بایسته ها و نبایسته های دیپلماسی ترجمه؛ از ما به انگلیسی زبانان

چقدر در ترجمه موفق بوده ایم؟

۲۵ تیر ۱۴۰۱ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۱۳۱۹۲ اخبار داخلی نگاه ایرانی
نویسنده خبر: محمد صادق امینی
محمد صادق امینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: باید کارگروهایی تشکیل داد تا سنت اسلام شناسی و ایرانشناسی را در جهان بررسی و مطالعه کرد. مثلا آثار و تحقیقات پروفسور «ژوزفان اس» از بزرگان اسلام شناسی الآن در بازار نیست؛ چه کسی باید از او حمایت کند؟ یا دیگر بزرگان همانند او در انگلیس یا ایتالیا. اینجاست که کار رایزنان فرهنگی اهمیت پیدا می کند و آنها وظیفه دارند که اسلام شناسان و ایرانشناسان حوزه ماموریت خود را شناسایی و معرفی کنند و با آنها نشست داشته باشند و مقدمات سفرشان را به ایران فراهم کنند.
چقدر در ترجمه موفق بوده ایم؟

دیپلماسی ایرانی:

پیش درآمد

در یادداشت قبل با عنوان «نکاتی درباره دیپلماسی ترجمه» به کلیاتی در باره نقش و وظیفه نهاد سیاستگذار و شرایط و چشم انداز فعالیت آن اشارتی رفت تا تبیین شود که نهضت ترجمه در روزگار ما جریان دارد و نهادی بدین منظور با وظائف مشخص در سال های اخیر تاسیس شده، اما اینکه چه باید بکند و چگونه باید راهش را بپیماید سخنی است که در این مجال به برخی از زوایای آن پرداخته می شود.

سیاستگذاری در امر ترجمه و نشر بین الملل ذوابعاد است، چه به لحاظ نظری و چه عملی و یا اجرایی. درباره مهمترین مسائل و مباحث و موضوعات اصلی و مشکلات و آسیب های موجود، چارچوب ها، روندها و نقاط قوت و ضعف و راهکارهای مربوط به ترجمه و نشر آثار مکتوب فارسی و عربی به زبان انگلیسی از سوی مراکز فعال بحث ها و تبادل نظرهایی به عمل آمده که مجموعا جریان فعالیت بعد از دوره انقلاب اسلامی را شامل می شود.

مطالبی که در پی خواهد آمد، به زبان  و فرهنگ به عنوان عناصر پیوسته به هم نگریسته شده و دیدگاه هایی برای نهاد سیاستگذار فراهم آمده است تا در مقام نیازسنجی و آنگاه تصمیم سازی بکار بسته شود. گفتنی است مرجع این یادداشت، نظرات جمعی از اساتید دانشگاه است که در سال ۱۳۹۲ به دعوت رئیس وقت مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی گرد هم آمده و به ارائه نظر و پیشنهاد پرداخته اند. نگارنده که در بحث ها مشارکت داشته و حاصل این نشست ها را نیز گزارش می کرده است، اینک آن مطالب را برای استفاده  بهتر و بیشتر منعکس می کند. برای تنظیم بهینه تر مطالب، از ذکر نام اساتید در صدر و یا ذیل مطلب پرهیز می شود و تنها به نام شرکت کنندگان در بحث ها اکتفا می کند.

پس آنچه در پی خواهد آمد، تلفیق و جمع‌بندی نظر همه حاضران است که ذیل هر یک از عناوین قرار گرفته است. ناگفته نماند، این متن افزوده هایی از نگارنده را هم دربر دارد، نکاتی که حاصل تجربه فعالیت میدانی در امر ترجمه و نشر بین الملل است.

در ضمن، راقم این سطور بر این ادعا نیست که این جمع از اساتید گرام، نمایندگان اصلی مترجمان و صاحبنظران در کشورند، اما ادعا می کند که می تواند بخشی مهمی از نظرات جامعه ترجمه زین سو را نمایندگی کند. حاضران در نشست ها عبارت بودند از: دکتر بهمن اکبری، رئیس وقت مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی، آرش دریابندری، مترجم و صاحبنظر، دکتر حسین ملانظر مترجم و مدیر گروه مطالعات ترجمه دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر همایون همتی، نویسنده و صاحبنظر، دکتر رضا فیض، محقق و پژوهشگر حوزه حقوق و عرفان اسلامی، دکتر محمود کریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) و رئیس همکاری های علمی بین المللی این دانشگاه، دکتر فواد ایزدی، عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، دکتر محسن شجاع خانی، مترجم و صاحبنظر، دکتر محسن عظیمی اعتمادی، پژوهشگر و مترجم پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، محمد یزدانی، دانشجوی دکترای گروه مطالعات ترجمه دانشگاه علامه طباطبایی.

