توصیه هومان مجد به غربی ها
عزت ایرانی ها راحفظ کنید
دیپلماسی ایرانی: ایران و 1+5 اکنون بیش از یک دهه است که بر سر برنامه هسته ای ایران مشغول مذاکره هستند. ایالات متحده در زمان هایی به صورت مستقیم و در زمان های نه چندان دوستانه ای هم به صورت غیر مستقیم درگیر این پرونده بوده است اما از زمانی که دنیا فهمید که ایران برنامه هسته ای دارد تاکنون تا به این حد به حل این پرونده نزدیک نبوده ایم.
دلایل این اتفاق بی شمار هستند؛ اما یکی از دلایل اصلی آن انتخاب یک رئیس جمهور عملگرا در امریکا در سال 2008 است که برخلاف سلف خود وعده تعامل مستقیم با ایران بر سر برنامه هسته ای این کشور و دیگر موضوعات مورد مناقشه فیمابین را داد و از سویی دیگر انتخاب رئیس جمهوری در ایران در سال 2013 است که برخلاف نفر قبلی به دنبال راه حل "برد-برد" برای این بحران است.
مهم است که بدانیم در حالی که تنها چند روز برای دستیابی به توافق جامع باقیمانده است، ممکن است تا یک نسل دیگر چنین فرصتی میسر نشود. آغاز فرایند مصالحه بین ایران و امریکا یک طوفان دیپلماتیک کامل است.
چنین مصالحه ای می تواند تامین کننده بسیاری از منافع غرب در منطقه باشد که بسیاری از آنها با ایران مشترک هست و بسیار مهمتر از تعداد سانتریفیوژها، کیلوگرم اورانیوم غنی شده و تئوری ماههای گریز هسته ای یا سالهای اثرگذاری این توافقنامه است. حل این موارد فنی پیش از 24 نوامبر ممکن است دشوار باشد اما غیرممکن نیست. چیزی که بیش از 35 سال از امریکایی ها زمان برده است، درک انگیزه های انقلاب اسلامی ایران است. و همین انگیزه هاست که اکنون پشت خواسته های هسته ای ایرانیان قرار گرفته است.
چیزی که برخی انقلابیون و شاید درصد زیادی از مردم خاموش آن زمان هرگز درباره آن صحبت نکرده اند، این است که فراتر از برقراری اولین حکومت دینی مدرن جهان، انگیزه انقلاب ایران علاوه بر سرنگونی یک سلطنت مستبد، رسیدن به عزت و بزرگی پارس ها بوده است. آنطور که برخی فکر می کنند غرور تنها دلیل حمایت مردمی از برنامه هسته ای ایران نیست؛ اگرچه ایرانیان از تاریخ و فرهنگ 5 هزار ساله خود احساس غرور می کنند و خود را استثنایی می دانند.
این که بسیاری از ایرانیان حتی آنهایی که با نظام فعلی مخالف هستند، می پرسند در حالی که پاکستان و اسرائیل مورد حمایت غرب می توانند سلاح هسته ای داشته باشند چرا ایران نباید حداقل انرژی هسته ای مورد نیاز خود را بدست آورد ریشه در استثنایی بودن آنها دارد. در حقیقت، غرور و حس استثنایی بودن توضیح دهنده برخی رفتارهای ایرانی ها است؛ اما بیش از هرچیزی شان و منزلت آن چیزی است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به پیش می راند؛ کرامتی احیا شده که در انقلاب 57 به مردم ایران وعده داده شده بود.
در سال 57 مردم کشوری که زمانی کشوری بزرگ و اولین دولت چند قومی جهان بودند و برای بیش از یک قرن تحت سلطه قدرت های خارجی قرار داشتند، کرامت را بر سرسپردگی ترجیح داند و هزینه های آن را پذیرفتند. مهم نبود که شاه و پیش از وی پدرش مردم خود را با توسل به زور از عقب ماندگی قرن 19 بیرون کشیده و آن را تبدیل به کشور مدرن قرن بیستمی کردند. آنچه اهمیت داشت این بود که به خصوص شاه جوان تر اقداماتی انجام داده بود که به عزت انها خدشه وارد کرده بود. در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم قدرت های بزرگ جهان اولین پادشاه پهلوی ایران را برداشتند و پسر 21 ساله ناآماده اش را جایگزین او کردند؛ این تصمیم در اواخر سال 1943 در کنفرانس تهران توسط روزولت، استالین و چرچیل گرفته شد. استقلال ایران ضمانت شده بود اما در ذهن اکثر ایرانی ها چیزی نمی تواند به اندازه تعیین شدن سرنوشت توسط سه فرنگی تحقیر کننده باشد. کودتای 1953 علیه دولت منتخب محمد مصدق که با حمایت سیا و ام.آی.6 انجام شد تنها مهر تائیدی بر حس درماندگی انها بود. انقلاب اسلامی پایانی بر این تفکر بود: ایران هرگز دوباره نقش سرسپردگی را در منطقه و جهان نمی پذیرد.
