ایران و منطقه دریای سیاه: پل فراموش شده به اروپا (بخش اول)

سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی تهران را از «شمال غرب» غافل کرده است

۲۱ اسفند ۱۳۹۹ | ۰۹:۰۰ کد : ۲۰۰۰۷۲۶ اخبار اصلی آسیا و آفریقا
جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۹۷۹ در سیاست خارجی خود تنها به صورت پراکنده در صدد ایجاد روابط نزدیک تر با کشورهای منطقه گسترده دریای سیاه بر آمده است. در ۳۰ سال گذشته ایران پیشرفت هایی در ایجاد روابط با کشورهای دریای سیاه داشته، اما واقعیت این است که تعهد متزلزل آن برای ایجاد روابط عمیق با همسایگان شمالی خود به استثنای روسیه به طور قابل توجهی ردپای احتمالی ایران را در منطقه دریای سیاه کاهش داده است. درگیری مداوم ایران با ایالات متحده، مشغله ایدئولوژیک آن برای پیشروی و نفوذ در کشورهای عربی، و تسلیم تدریجی اما واضح در برابر هژمونی روسیه منطقه دریای سیاه را به یک موضوع سیاسی است با اهمیت ثانویه برای تصمیم گیرندگان در ایران تبدیل کرده است. 
سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی تهران را از «شمال غرب» غافل کرده است

نویسنده: الکس واتانکا

دیپلماسی ایرانی: جمهوری اسلامی ایران از سال 1979 در سیاست خارجی خود تنها به صورت پراکنده در صدد ایجاد روابط نزدیک تر با کشورهای منطقه گسترده دریای سیاه بر آمده است. ایران ابتدا در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، طرح های بلند پروازانه برای پرورش روابط سیاسی، تجاری، انرژی و حمل و نقل پیشنهاد داد. در رابطه با ترکیه، اوکراین و کشورهای قفقاز جنوبی، تلاش های ایران برای برقراری ارتباط به طور مداوم بر انرژی، حمل و نقل، تجارت و سرمایه گذاری با مزایای متقابل متمرکز بوده است. در رابطه با کشورهای عضو اتحادیه اروپا مانند رومانی و بلغارستان، روابط عمیقا مبتنی بر روابط پیچیده ایران با کل اتحادیه اروپا شکل گرفته است. در رابطه با روسیه (که موضوع اصلی این مقاله به شمار می رود) دستور کار ایران بسیار گسترده تر بوده: روابط ایران و روسیه از سال 1991 از صرف خرید اسلحه به طرح برنامه های مشترک برای پروژه های زیرساختی منطقه ای گسترش یافته و در سال های اخیر ایران حتی از روسیه به عنوان «یک شریک استراتژیک» یاد کرده است.

در 30 سال گذشته ایران پیشرفت هایی در ایجاد روابط با کشورهای دریای سیاه داشته، اما واقعیت این است که تعهد متزلزل آن برای ایجاد روابط عمیق با همسایگان شمالی خود به استثنای روسیه به طور قابل توجهی ردپای احتمالی ایران را در منطقه دریای سیاه کاهش داده است. درگیری مداوم ایران با ایالات متحده، مشغله ایدئولوژیک آن برای پیشروی و نفوذ در کشورهای عربی، و تسلیم تدریجی اما واضح در برابر هژمونی روسیه منطقه دریای سیاه را به یک موضوع سیاسی است با اهمیت ثانویه برای تصمیم گیرندگان در ایران تبدیل کرده است. 

در آینده، روابط ایران با این قسمت از جهان می تواند به واسطه دو سناریو متفاوت شکل بگیرد. اول، در صورتی که ایران بتواند اختلافات خود را با غرب و به ویژه با دولت جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده، به شیوه ای دیپلماتیک حل کند و به جامعه بین المللی اصلی بازگردد، می توان تجدید تمرکز ایران بر دریای سیاه را پیش بینی کرد. دوم، اگر اختلافات ایران با ایالات متحده همچنان ادامه یابد، واقعیت باقی ماندن ایران زیر دین روسیه و همچنین چین همچنان ادامه خواهد داشت. تهران چاره ای جز موافقت و نظاره پیشبرد موثر منافع و پروژه های این کشورها در اطراف دریای سیاه نخواهد داشت و در نتیجه، به یک بازیگر کمکی در پیشبرد اهداف گسترده مسکو یا پکن در منطقه در حوزه هایی مانند انرژی یا زیرساخت تبدیل می شود. در حال حاضر با توجه به هیجان و تمایل ایران به ابتکار کمربند و جاده چین و کوریدور حمل و نقل بین المللی شمال-جنوب به رهبری روسیه، سناریوی دوم متحمل تر به نظر می رسد.