اهمیت و ضرورت طرح موضوع

اهمیت و ضرورت طرح موضوع از آنجا ناشی می شود که فرهنگ و اندیشه ناب و جهانی ایرانی اسلامی به زبان کم رواج فارسی در جهان، از راه ترجمه میتواند در میان ملل و اندیشمندان جهان مؤثر واقع شود و سهم و نسبت حضور فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران در جهان نیز ارتباط وثیقی با انتشار این آثار در جامعه مخاطب دارد؛ با این زمینه که در طول تاریخ در نسبت ایرانیان با جهان اسلام و جهان غرب، ترجمه سهم به سزایی را ایفاء کرده است.
 
در قرون گذشته و در دوره معاصر، محققان اروپائی چه با هدف های مغرضانه و چه همدلانه، از راه آثار مکتوب ایرانی توانستند با فرهنگ اسلامی و ایرانی آشنا شوند. در عین حال، باید گفت حضور آثار و آراء دانشمندان اسلامی ایرانی در جریانهای علمی جهان امروز بسیار ناچیز است، و این در حالی است که در برهههایی از تاریخ با وجود اینکه ارتباط جوامع مختلف و کانونهای علمی جهان بسیار محدودتر بوده و فناوریهای پیشرفته ارتباطی و اطلاعاتی نوین نیز وجود نداشته، سهم منابع علمی معارف اسلامی و آراء اندیشمندان ایرانی اسلامی و نسبت نفوذ و تأثیرگذاری این دانش ها در جریانها و تولیدات علمی اندیشهای، بیش از امروز بوده است. لذا، ضرورت طرح این موضوع از این حیث که احیاء معارف اسلامی و علوم انسانی برخاسته از علوم وحیانی و معارف بشری در جهان ضرورتی است علمی و بر این پایه، بررسی جایگاه و نقش ترجمه در گسترش تبادلات فرهنگی در عصری که فرهنگ و سیاست به طور قهری و واقعی بر سایر زمینه ها غلبه داشته و نقش آفرین است، اهمیت می یابد.

لذا، ایران به عنوان کشوری نقش آفرین با نگاه معرفتی به همه حوزه های فکری غرب و شرق، در عرصه تعامل و تبادل اندیشه حضور می یابد؛ حضوری که ترجمه به عنوان یک نهضت معنا می یابد و به وسیله نهاد سیاستگذار راهبری می شود.

تشکیل نهاد سیاستگذار (مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی) و وظائف آن

شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه ۶۰۸ مورخ ۱۸ تیر سال ۸۶ اقدام به تصویب «ماده واحده تشکیل مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی در خارج از کشور زیر نظر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» کرد که مبنای قانونی مناسبی را برای آغاز حرکت و نهضتی نوین در ترجمه متون معارف اسلامی و علوم انسانی فراهم ساخته است. اساسنامه مرکز نیز در سال ۱۳۹۲ به امضاء رئیس جمهوری وقت رسید. این مرکز فعالیت خود را از سال ۱۳۸۶ آغاز کرده است.

مطابق اساسنامه، اهداف و وظائف این مرکز به شرح زیر تعریف شده است:

ترجمه متون به عنوان یکی از مهمترین عوامل ماندگاری، تأثیرگذاری و انتقال فرهنگ و اندیشه به دیگر ملل دنیا، جریانی است که با وجود گسترش ارتباطات بشری و فناوریهای اطلاعات و ارتباطات هر روز بر ضرورت آن افزوده شده است. بر این اساس تاسیس مرکزی برای سیاستگذاری، برنامهریزی، ساماندهی و گسترش ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی در خارج از کشور در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که متولی رسمی توسعه فرهنگ و اندیشه اسلامی ایرانی در جهان است، ضرورت یافت.