ایران برای حفظ این وجهه از انقلاب خود هزینه زیادی پرداخته است. بنابراین بعید است صاحبان قدرت در ایران، از محافظه کار و میانه رو گرفته تا اصلاح طلبان با پذیرش آنچه قدرت های غربی دیکته می کنند عزت کشور و مشروعیت خود را تسلیم کنند. این موضوع در هر توافقی، هسته ای یا هر چیز دیگری باید لحاظ شود. مسئله ارائه یک توافق برای حفظ ظاهر نیست بلکه توافقی است که عزتی که ایرانیان اعتقاد دارند مستحق آن هستند را حفظ کند.
حتی پدر خود من هم که از طرفداران مصدق بود و بعدها به عنوان دیپلمات در رژیم شاه فعالیت می کرد زمانی که حس کرد عزت ایران در مقابل غرب تسلیم شده است اقداماتی را علیه شاه انجام داد. وی در اواخر عمر خود که در تبعید در بریتانیا گذشت درباره مذاکرات هسته ای که به نظر می رسید برای همیشه متوقف شده بود به من گفت که امریکایی ها "حرف زور می زنند." زمانی هم که در آخرین سال ریاست جمهوری احمدی نژاد برای مدت طولانی در تهران بودم وقتی با چشم پزشک خودم درباره موضوع هسته ای صحبت می کردیم عینا همین لغات را استفاده می کرد. ایرانیان اندکی، حامی یا مخالف نظام، در مقابل "حرف زور" تسلیم می شوند.
با همه اینها تصور توافق هسته ای دشوار نیست. ایرانیان متوجه شده اند که بدون از دست رفتن عزت هم می توان مصالحه کرد و امریکایی ها هم فهمیده اند که باید به ایرانی ها امتیاز بدهند. پیش بینی تاثیر توافق هسته ای و عادی سازی پس از آن بر مردم ایران هم کار سختی نیست. آنها 35 سال است که منتظر پایان انزوای ایران و تشنه تعامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با فرنگ هستند.
ایرانی ها برای مدت طولانی به [کشورهای] خلیج فارس و ترکیه با خشم نگریسته اند. آنها بر این باورند که اگر به خاطر برخی دشمنی ها با غرب نبوده، تهران نسبت به دوبی و اصفهان نسبت به استانبول مقاصد جذابتری برای تجارت و سفر بودند. به قول جیمی کارتر ایران همچنان "جزیره ثبات در یکی از مشکل دار ترین مناطق جهان است." ایرانی ها دور و بر خود را نگاه می کنند و آنچه می بینند را دوست ندارند: انقلاب، نا آرامی و جنگ داخلی برای آنها نیست بلکه آنها پیشرفت اجتماعی، سیاسی و تکنولوژیکی و روابط سالم با جامعه جهانی را می خواهند.
ایرانی ها به خصوص جوانان، که اکثریت آنها تحصیلات عالی دارند اما دورنمای تاریکی برای خود متصور هستند بی صبرانه در انتظار چنین روز هستند که رئیس جمهور منتخبشان یک سال و نیم پیش وعده آن را داده بود. آنها شکی ندارند که این لحظه در انتظار آنهاست اگر غرب به سمت تنش زدایی با ایران حرکت کند. و در صورتی که توافق هسته ای روز 24 نوامبر امضا شود پایکوبی را به خیابان ها و عزت را برایشان به همراه خواهد آورد. در آن روز مقامات ایرانی در حالی که لبخند به لب دارند چشم خود را بر روی این حوادث خواهند بست.
منبع: گاردین / مترجم: محمدرضا عسگری
انتشار اولیه: پنج شنبه 29 آبان 1393 / انتشار مجدد: 4 آذر 1393
نظر شما :