سومین بخش از برنامه بی‌نهایت سری الجزیره درباره حوادث 11 سپتامبر

وقتی که اعضای القاعده از الجزیره باج خواستند

۲۶ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۵:۴۴ کد : ۱۹۰۲۷۷۰ اخبار اصلی آمریکا 11 سپتامبر از دریچه دیگر
قطعا روزنامه‌نگاران می‌توانند یک میلیون دلار را تهیه کنند، مهم است که این مبلغ نقدا پرداخت شود و در کیف سامسونایتی بسته با رمزهای سری به برادر فلان که در داروخانه‌ای در فلان جا کار می کند، برسد.
وقتی که اعضای القاعده از الجزیره باج خواستند
دیپلماسی ایرانی: واقعه 11 سپتامبر را می توان مهم ترین واقعه هزاره سوم تاریخ بشریت تا کنون دانست. چه از این بابت که ابعاد فاجعه آمیز آن بسیار بالا بود و چه از این بابت که زمینه ساز ایجاد و اعمال سیاست های بعدی جامعه جهانی شد. حادثه ای که حمله به افغانستان و عراق را به دنبال داشت و بسیاری از نگرش ها و سیاست های کلان جامعه بین المللی را تغییر داد. اتفاقی که تبعات آن به رغم گذشت بیش از یک دهه همچنان ادامه دارد و پیش بینی می شود که همچنان نیز ادامه داشته باشد. بسیاری از کارشناسان و صاحب نظران آن حادثه را ابزار و وسیله ای برای انجام فجایع بزرگ تر مثل حمله به افغانستان و عراق که جان صدها هزار نفر را گرفت، می دانند.

این در حالی است که ابعاد وقوع آن حادثه بزرگ همچنان سوال برانگیز و برای بسیاری مشکوک است. از جمله این که هنوز برای عده ای عوامل به وجود آورنده حوادث 11 سپتامبر مجهول باقی مانده است. اگر چه شمار بسیاری به دلیل دست داشتن در آن حادثه کشته یا حبس شدند و زندان مشهور گوانتانامو نیز به همین دلیل برای آنها ساخته شد و اسامه بن لادن، رهبر القاعده پس از نزدیک به 15 سال تحت پیگرد بودن کشته شد.

شبکه خبری الجزیره در سلسله برنامه تلویزیونی مفصلی تحت عنوان "بی نهایت سری" برنامه ای را تهیه کرده که در آن به دلایل و ابعاد 11 سپتامبر پرداخته و نظرات شماری از کارشناسان و صاحب نظران بین المللی را نیز جویا شده است. همچنین نگرش ها و سوال های بسیاری را که در این زمینه وجود دارد، مورد واکاوی قرار داده و تلاش کرده است که به بسیاری از پرسش ها پاسخ دهد. طبیعتا نمی توان بسیاری از این پاسخ ها را پاسخ نهایی این پرسش ها دانست ولی واکاوی و بررسی آنها می تواند نوری به زوایای تاریک حوادث 11 سپتامبر بتاباند. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این برنامه ها را ترجمه و منتشر کند. اکنون سومین بخش از سلسله برنامه های "بی نهایت سری" در ارتباط با حوادث 11 سپتامبر پیش رویتان قرار می گیرد. تهیه کننده، مجری و مدیریت برنامه نیز بر عهده یسری فوده است.

رمزی بن الشیبه (هماهنگ کننده عملیات 11 سپتامبر که در این جا اظهارات او آورده می شود): برخی ملاحظات در حالات شما به هنگام سوال از برخی از کسانی که با آنها دیدار داشته اید، وجود دارد، بسیار مهم است که شما جزئیات تازه ای از شخصیت آنها ندهید، به خصوص زمانی که عکس آنها یا فعالیت های آنها را پخش می کنید، شما مصاحبه هایی با دکتر عبدالله النفیسی و استاد عبدالباری عطوان داشته اید. موسسه السحاب به زودی کار ضبط فیلمی از شیخ اسامه و دیگر رهبران القاعده را به پایان می رساند و نسخه ای از آن را در اختیار شما قرار می دهد. آن بخشی که به شیخ اسامه قسم می خورم، بخش محوری و مهمی در کار شما محسوب می شود، از شما می خواهم که در کارتان برخی سرودها مثل قافله های شهدا را نیز پخش کنید، می توانید آنها را از دفترهای اسلامی تهیه کنید. از شما می خواهم که در هنگام پخش قرآن کریم یا حدیث ائمه در هیچ حالتی از موسیقی استفاده نکنید، خدا خیرتان دهد.   

یسری فوده: سپس ابو بکر نیمه شب نزد من برگشت، شبی که هیچ وقت تکرار نشد، بسیار عصبانی بود، صورتش مضطرب بود بر روی میز نامه خطی ای گذاشت که متن نوارها بودند.