هدف از تاسیس مرکز، تصدیگری در امر ترجمه و نشر نیست، بلکه گسترش، ساماندهی، انسجام بخشی و جلوگیری از ناهماهنگی و موازی کاری در این امر است. لذا در بادی امر، برنامه ریزی و ساماندهی ترجمه به زبانهای دیگر با همه وجوه علمی و کاربردی آن را بررسی و مورد مطالعه قرار داده است و در این راه از دیدگاههای استادان و صاحبنظران استفاده خواهد شد. [منبع: نشریه پیک ترجمه، شماره اول، تیر ماه سال ۱۳۹۱]

مقدمات نظری (نیازسنجی، مخاطب شناسی و تولید محتوا)

مساله نیازسنجی برای مخاطبان و راهکار های آن و شیوه های تاثیرگذاری در مخاطب و ابزارها و وسایلی که می تواند ما را به اهداف نزدیک کند دارای اهمیت بوده و جای بررسی بسیار دارد. گاه باید از راه اسلام شناسی وارد شد و گاه از راه ایران شناسی؛ و تصویر ایران و اسلام و تشیع به شکل تاثیرگذاری معرفی شود. اینکه این تصویر چگونه باید باشد و چگونه بتوانیم اثرگذار باشیم لازمه اش نیازشناسی است. از لوازم این کار این است که با منابع و زبان و فرهنگ و مشخصه های فرهنگی مناطق آشنا شویم و با توجه به آن، برنامه و دستورالعمل کاری تهیه کنیم.

از بعد دیگر، مخاطبان فرهنگی را باید در سه سطح و لایه نخبگان، عموم و دانشگاهیان مورد توجه قرار داد، که از هیچ کدام نباید غفلت شود، اما مع الاسف، شاهد نوعی عدم توازن در امور هستیم. باید در حوزه های مختلف خصوصا در حوزه اسلام شناسی و ایران شناسی به وسعت و عمق فعالیت ها افزود و به طور جدی کوشید. می دانیم که در طول قرن ها و سالیان، مکتب های ایران شناسی و اسلام شناسی در مناطقی از جهان مانند روسیه، آلمان و ایتالیا و... شکل گرفته اند و بزرگان و برجستگانی پدید آمده اند که باید هم ایشان و هم آثارشان را شناخت. باید محققان خارجی را در حوزه مطالعات اسلام شناسی و ایران شناسی شناسایی کرد و در ارتباط بود و در سمینارهای تخصصی دعوت شان کرد. باید کارگروهایی تشکیل داد تا سنت اسلام شناسی و ایرانشناسی را در جهان بررسی و مطالعه کرد. مثلا آثار و تحقیقات پروفسور «ژوزفان اس» از بزرگان اسلام شناسی الآن در بازار نیست؛ چه کسی باید از او حمایت کند؟ یا دیگر بزرگان همانند او در انگلیس یا ایتالیا. اینجاست که کار رایزنان فرهنگی اهمیت پیدا می کند و آنها وظیفه دارند که اسلام شناسان و ایرانشناسان حوزه ماموریت خود را شناسایی و معرفی کنند و با آنها نشست داشته باشند و مقدمات سفرشان را به ایران فراهم کنند. از جمله این ایرانشناسان غربی کریستف بورگل است که سه رساله او درباره حافظ به فارسی ترجمه و چاپ شده است و اخیرا گزیده ای از ترجمه کلیله و دمنه را در دست انتشار دارد. او علاوه بر حافظ، سال ها در باره نظامی کار کرده که لازم است مورد توجه ما باشد و در انتشار کتاب به او کمک کنیم. 

خلاصه اینکه از محققان خارجی غفلت نکنیم. برخی از این ها حاضر بودند که در محکومیت فیلم ضد ایرانی ۳۰۰ بیانیه صادر کنند، اما کسی نبود که به سراغ شان برود و حتی در این کار از آنها استفسار کند. اکنون بسیاری از مراکز دانشگاهی در خارج و ایرانشناسان خارجی از منابع ترجمه شده ما بی خبرند؛ مثلا آثار حضرت امام خمینی (ره) را ندیده اند و حتی نمی دانند که امام رحمه الله علیه دیوان شعر چاپ شده دارد. در کشور کوچک قبرس یک هزار  دانشجوی ایرانی تحصیل می کنند، اما در کتابخانه دانشگاه آنها یک کتاب از آثار امام (ره) وجود ندارد. در دانشگاه EMU این کشور بخشی مختص به مطالعات آمریکا وجود داشت و در مورد ایران هم تقاضا داشتند، چنانچه آمادگی پشتیبانی علمی و ارسال کتاب وجود داشته باشد می تواند بخشی در این زمینه تاسیس کنند، در حالی که تدریس وهابیت رواج دارد، حتی شیعه زیدیه، اسماعیلیه آقاخانی، احمدیه و بهاییت جایی دارند، اما از شیعه ایران خبری نیست. همین عده شیعه هم فاقد ابزار و امکانات هستند و حتی کتابخانه ندارند. در بخش اسلام شناسی دانشگاه گریگوریانا واتیکان ۱۶۰۰ عنوان مجله مختلف در موضوع ادیان وجود دارد که هنوز در گاتالوگ شان قرار نگرفته است، اما هیچ مجله ای به زبان فارسی در آنجا نبود، چرا!؟ چون به ایران نیامده اند و از وضعیت ما بی خبرند.

