکانات نظامی فقط کافی نیست، بلکه دکترین جنگی پشت آنها را هم باید در نظر گرفت.
دکترین جنگی صهیونیستها زیر پای ایران
با تشدید تنشها میان ایران و رژیم صهیونیستی و تبادل حملات بیسابقه تفاوت اساسی در ماهیت استراتژی نظامی اتخاذ شده توسط هر دو طرف کاملاً آشکار است. این جنگ صرفاً جنگ موشکها و پهپادها نیست؛ بلکه جنگ میان دو دکترین نظامی مختلف است: ضربه یکباره در مقابل فرسایش تدریجی.
صهیونیستها در دکترین نظامی خود بر این مفهوم تکیه دارند که میگوید «منتظر تهدید نباشید بلکه ابتدا و با قدرت حمله کنید». تجاوزی که رژیم صهیونیستی به ایران انجام داد هم بر مبنای همین دکترین بود و این رژیم تصور میکرد اهداف مورد نظر خود را با وارد کردن یک ضربه بزرگ محقق میسازد، اما محاسبات آن اشتباه بود.
این استراتژی دیوانه وار که رژیم موقت صهیونیستی از ابتدای اشغالگری خود در فلسطین در همه دوره جنگها بر آن تکیه کرده، هرگز موفقیت عملی نداشته است، اما اشغالگران همچنان اصرار به استفاده از آن دارند.
در مقابل، ایران رویکردی کاملاً متفاوت اتخاذ کرده؛ جایی که به دنبال پاسخ یکباره نبود، بلکه پاسخ ایران به شکل تدریجی، بلند مدت و ادامه دار طبق مراحل زیر است که اثربخشی زیادی بر فرسایش بازدارندگی دشمن دارد:
-پاسخ ایران ابتدا با پهپادهای انتحاری نسبتا ارزان برای گیج کردن سامانههای پدافندی دشمن آغاز شد.
-بعد از آن، ایران با محاسبات دقیق و تعداد حساب شدهای از موشکها حمله خود را انجام داد؛ به طوری که در عین وارد کردن ضربات ویرانگر به دشمن، مشروعیت این پاسخ خود را هم در جامعه بینالمللی نشان داد تا هیچ راهی برای انجام اقدامات تحریک آمیز از سوی حامیان رژیم صهیونیستی باز نباشد.
این رویکرد ایران میتواند در چارچوب استراتژی فرسایش تدریجی با تکیه بر زمان، فشار روانی بر دشمن و آشکار ساختن ضعف و شکنندگی صهیونیستها باشد.
به طور کلی، ایران به عنوان اولین کشوری که با وجود حمایتهای همه جانبه غرب و آمریکا از رژیم صهیونیستی، وارد تقابل نظامی مستقیم با این رژیم شده، جهان را در برابر تغییر قابل توجه قواعد درگیری قرار داده و منطقه در معرض تحولاتی قرار گرفته که اصلاً شبیه گذشته نیست. جدا از نتایج و پیامدهای تنشهای کنونی برای مرحله آینده، نکته مسلم این است که اسرائیل بیش از هر زمان دیگری به فروپاشی در سطوح مختلف نزدیک شده و حتی اگر بتواند بعد از این جنگ بقای خود را حفظ کند، دیگر همانند گذشته قادر به عربده کشی در منطقه نخواهد بود.
نظر شما :