آیت الله علی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب ایران و قدرتمندترین شخصیت سیاسی در این کشور، «شرق» را در اولویت قرار می دهد که شامل روسیه و چین می شود. آیت الله خامنه ای در اکتبر سال 2019 گفت: «امید بستن به غرب یا اروپا ما را خوار خواهد کرد چون ما از آنها انتظار لطف داریم و آنها هیچ کاری نمی کنند.» این اولویت دادن به «شرق» در برابر «غرب» نشان می دهد که تمرکز ایران بر منطقه دریای سیاه تا زمانی که مقامات این کشور به یک دستور کار متعادل تر در سیاست خارجی برسند، همچنان در اولویت دوم قرار خواهد داشت. 

سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی ایران و منطقه دریای سیاه از سال 1991 تاکنون

جمهوری اسلامی ایران که در سال 1979 متولد شد، جهان عرب را به عنوان اولویت در سیاست خارجی خود در نظر گرفت. در نتیجه، ایران سایر مناطق جهان از جمله دریای سیاه را از اولویت خارج کرد. مشغله ایران با جهان عرب که در جنوب و غرب این کشور قرار دارد، درست از زمان قدرت گرفتن طرفداران آیت الله روح الله خمینی پس از سقوط سلطنت محمد پهلوی، شاه تحت حمایت و طرفدار غرب، آغاز شد. اولین تمرکز جمهوری اسلامی بر جهان عرب در جریان جنگ 8 ساله با عراق تحت حکومت صدام حسین (1980-1988) شکل گرفت. این جهت گیری سیاسی پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 در آمریکا که به ترتیب به حملات این کشور به افغانستان و عراق در 2001 و 2003 انجامید، عمیق تر شد.

رئیس جمهوری جورج دابلیو. بوش اوایل سال 2002 ایران را همراه با عراق و کره شمالی بخشی از «محور شرارت» توصیف کرد. برچسب گذاری کرد. ایران که مصمم بود مانع از جلوگیری از حمله آمریکایی ها به خاک خود در برنامه گسترده تر دموکراسی سازی آمریکایی برای خاورمیانه بود، ماموریت اصلی سیاست خارجی خود در دهه 2000 را جلوگیری از برنامه های منطقه ای آمریکا تعیین کرد. این برنامه ایران در نتیجه بهار عربی در اوایل سال 2011 و سقوط متعاقب شماری از رژیم های عربی سرعت گرفت. ایران در رقابت با آمریکا و دیگر بازیگران منطقه ای از جمله کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بر سر پر کردن خلاء قدرت به وجود آمده در جاهایی مانند سوریه و یمن، تمایل و توجه چندانی به جای دادن منطقه دریای سیاه در سیاست خارجی خود نداشت.

سقوط منطقه دریای سیاه در فهرست اولویت های دیپلماتیک ایران به دلیل پیچیدگی های ژئوپلیتیکی منطقه تشدید شد. ظهور کشورهای جدید ساحلی گرجستان و اوکراین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر این پیچیدگی ها افزوده بود. هر یک از این کشورها سیاست گذاری ها، درگیری ها و به ویژه روابط عمدتا مشکل دار خود با روسیه را که همچنان اولویت ژئوپلیتیک ایران در جناح شمالی به شمار می رفت، به معادله افزوده بودند. با این حال، ایران نمی توانست و نمی تواند منطقه دریای سیاه را که منطقه ترانزیتی بین ایران و بازارهای تشنه انرژی اروپا قرار دارد، کاملا نادیده بگیرد. منطقه دریای سیاه یک مسیر مهم برای رسیدن خطوط لوله احتمالی نفت و گاز ایران به بازارهای اروپا بوده و هست. (این مطلب ادامه دارد.)

منبع: موسسه میدل ایست / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34

کلید واژه ها: دریای سیاه روابط ایران و کشورهای منطقه دریای سیاه اختلافات ایران و غرب سیاست خارجی ایران سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی تمرکز ایران بر کشورهای عربی تمایل ایران به شرق


( ۱۹ )

نظر شما :

ناشناس ۲۱ اسفند ۱۳۹۹ | ۱۰:۳۵
ظاهرا از نظر نویسنده محترم باید این بار با ابرقدرت در حال ظهور چین درافتاد تا بلکه ابرقدرت در حال افول آمریکا را راضی کرد. تحلیل کارشناسان اندیشکده های آمریکایی تحت تاًثیر کارفرمایی است که معاش و روزی آنها را تامین می کند (تحلیل بیطرفانه نیست).
حسین ۲۱ اسفند ۱۳۹۹ | ۱۴:۲۸
اسم ایشون الکس وطنخواه است نه اون چیزی که شما نوشتین. عضو موسسهٔ خاورمیانه هست( یک اتاق فکر) آمریکایی که هزینه هاش از جاهای جالبی تامین میشه! بیشتر یه محلله تا « تحلیل گر». نمی‌دونم چرا میان این همه مقالات خوب و ( original)انگلیسی دربارهٔ ژیوپولیتیک دریای سیاه (اوراسیا بطورکلی)، دست به ترجمهٔ مطالب دست چندم زدید.