از سوی دیگر، ایرانیان خارج از کشور و حامیان انقلاب و ایران را نادیده نگیریم که نیروی عظیمی هستند؛ شایسته است در هر کشوری انجمن ایرانشناسان ایجاد کنیم. پروفسور نجم آبادی استاد دانشگاه فرانکفورت، پرفسور خالقی از شاگردان دکتر فلاطوری در کلن، ایران را دوست دارند. ایرانیانی که صاحب کرسی هستند. حتی در داخل کشور هم اساتیدی هستند که باید از آ ها استفاده شود، مانند دکتر فتح الله مجتبایی؛ او سه دکترا دارد و چندین زبان خارجی می داند و با بسیاری از دین شناسان بزرگ همدرس بوده است.

باید نگاهی به حوزه های علمیه بیافکنیم. حوزه ها با همه اشکالاتی که به آنها وارد است و علی رغم ضعف های موجود، کارهای فراوان و ارزشمندی کرده اند. باید با توجه به جریان سلفی گری رایج در جهان، شیعه را بشناسانند، ملاصدرا، سهروردی و در کل عقلانیت و نگرش اشراقی شیعه را معرفی کنند؛ اسلام شناسان خارجی را به سوی خود جذب کنند. تبادل تجربه کنند و با نشست های مشترک به تعاطی آراء بپردازند. ارتباطات یا نیست یا کم است.

از طرفی، سمپاشی و فعالیت علیه ایران زیاد است و چنان تبلیغ می شود که گویی پس از انقلاب هیچ اثری از فرهنگ ایران باقی نمانده، به طوری که یکی از سفرای غربی می گفت مگر در ایران بعد از انقلاب، فرهنگی هم باقی مانده است؟! گاه در مطبوعات شان چنین وانمود شده که همه دانشگاه ها در ایران بسته شده و اصلا فرهنگ در ایران نابود شده است. عده ای که اینگونه تبلیغات منفی می کردند از یونسکو می خواستند که کاری بکند. آنها اغراض سیاسی داشتند و از سنخ افراد فرهنگی نبودند. با این وصف دبیرکل یونسکو هیأتی را برای بازدید از آثار و میراث فرهنگی تاریخی به ایران فرستاد تا از نزدیک شاهد وضعیت باشند. لذا، این هیات به ایران آمد و همه مراکز را مورد بازدید قرار داد، از جمله قبر کورش را که گفته بودند تخریب شده است و یا اینکه جواهرات سلطنتی را به حراج گذاشته اند و از این قبیل گزارش ها. هیأت پس از بازگشت گزارش خود را به دبیر کل وقت یونسکو داد. نتیجه گزارش این بود که هیچ خطری میراث فرهنگی ایران را که جزئی از میراث جهانی است تهدید نمی کند و مسئولان ایرانی هم در حفظ آنها کوشا هستند، در حالی که فضا در فرانسه طوری بود که روزنامه های فرانسه حتی گزارش این هیأت را چاپ نکردند، اما  فایده گزارش این بود که حداقل آنها را به سکوت واداشت.

