تحلیلی پیرامون سفر رایس به خاورميانه

۱۳ اسفند ۱۳۸۵ | ۲۰:۲۸ کد : ۱۸ اخبار اصلی
پس از آنکه جورج بوش رئیس جمهور آمریکا « استراتژی جدید» خود درباره عراق را اعلام کرد و گفت واشنگتن 21 هزار و500 نیروی جدید را برای تامین امنیت در شهرهای عراق اعزام خواهد کرد، کاندولیزا رایس وزیرخارجه این کشور طی سفری یک هفته ای به خاورمیانه آمد تا هم زمان با اعلام استراتژی جدید بوش، تحرک دیپلماتیک تازه ای را نشان دهد.
تحلیلی پیرامون سفر  رایس به خاورميانه

 رایس پس از سفر به اسرائیل، فلسطین و  اردن و مصر راهی کشورهای حوزه خلیج فارس ازجمله عربستان سعودی و کویت شد و دراجلاس با حضور هشت کشور عرب( اعضای شورای همکاری خلیج فارس بعلاوه مصر و اردن)ضمن تشریح ابعاد استراتژی تازه آمریکا برای عراق از این کشورها خواست که کمک کنند تا عراق از این وضعیت آشوب زده به ثبات و آرامش رهنمون شود.

 

 پیش از آمدن رایس به منطقه شان مک کورمک سخنگوی کاخ سفید گفت« رایس با پرونده ایران به منطقه می رود» بسیاری از تحلیل گران منطقه نیز این موضوع را دامن زدند که هدف اصلی سفر رایس فشار بر ایران است به ویژه آنکه هم زمان با این سفر، نیروهای آمریکایی با حمله به کنسولگری ایران در اربیل پنج تن از کارکنان این کنسولگری را ربوده و با خود بردند.

 

 رایس پس از پایان سفر خود به آلمان و سپس به انگلستان رفت تا هم پیمانان اروپایی خود را از نتایج این سفر آگاه کند. حال آنکه پیش از آن تقریباً آلمان و انگلستان با نوعی بی تفاوتی نسبت به استراتژی جدید آمریکا درعراق بر مواضع خود پافشاری کرده واز همراهی با واشنگتن در این باره پرهیز نمودند. به هر حال سفر رایس چند هدف مهم داشت که درچهارچوب تحولات منطقه خاورمیانه قابل بحث خواهد بود.

 

 

1-   کاندولیزا رایس با سفر به اسرائیل و فلسطین برموضوعی به نام تشکیل یک دولت موقت فلسطینی درمرزهای 1967 تاکید ورزید. وی که بارها در سخنان خود در مصر، اردن و فلسطین یاد آور شد مشکل فلسطین منشاء سایر بحران ها درمنطقه است، تقریباً هیچ دید تازه ای را برای حل این بحران با خود نداشت. طرح دولت موقت فلسطینی نیز که از سوی وزیرخارجه اسرائیل مطرح شده و رایس آن را تکرار می کرد بلافاصله از سوی محمود عباس و ملک عبدالله (پادشاه اردن) رد شد. پیش از آن اسماعیل هینه نخست وزیر فلسطین نیز با « خطرناک» توصیف کردن سفر رایس، موضع خود را در این رابطه اعلام کرده بود. بنابراین تنها دستاورد رایس دراین سفر گرفتن وعده دیداری دوجانبه از سوی عباس و اردن(نخست وزیر اسرائیل) بود که قرار است طی هفته های آینده انجام شود.

 

 رایس در ادامه سفر خود در آلمان برفعال شدن کمیته چهار جانبه جبهه خاورمیانه تاکید کرد و ازطرف های اروپایی خواست که با مشارکت جدی تر خود این روند را شتاب دهند. محمود عباس و ملک عبدالله یکبار دیگر به رایس یادآوری کردند که بدون تشکیل دو دولت مستقل فلسطینی و اسرائیلی امکان صلح و توقف خشونت ها نیست. موضوعی که به نظر می رسد دولت جورج بوش برای آن راه حل روشنی داشته باشد.