گفت: بردار، ما مجاهدین این روزها تحت فشارهای بسیاری هستیم، به رغم این که در راه خدا می جنگیم، حمایت کافی از ما نمی شود، ما در مرحله بسیار حساسی از جهادمان به سر می بریم، برای همین از شما می خواهیم که یک میلیون دلار برای کمک به برادرانمان برای ادامه جهاد در راه خدا کمک کنید، این رقم بزرگی در مقایسه با ده ها مجاهدی که همچنان با تمسک به کلمه الله در حال مبارزه هستند، نیست. قطعا روزنامه نگاران می توانند این مبلغ را تهیه کنند، مهم است که این مبلغ نقدا پرداخت شود و در کیف سامسونایتی بسته با رمزهای سری به برادر فلان که در داروخانه ای در فلان جا کار می کند، برسد، باید بدانید که این بردار از این موضوع خبر ندارد ولی ما به او اعتماد داریم، این شماره تلفن همراهی است که باید با آن تماس بگیری و شماره رمز کیف را از آن بگیری تا بتوانی کیف را باز کنی، باید بدانی که این تلفن همراه فقط برای دو روز کار می کند، نوارها نزد ما می مانند تا این که کیف را بگیریم بعد از آن خودمان تشخیص می دهیم که نوارها را چگونه برایتان بفرستیم.

یسری فوده: خودم را در یکی از خیابان های کراچی یافتم در حالی که بوی بدی بینیم را می آزرد، وقتی به ابوبکر گفتم که در توان دوستانم نیست که مبلغی بیشتر از مبلغ کارمندهای کنسولگری امریکا دریافت کنند، بر آشفت، در حالی مرا رد کرد که مطمئن بودم رمزی یا خالد هیچ اطلاعی از این باج خواهی ندارند. به لندن بازگشتم در حالی که یقین داشتم اگر هدف هر کدام از آنها رسیدن به پول بود می توانستند به مبالغی بسیار بیشتر از این برسند، و وقتی که وانمود کردم که او حقیقت را کتمان می کند و می خواهد سوء استفده کند چرا که آنها ناامیدند از این که بتوانند نوارها را به کس دیگری بفروشند و الا فورا دیر یا زود دستور به اعدام من می دادند، بسیار بر آشفت. خیلی ساده، کسی آنها را ازشان نمی خرید مگر یک نفر، در این مرحله فکر کردم که همه چیز در اختیار من است، نیازی به انتظار تا روز بعد نیست چرا که متن نوشته شده در اختیارم بود. این قصه ای است که تاریخ روزنامه نگاری تا کنون به روی خود ندیده است، کثرت اطلاعات و نبود توضیح کافی باعث شده بود تا وقتی که در آنها عمیق می شدم، مسائل کشف نشده بسیاری را بیابم. خالد و رمزی شرط کردند که به هیچ وجه از جزئیات امنیتی صحبت نکنم، پذیرفتم و به قولم عمل کردم با حساب بر این که در صورتی که احساس کردم امنیت شخصیم در خطر است جایمان را تغییر دهیم. این جزئیات ارزشی نداشتند، رمزی هم زمان می خواست که برنامه را بر اساس نظر خودش تولید کند، برای همین به پیشنهادهایش گوش کردم، و نه در مقابل او و نه بعد از آن وعده ندادم که آنها را اجرا می کنم. برخی از آنها هوشمندانه و منطبق بر حقایق بودند، به آنها توجه کردم ولی برخی دیگر بیشتر جنبه تبلیغاتی و هیچ ربطی به حقایق نداشتند، توجهی به آنها نکردم.

ناگهان یکی از همکارانم از دوحه با من تماس گرفت. او نمی دانست که من چه کار می کنم، از من پرسید که تو منتظر نواری بوده ای، بدون این که منتظر شود توضیح دهم گفت که یک نفر با دفتر ما در اسلام آباد تماس گرفته و 17 هزار دلار در قبال تحویل آنها به من خواسته است. این بار قوی تر پیشنهاد را رد کردم، دیگر از امروز برایم مساله تبدیل به یک مبنای رفتاری برای روزهای آینده شده بود. در ماه اوت در حالی که مراحل پایانی بخش اول گزارشم را می گذراندم یک نفر که صدایش را نمی شناختم با من تماس گرفت، بعد از آن از این که با کنایه و رمز با من صحبت می شد، شوکه شدم، فهمیدم آن جوان باهوش که اسمش را حسن گذاشته بودم، دلیل آن گفتن آن پیشنهاد توسط ابو بکر در آن خانه بود. از حرف های حسن فهمیدم که یک نسخه دیگر از نوارها را در اختیار دارد و اکنون که رمز را در اختیار دارم فهمیدم که می توانم کاری کنم که موقعیتم را نجات دهم. دو روز بعد بسته ای فندقی رنگ به دفترم رسید، قبل از آن که بسته را باز کنم از شیوه نوشتنش فهمیدم که از طرف القاعده است، در آن فقط سی دی رام بود، رمزی به سوال دیگرم در آن روزی که برایم یادداشت گذاشته بود، همان روزی که با ابی بکر در آن شب سخت بحث کردم، جواب داد، از مهمترین آنها نام های جنبش های 9 گانه بود که قبلا روزنامه نگاری جهانی توسط محمد عطا از امریکا به معشوقه اش جینی در آلمان فرستاده بود. این وجهی دیگر از رمزی بن الشیبه بود که صحبت از مراحل آخر عملیات می زد. روزنامه نگار جهانی دیگری که از او هم مهم تر بود نسخه صوتی دیگری از دیدار من در کراچی در اختیار داشت که از بد شانسی آن را پیش خودش نگه داشته بود.  

