اشتباه ایران

آلمان و ژاپن دوباره مسلح و وارد میدان می شوند!

۲۳ دی ۱۴۰۱ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۱۶۹۸۳ اروپا نگاه ایرانی
بهاء الدین بازرگانی گیلانی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: مسلح و سیاسی شدن مجدد آلمان، گرچه در اروپا، توام با نگرانی های تاریخی مخصوصا در پاریس، لندن و ورشو است، لیکن چاره ای جز این ندارند. ائتلاف های غربی را با فعال کردن مجدد آلمان و ژاپن می خواهند هم در اروپا و هم در شرق آسیا تقویت کنند. اما این ماجرا به سادگی گذشته ها نیست و مخالفان زیادی در داخل هر دو کشور دارد. 
آلمان و ژاپن دوباره مسلح و وارد میدان می شوند!

دیپلماسی ایرانی: آلمان و ژاپن، جنگ سالاران قدیمی را دارند دوباره بخط می کنند! هژمون مستقر جهانی مواجه با چالش های بزرگ از سوی برخی قدرت های نوظهور و تجدیدنظر طلب، گویی کم آورده و گذاشته اقتصادهای سوم و چهارم جهانی دوباره مسلح شوند. غرب نیروهای ذخیره را علی رغم مخاطرات بزرگ، به خدمت فراخوانده است. انگلیس و فرانسه از فاتحان جنگ و دارای قدت هسته ای و حق وتو، از توش و توان افتاده و ناتوان از ایفای نقش های بزرگ در قبال چالش های بزرگ هستند. مسلح و سیاسی شدن مجدد آلمان، گرچه در اروپا، توام با نگرانی های تاریخی مخصوصا در پاریس، لندن و ورشو است، لیکن چاره ای جز این ندارند. ائتلاف های غربی را با فعال کردن مجدد آلمان و ژاپن می خواهند هم در اروپا و هم در شرق آسیا تقویت کنند. اما این ماجرا به سادگی گذشته ها نیست و مخالفان زیادی در داخل هر دو کشور دارد. 

نسل جدید آلمانی به مدت بیش از هفتاد سال از جنگ دوم، مدام در گوشش از مصائب و مخاطرات میلیتاریسم خوانده اند. این نسل مرفه و کاملا گسسته از گذشته، به همراه نخبگان و اندیشمندان و فلاسفه، به شدت پاسیفیست و ضد جنگ بار آمده اند و از این نسل – برخلاف تمایل باطنی معدود سیاستمداران تندرو – ساختن دژخیم های قدیمی، البته کاری نشدنی است. حتی بسیاری از سیاستمداران آلمانی از سربازشدنِ اجباری برای آمریکایی ها به قیمت اقتصاد بالنده و رفاه چندین دهه ای کشور ناراضی و خشمگین اند و در جست وجوی راه بینابین هستند. این همه، کار دولت جدید آلمان را در همنوازی با ارکستر جنگ طلبان جهانی دشوار می کند. واقعیت این است که شعار دفاع از حیثیت دنیاهای باز و دموکراسی های بالنده نیز، آن جاذبه های گذشته را از دست داده و رشدِ انحراف، تناقض و چندگانگی های سیاسی در درون، دیگر آن اقناع سابق را ندارد. دهۀ صفری های غربی و اروپایی به شدت به سیاست های تکراری و کلاسیک معترض است و از خود بیزاری نشان می دهد. مصلحین بسیاری در غرب، امروز از ضرورت بازسازی ها و نوآوری های اساسی سخن به میان می آورند و البته غرب توان، تجربه و ابزارهای غلبه بر این نقایص را با استفاده از عقل جمعی و جامعه باز خود – برخلاف حاکمیت های بسته و هرآینه فروپاشنده – دارد. 

سایر دنیاها هم در این چشم انداز، نگاه مشابه و مرددی به رویکردهای کهنه شده و دوگانه غربی ها از خود نشان می دهند. فقط نگاه کنید به 40 کشور عمدتا با اهمیتی که به قطعنامه محکومیت تجاوز روسیه به اوکراین در سازمان ملل رای ممتنع دادند.

از سوی دیگر تحمیل های اقتصادی و سوبسیدهای ضد تجارت جهانی آمریکا علیه اروپا و مخصوصا آلمان هم مزید بر علت است. آلمان و اروپا نمی خواهند در رویارویی با چین به دلیل تجارت و اقتصاد، کاملا به ساز واشنگتن برقصند. آلمان، گرچه در این عرصه به شدت تحت فشار است، اما کماکان رفتاری کج دار و مریز از خود نشان می دهد. 

ژاپن که محاصره شده و در معرض مخاطره مستقیم دشمنان (روسیه، چین و کره شمالی) قرار دارد گرچه روز به روز بیشتر، در نوک میلیتاریسم جدید ضد چینی ظاهر می شود و به سرعت مسلح می شود، لیکن در بسیاری ملاحظات دیگر، مشابهاتی با مواضع اروپایی ها و ممالک بزرگ بینابینی دارد.