 

2-  مهم ترین بخش سفر رایس به موضوع عراق مربوط می شد که رفته رفته می رود تا به پاشنه آشیل دولت بوش تبدیل شود. وزیرخارجه آمریکا در این باره گفت قصد دارد حمایت کشورهای عرب را از استراتژی جدید آمریکا جلب کند. عمروموسی رئیس اتحادیه عرب نیز درطول سفر رایس یادآور شد که وی این هدف را بصورت یک تقسیم کار به کشورههای عرب ارائه داده است.

 

 از جمله اینکه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس(6کشور) هزینه مالی اعزام نیروهای جدید به عراق را تقبل کنند و کشور اردن کمک اطلاعاتی و امنیتی کند و مصر نیز از نظر سیاسی پشتیبان طرح آمریکا باشد. درواقع دولت جورج بوش می خواهد هم زمان با اجرای عملیات جدید امنیتی خود در شهرهای عراق این بار برخلاف گذشته که از کشورهای همسایه عراق استمداد می شد کشورهای عرب طرفدار خود را در این طرح مشارکت داده و با کمک سیاسی، اقتصادی و اطلاعاتی آنها هر طور شده موفقیتی را در عراق کسب کند. زیرا دولت بوش مدت هاست که تحت فشار افکار عمومی آمریکا بخصوص کنگره قرار گرفته است.

 

تا به این ماجراجویی خاتمه داده و سربازان آمریکایی را از عراق خارج کند. کنگره باید بین نسبت به استراتژی جدید بوش همچنان با اعزام نیروهای بیشتر به عراق مخالفت می ورزد. اما به نظر می رسد دولت جورج بوش مایل است به هر قیمتی شده حداقل یک پیروزی نسبی در عراق بدست آورد. برای تحقق این امر او از یک طرف بردولت نوری المالکی فشار می آورد  به تعهد اتش پایبند بوده و میلیشاهای مستقل از دولت را هرچه زودتر خلع سلاح کند و از سوی دیگر از کشورهای عرب حامی اهل تسنن می خواهد که کمک کنند تا امنیت درشهرهای عراق برقرار شود. درعین حال کاندولیزا رایس درسفر خود اشاره کرد که نیروهای آمریکایی می خواهند به دخالت ایران درعراق خاتمه دهند

 

حمله به کنسولگری ایران وفشار بر دولت مالکی برای خلع سلاح شبه نظامیان ارتش المهدی وابسته به مقتدی صدر که خود را طرفدار ایران می داند بخشی از این سناریوست. درحال حاضر نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا درعراق به همراه نیروهای ارتش و پلیس این کشور عملیات گسترده ای را در شهرها آغاز کرده اند اما این عملیات محدود به شهرها یا محلات شیعه نشین نیست و به طور طبیعی مناطق سنی نشین را هم شامل می شود. موضوعی که بی تردید مورد پسند متحدان عرب آمریکا در منطقه نخواهد بود. ملک عبدالله شاه اردن در دیدار با رایس آشکارا یادآور شد که ایجاد امنیت در عراق نباید به گونه ای باشد که نیروهای آمریکا به پاکسازی شهرهای سنی نشین (مثل گذشته) روی آورند. عربستان سعودی نیز ضمن تاکید براین امنیت عراق در اختیار مردم این کشور است گفت که از اگر منافع  اهل تسنن به خطر افتد حاضر است در عراق دخالت نظامی کند.

 

 با این وصف باید گفت استراتژی جدید آمریکا درعراق نمی تواند معجزه کند و چنانکه بارها تجربه نشان داده است مشکل عراق از راه نظامی قابل حل نیست. فشار آمریکا بر دولت نوری ا لمالکی از یک سو این دولت را تضعیف می کند و از سوی دیگر حتی ممکن است درمقابل سیاست های آمریکا قرار دهد.

 

بعضی تحلیل گران از سناریوهایی سخن می گویند که مطابق آن آمریکا قصد دارد دولت مالکی را ساقط و دولتی شیعه سوکولار یا سنی را سرکار آورد که طرفدار آمریکا باشد و درعین حال بتواند همه طرف های عراقی را حول یک محور گرد آورد ودراین رابطه از افرادی چون عادل عبدالمهدی یا آیاد علاوی و غیره نام می برند.