رمزی بن الشیبه، هماهنگ کننده عملیات 11 سپتامبر: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم سپاس خدا را که بندگانش را یاری می کند و سربازانش را عزیز می دارد و احزاب دشمنش را نابود می کند و در کتاب کریمش گفت: {قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ ویُخْزِهِمْ ویَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ ویَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ}.

یسری فوده: در داخل اتاق مونتاژ فهمیدم که رمزی از طریق کامپیوتر صدایش را تغییر داده است تا هویتش مخفی بماند. به مدت کوتاهی توانستم صدای اصلی اش را بیابم، اما تصمیم گرفتم در آخر به گونه ای از آن استفاده کنم که انگار از منبع اصلی آن را به دست آورده ام. این توافقی بود که بر آن کرده بودیم که در هر صورتی این گونه عمل کنیم. از عمد از صدای رمزی نه در اعلام نوار و نه در بخش اول برنامه بلکه در دو سطر پایان برنامه استفاده کردم، در بخش دوم از این تحقیق اول اعترافات مستقیم او آمد و این که چگونه القاعده عملیات 11 سپتامبر را طراحی و اجرا کرد؟ خبرگزاری ها و روزنامه های بزرگ به محض انتشار این نوار دو سطر اول این بخش را در صدر اخبار خود قرار دادند. دقیقا شب پنجم سپتامبر 2002 بود و پس از آن به سه روز روزنامه ساندی تایمز این خبر را در صدر اخبار صفحات اول خود قرار داد و با هماهنگی الجزیره مقالاتی را به زبان انگلیسی منتشر کرد. قصه در جهان مثل یک آتش لهیب به همه زبان های مختلف پیچید و دنیا را به خود مشغول کرد، فورا به دوحه فرا خوانده شدم، دلیل این فوریت این بود که به الجزیره نواری از القاعده رسیده بود که به رغم افکاری که در ذهن من پیچیده بود، نوار من نبود. در حقیقت شرکت السحاب تصمیم گرفته بود که در آن نوارها تجدید نظر کند. آن نوار سه مقطع اصلی را شامل می شد که القاعده برای اولین بار آنها را منتشر می کرد؛ صحبت های عبدالعزیز العمری، همراه محمد عطا تا آخرین لحظه، صدای بن لادن که شهدای القاعده را یک به یک تشویق می کرد و یک به یک آنها را مورد توصیه قرار می داد و آخری تصاویر نادری از آموزش سربازانی بود که قبل از سفر به ایالات متحده امریکا بر روی نقشع ای آموزش های لازم را در افغانستان می دیدند.

در وهله اول نقشه ها و کتاب های هواپیماها توجهم را جلب کردند. ولی جزئیات همان جزئیاتی بودند که خودش در آن تصویر در آن خانه امن به دست من داده بود، سپس به سراغ آن صدای معلق رفتم، این صدا نمی توانست صدای کسی غیر از رمزی بن الشیبه باشد. مرد مقاومت نمی توانست صدایش را در برابر رسانه ها ببندد، او خودش بود که به من هشدار داده بود که از انتشار صدای هماهنگ کنندگان عملیات 11 سپتامبر در شبکه الجزیره اجتناب کنم و این موضوع را هیچ کس نه در الجزیره و نه خارج از آن تا به امروز نمی داند. در بخش دوم از صدای رمزی بن الشیبه تا صبح نخستین روز سالگرد آن حادثه استفاده نکردم، پنج ماه پس از کار مداوم و دیدارم با رهبران القاعده دفتر الجزیره را ترک کردم و مانند یک انسان روشن شده به هتل رفتم و تا صبح روز بعد در سواحل سحرآمیز دوحه خواب عمیقی کردم. نیمه های شب بود که عرار الشرع، رئیس تحریریه به سراغم آمد و بمب را در صورتم منفجر کرد، رمزی بن الشیبه را دستگیر کردند.

ادامه دارد...

 

کلید واژه ها: 11 سپتامبر


نظر شما :