مجموعا می توان مشاهده کرد که ائتلاف های جدید غربی با وجود تظاهر به هماهنگی و همکاری، لیکن تضادها و تصادم منافع سنگینی را در خود نهفته دارند.

ولادیمیر پوتین دست به خطای بزرگی زد، فریب خورد و یا حتی شاید خیانت ورزید که روند رو به رشد محور پکن – مسکو و نفوذ در عرصه های سیاسی امنیتی و اقتصادی بین المللی، را با تجاوزغیرقابل قبول به اوکراین متوقف کرد و آب به آسیاب آمریکایی ها ریخت.

ایران هم اشتباه بزرگی را مرتکب شد، آنگاه که به تصور گویا آغاز جنگ و تخاصم چین و روسیه با دنیاهای غربی، سراسیمه دست به همکاری مستقیم تسلیحاتی با روسیه زد. امروز ائتلاف های تقویت شده غربی ایران را به شدت در تنگنا قرار داده اند، به عبارتی به حلقه ضعیف تر یورش کم سابقه ای را شروع کرده اند. آلمان در اروپا، اسرائیل در منطقه و آمریکا و کانادا در آن سوی اقیانوس ها سه گوش تهاجمات به ایران که مواجه با مشکلات بزرگ داخلی است را رهبری می کنند. واضح است که هر نوع کوتاه آمدن بدون محاسبۀ ایران برای خلاصی از تنگنا در شرایط موجود، خطاست و به هیچ وجه کارساز نیست. در این شرایط خطیر تاریخی، شناخت، فراست و تدبیر، شرط عقل است و باید تقویت وضعیت داخل و کاستن از تنش و تشنج و ایجاد تفاهم ملی، با مقاومت مثبت به انتظار تحولات آتی در عرصه های بین المللی نشست و سربزنگاه نرمش های گریز از فشار و بحران، از خود نشان داد.

یک بار دیگر باید تاکید کرد که غرب گرچه هنوز قدرت فائقه است، لیکن با گرفتاری های اجتماعی و اقتصادی و محیطی سنگینی دست بگریبان است و می خواهد از بار این بحران‌های رشدیابنده که ای بسا بتواند بر سر تمام دنیا آوار شود، بکاهد. غرب در عین حالی که نمی خواهد پس از سلسله عقب نشینی های متوالی در افغانستان و سوریه و عراق و اوکراین و در شرق دور مقابل رشد اقتصادی و میلیتاریزم چینی و روسی کوتاه بیاید و می خواهد به هر قیمت از جان مایه بگذارد، در عین حال نمی خواهد مخاطرات جدید در منطقه خاورمیانه و مخصوصا بی ثباتی و ای بسا واکنش های حاد و غیرقابل مهار از سوی یک ایرانِ در تنگنا را، به جان بخرد. 

هدف اصلی غرب کاستن از بار مشکلات و بحران های نوپدید جهانی و مواجهه اصلی آن نیز در این قرن، تشکیل یک ائتلاف بزرگ و همه جانبه، با هدف ممانعت از رشد و توسعۀ غیرقابل مهار چین، و نه بیشتر از آن است.

مترجم و پژوهشگر و متخصص امور اروپا

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: روسیه امریکا آلمان ژاپن بهاء الدین بازرگانی گیلانی جنگ اوکراین روسیه و اوکراین چین ایران و روسیه ایران و غرب ایران و اروپا ایران و امریکا


( ۱۸ )

نظر شما :

ابراهیم قدیمی ۲۳ دی ۱۴۰۱ | ۱۵:۳۰
غرب در یک ضعف فرهنگی اجتماعی وفرهنگی سیاسی مزمن است۔زمانی با پیشرفت تکنولوژیک این ضعف ها را پوشش میداد وادعای پیشرفت فرهنگی هم با تعقیب فرهنگ اجتماعی و فرهنگ سیاست های قدیمه میکرد۔از جنگ دوم تا بحال کشورهای زیادی به پیشرفت های اجتماعی وسیاسی واستقلال رفتاری وحتی اقتصادی رسیدهاند۔غرب از زیاده خواهی وزیاده خوری مفرط پس از جنگ دوم در حال سرنگون شدن است۔ هیچ تصحیحی نسبت به سیاست های فرهنگی وسیاست سیاسی انجام نداده است۔ روال بروال گذشته است۔غرب دست بدامن شرق وسوئ استفاده از ان برای مبارزه با شرق وحفظ حاکمیت استعماری خود شده است۔مشکل اساسی غرب ضعف فرهنگی است نه اقتصادی ونه تکنولوژیک عاملی که باعث از بین رفتن یک قدرت میشود ضعف فرهنگی است۔قدرت فرهنگی برتمام قدرت ها فائق میشود۔۔