اما این اقدام به معنای تعطیل روند سیاسی عراق از ابتدای اشغال تاکنون و کودتا علیه آن خواهد بود. دولت مالکی وضعیتی شکننده دارد و حتی قادر برخلع سلاح میلیشاهای ارتش المهدی نیست. زیرا جریان صدراز حامیان اصلی او بوده و از آن گذشته تصفیه صدرها ائتلاف یکپارچه عراق این بزرگترین فراکسیون سیاسی شیعه درعراق که حامی دولت مالکی است را درمعرض خطر قرار خواهد گرفت.

 

بنابراین استراتژی جدید جورج بوش نه تقویت کننده دولت نورالمالکی و طبعاً شیعیان حامی اوست و نه تأمین کننده اهداف اهل تسنن و بخصوص حامیان منطقه ای آنها هم از سرتازه واشنگتن از آن جهت که پرستیژی ضد ایرانی دارند می تواند تا حدودی برای کشورهای عرب دلگرم کننده باشد.

 

3- موضوع ایران نیز یکی از اهداف سفر رایس بود. حمله به کنسولگری ایران در اربیل هم شروع اقداماتی تحریک آمیز و مقدمه چینی برای فشاری تازه به ایران را دامن می زد. به ویژه آنکه هم زمان آمریکا یک ناو هوایپمابر دیگر را به آبهای خلیج فارس اعزام کرده بود. بعضی خبرهای تائید نشده حاکی از آن بود که دستور حمله به کنسولگری ایران بطور مستقیم از طرف جورج بوش صادر شده است. کاندولیزا رایس نیز در سفر خود تهدید کرد که آمریکا ناچار است گروههای تروریستی را تعقیب کند و اجازه ندهد که از سوی ایران به آنها کمک شود.

 

بعضی گمانه زنی ها این احتمال را مطرح می کردند که آمریکا به بهانه تعقیب تروریست ها می خواهد وارد خاک ایران شود اما بلافاصله رایس این موضوع را رد کرد و کنگره آمریکا نیز با ابراز واکنش شدیدی یادآور شد که هرگز چنین اجازه ای به دولت بوش داده نشده است.

 

پرسشی که در اینجا خود نمایی می کند این است که آیا واقعاً رایس از پی تشکیل ائتلاف منطقه ای برای جنگ با ایران بود و آیا کشورهای عرب یکبار دیگر حاضر خواهند شد تجربه جنگ تحمیلی صدام حسین علیه ملت ایران را تجربه کنند و این بار جورج بوش را درحمله به ایران یاری کنند؟

 

 اظهارات مقامات عرب منطقه عکس این تصور را نشان میدهد. آنها گرچه نسبت به اتمی شدن ایران نگران هستند و از گسترش نفوذ ایران درمنطقه به ویژه لبنان، فلسطین و عراق نیز بیم دارند اما هنوز به آنجا نرسیده اند که بخواهند از طریق زور خط ایران را مهار کنند. ضمن آنکه، آنها به خوبی می دانند یک آتش افروزی جدید درمنطقه تا چه اندازه  برای کشورهایشان زیان آور خواهد بود. این گونه کشورها که عربستان سعودی و اردن در رأس آنها قرار دارند، مدت هاست درمورد خطر گسترش نفوذ یا قدرت ایران سخن می گویند و از هم پیمانان غربی خود به ویژه آمریکا می خواهند که جلوی این خطر را بگیرد اما می دانند که برای رفع این خطر «بهترین راه تقویت دوستان منطقه ای» خودشان است.  

