منافع ایران و غرب در این است که وارد مذاکره شوند
در حالی که ایران و اروپا بر سر زمان مذاکرات به توافق رسیده اند، محمود احمدى نژاد تاکيد کرده است که در صورتى که ايران اين گونه دريابد که طرف مقابل مذاکره به مقررات آژانس پايبندى ندارد و از بمبهاى رژيم صهيونيستى حمايت مىکند و در مذاکرات به دنبال دوستى نيست، در قبال مذاکرات سکوت خواهد کرد و در اين صورت نتيجه همان است که تاکنون پيش آمده است.
در همه قطعنامههای شورای امنیت تصریح میشود که با وجود تمام تحریمهای صورت گرفتهباب مذاکره باز است و ایران تشویق شده است که وارد مذاکره شود. غرب اعلام کرده است که این مذاکرهپیرامون مساله هستهای خواهد بود و برای این که اعتمادسازی کنند، تفاهم وین را در مورد تبادل اورانیوم در جهت تامین سوخت راکتورتهران مطرح کردند. از سوی دیگر ایران بر بسته پشنهادی که ارائه کرده است اصرار میکند و معتقد است که این بسته باید در دستور کار مذاکرات قرار گیرد. بسته پیشنهادیایران مسایل مختلفی در مورد مدیریت جهان مطرح شده است. بنابراین غرب مذاکره را صرفا پیرامون مساله هستهای میداند در صورتی که با توجه به بستهپیشنهادی ایران، موضوع مذاکرات شامل مسایل مختلفی است.
آنچه مشخص است این است که اگر قرار بر این است که سازشی صورت گیرد این سازش قطعا بر محور موضوع هستهای ایران صورت خواهد گرفت و مسائلی که در مورد مدیریت جهان ایران مطرح میکند نه در قطعنامه شورای امنیت آمده، نه در قطعنامه شورای حکام و نه در هیچ سند بین المللی دیگر. اساسا در صلاحیت 1+5 نیست که در مورد مدیریت جهان تصمیمگیری کند و صلاحیت آنها صرفا درباره همین موضوع است. حال بحث این است که آیا اولویت را بر آنچه که در وین مورد تفاهم قرار گرفت به عنوان زمینهای برای رسیدن به تفاهم بگذارند یا دستور کار دیگری را مطرح کنند. اما آنچه مسلم است غرب نمیپذیرد که موضوع دیگری در دستور کار باشد و موضوع پرونده هستهای ایران نباشد. بلکه از نظر آنها اصل و اساس گفتگوها پرونده هستهای ایران و به طور ویژه غنی سازی اورانیوم است و بقیه موضوعات فرع بر این موضوع هستند.
به طور معمول آنچه که مقامات ایران در داخل در تریبونهای داخلی بیان میکنند با آنچه هیئت نمایندگی ایران در مذاکرات بیان میکند متفاوت است. اصل آن چیزی است که هیئت نمایندگی ایران در مذاکرات پیشنهاد خواهد کرد وگرنه صحبتها و نطقها برای مصرف داخلی است. به هر حال آنچه که آقای جلیلی یا هر کس دیگری که به نمایندگی از ایران در مذاکرات شرکت میکنند به عنوان دستور مذاکره اعلام کنند اهمیت دارد. اگر هیئت ایرانی بپذیرد بحث بر سربسته پیشنهادی غرب باشد یا این که آنها بپذیرند در مورد بسته پیشنهادی ایران مذاکره شود و تغییری در روش خود دهند مذاکره صورت میگیرد. در غیر این صورت و چنانچه دو طرف برمواضع خود اصرار کنند مذاکره انجام نخواهد شد. بنابراین در مجموع به نظر من در شرایط جدید مصلحت بر این است که ایران وارد مذاکره شود و بدیهی است که این مذاکره درباره برنامه هستهای ایران خواهد بود.
بحث بر سر این که کدام یک مذاکرات را اعلام کند یا دستور چه باشد از اهمیت چندانی برخوردار نیست.مسئله این است که منافع دو طرف دراین است که مذاکره انجام شود چرا که پیامدهای روند کنونی در آینده حداقل برای ایران و منطقه نگران کننده است. منافع غرب هم در این است که این موضوع به نحوی حل و فصل شود.
این که گفته شود ایران مجبور به مذاکره شده چندان از منطق برخوردار نیست. این که تحریمها کارساز بوده و اثرات و پیامدهایی در اقتصاد ایران داشته واقعیتی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. به هر حال در حال حاضر بسیاری از کارخانجات ایران در تامین مواد اولیه خود دچار مشکل هستند و برای خرید این مواد اولیه مجبورند که تحریمها را هزینههای بسیار زیادتر دور بزنند یا این که میزان فعالیتشان را متوقف کنند. بنابراین آن چه مسلم است تحریمها بیاثر نبوده است و نخواهد بود. قطعا هر تحریمی اثری در وضعیت اقتصادی و تجاری کشور دارد. بازرسیهایی که در کشتیهای به مقصد ایران صورت میگیرد میتواند مشکلاتی را ایجاد کند و غیره. با این حال این که در اثر این تحریمها ایران پای مذاکره وارد شده به نظرم چندان صحیح نیست. بلکه مسئله این است که به نفع هر دو طرف است که مذاکرات صورت بگیرد و موضوع حل وفصل شود. چرا که اگر این موضوع حل نشود، عواقب و پیامدهای نگران کنندهای برای ایران، منطقه و همینطور برای کشورهای غربی در پی خواهد داشت.
نظر شما :