پشتیبانی جدی اعراب از اهل سنت عراق و حمایت بی دریغ عربستان از دولت فواد سینیوره در لبنان بخش هایی از این عملکرد را آشکار می سازد. به این ترتیب می توان گفت که بخشی از تهدیدهای رایس نسبت به ایران برای جلب حمایت اعراب بود اما هیچ راهکار تازه ای را با خود به همراه نداشت زیرا هنوز دولت جورج بوش برای دست زدن به اقدامی جدی علیه ایران تردید دارد و انتظار می کشد تا تکلیف پرونده هسته ای ایران در شورای امنیت روشن شود. آمریکا همچنان امیدوار است که با تنگ تر کردن حلقه محاصره و انزوای منطقه ای ایران،  فشارها آنقدر زیاد کند که تجربه فروپاشی شوروی در ایران تکرار شود. تجربه ای که تقریباً آخر خط رژیم های تهدید شونده یک تلقی می شود. پیش از سفر رایس به عربسان سعودی. علی لاریجانی رئیس شورای امنیت ملی ایران، به این کشور سفرکرد. سفر غیر منتظره لاریجانی که گفته می شد حامل نامه ای از سوی رییس جمهور ایران محمود احمدی نژاد، برای ملک عبدالله بود،  برداشت های متفاوتی را در پی داشت به گونه ای که بعضی از تحلیل گران غربی آن را به معنای «بردن شاخه زیتون برای خانم رایس» تعبیر کردند.

 تحلیل گران عرب وابسته به سعودی نیز به این سوژه پروبال دادند و گفتند ایران حاضر شده است برای بهبود روابط خود با واشنگتن دست از حمایت حزب الله حماس بردارد. هم زمان با این سخنان شایع شد که سوریه نیز حاضر شده است در ازای بهبود روابط با اسرائیل دست از حمایت حزب الله و گروههای فلسطین مقیم این کشور بکشد. موضوعی که از سوی سوریه فوراً تکذیب شد.

 

 گرچه از محتوای نامه رییس جمهور ایران به ملک عبدالله اطلاعی در دست نیست اما لاریجانی درتوضیح سفر خود گفت ایران و عربستان می توانند برای برقراری ثبات در لبنان همکاری کنند. یعنی جایی که درحال حاضر دونیروی طرفدار ایران وعربستان (حزب الله و دولت سینیوره) رودروی هم ایستاده اند و این است که بهبود روابط ایران با هریک از کشورهای عرب و در رأس آنها عربستان سعودی و مصر می تواند به حل بسیاری از مشکلات منطقه کمک کند. درحال حاضر لبنان، فلسطین و عراق درکانون مهم بحران درخاورمیانه است که در هر سه آنها ایران حضوری جدی و تاثیر گذار دارد. آمریکا درمشارکت با ایران می توانست گام های مؤثری را در حل این بحران ها بردارد اما به رغم توصیه های کمیته بیکر-   همیلتون  درحال حاضر چشم انداز چنین مشارکتی تقریباً درحد صفر است.

 

همچنین ایران می توانست با یک استراتژی پویا و خردمندانه درهمکاری با دولت های عرب منطقه گام های مؤثرتری را برای حل این بحران های سه گانه بردارد که متأسفانه انجام چنین عملی احتمال ضعیف تری دارد زیرا روابط ایران با کشورهای عرب که تا حدودی دردوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و پیش از او آیت الله هاشمی رفسنجانی بهبود یافته بود دوباره به خانه اول بازگشته و یره شده است.

این تیره گی از یک سو شکاف بین مسلمانان به ویژه هل سنت و شیعه را در سراسر منطقه دامن زده و از سوی دیگر بهانه خوبی برای آمریکا و اسرائیل شده است تا از این شکاف به خوبی بهره برداری کنند. سفر کاندولیزا رایس نیز که مهار ایران و حمایت از اهل سنت را با خود داشت درجهت تأمین همین اهداف بود.

 

 فراموش نکنیم که روزی صدام حسین نیز توانست با طرح شعار دفاع از «دروازه شرقی امت عرب» کشورهای عرب را درکنار خود و در برابر ایران قرار دهد.

گرچه اعراب حاضر به تکرار تجربه گذشته نیستند اما اگر شرایط اقتضاء کند و به ناچار دراین راه قرار گیرند ممکن است گریزی جز حمایت از اهداف منطقه ای واشنگتن نداشته باشند، بخصوص اگر شکاف بین ایران و کشورهای عرب همچنان درحال گسترش باشد. مهار نفوذ منطقه ای ایران درحال حاضر بهانه ای است که آمریکا می کوشد تا با بهره برداری از آن کشورهای عربی را به حمایت از استراتژی جدید واشنگتن درعراق برانگیزد. هدف اصلی سفر کاندولیزا رایس درهمین چهارچوب می تواند ارزیابی گردد.


نظر شما :