واقعیت این است که ایران یکی از پنج تمدن بزرگ جهان است و همه آگاهان به این موضوع اذعان دارند؛ ایران همیشه از نگاه دیگران، کشوری با تمدن و فرهنگ طولانی معرفی شده و لذا، رویکرد به آثار مکتوب ایرانی وجود داشته است. اما این نگاه، یک طرف قضیه است و طرف دیگر خود ما هستیم که چگونه این وضعیت را مدیریت می کنیم. لازم است این مقدمه را در نظر بگیریم تا بدانیم چرا باید از وضعیت و موقعیت زبان و فرهنگ و تاریخ زبان مقصد بدانیم تا بتوانیم تصمیمات درست و مناسبی در ترجمه متون اتخاذ کنیم. می دانیم که دوره قرون وسطی در غرب با رشد و گسترش اندیشه و علم در ایران و جهان اسلام همزمان شده است؛ لذا، غربیان روی این دوره که با قرون وسطی همزمان است مطالعه جدی می کنند و برای همین، عده ای در غرب متخصص اندیشه، فلسفه، حتی عرفان و به طور کلی متخصص علوم دوره قرون وسطی هستند. این دسته از محققان الزاماً باید زبان عربی را بدانند چون با میراث عربی اسلامی سر و کار دارند و در حقیقت، غرب یک میراث عربی اسلامی دارد که از سوی آنها مطالعه می شود؛ بر این اساس غربیان با بوعلی سینا و امثال وی آشنا هستند و با آثار آ ها سر و کار دارند. تعامل متفکران اسلامی ما با متخصصان دوره قرون وسطی در غرب بسیار حائز اهمیت است و باید در سیاستگذاری ها مورد توجه قرار گیرد. این تعامل سخت نیست و نتایج بسیار مثبتی برای ما دارد. چندی پیش یکی از نویسندگان غربی در کتابی نوشته بود که ما مدیون عرب نیستیم که این نظر با واکنش شدید بیش از پنجاه نفر از همین متخصصان دوره قرون وسطی مواجه شد. بنابراین، یک بخش از حوزه تعامل، این ها هستند که نباید مغفول بماند. به هر حال، غربیان این بخش از تاریخ را میراث خود می دانند و چاره ای هم جز این ندارند.

بحث دیگر آن است که نه تنها بسیاری از آثاری که باید از فارسی یا عربی به زبان های دیگر ترجمه بشود که تا کنون انجام نشده، بلکه آثاری هم که باید از زبان های دیگر به فارسی ترجمه شود، آن هم انجام نگرفته است. آثاری که هم برای ما روشنگر بوده و هم موجب قوام یافتن ذهنیت ما در دفاع از میراث علمی و فرهنگی مان می شود.

برای مثال کرت فلش( Kurt Flasch متولد 1930) متفکر آلمانی کتابی دارد در خصوص(  Meister Eckhart 1327- م1260)  که به عنوان بنیانگذارعرفان آلمانی مشهور گردیده و هانری کربن بارها در آثار خود به او استناد می کند.عنوان این کتاب که به زبان آلمانی نوشته شده عبارت است از " از ابن رشد تا مدی کخ: منابع عربی (عرفان آلمان) ".با خواندن مقدمه کتاب در می یابیم که اینکه وی عرفان آلمان را در داخل پرانتز قرار می دهد، بدین معنا است که اصلا آن را قبول ندارد و اینکه مدی کخ را بر خلاف دیگران به عنوان عارف نمی شناسد، بلکه وی را یک تئولوژیست برجسته می داند که منابع وی فلاسفه عربی از جمله ابن رشد و ابن سینا و ابن عربی هستند. حال، سوال این است که آیا نباید این کتاب به فارسی ترجمه شود تا در دست محققان ایرانی قرار بگیرد، بویژه محققانی که مدی کخ را با ابن عربی مقایسه می کنند. (یکی از آقایان آراء مدی کخ را با ابن عربی در خصوص وحدت وجود مقایسه نموده است.)

نکته دیگر که در واقع شرط لازم برای تبادل و تعامل فرهنگی است واقف بودن بر هویت فرهنگی خودمان است. در تعامل و تبادل فرهنگی مفروض ما این است که ما یک هویت فرهنگی داریم و می خواهیم این هویت را با هویت های دیگر به تعامل و تبادل بگذاریم. اما در کمال تاسف می بینیم که خیلی حتی بزرگان ما از هویت خود غافل مانده اند. خطری که بالاتر از تهاجم فرهنگی است، تهاجم پذیری ماست. رابطه ما با غرب رابطه حاکم و محکوم و غالب و مغلوب است و این مانع توسعه کار است؛ باید برای کسب یک فرهنگ دارای هویت با فرهنگ حقوقی مشخص فعالیت کنیم؛ برای این است که وقتی در خارج هم تحصیل می کنیم فقط مترجم خوبی به فارسی هستیم، اما برای میراث عظیم خود سیاستگذاری نمی کنیم و ایده آل های ما همه غربی شده است، چون داد و ستد فرهنگی نداشته ایم و غافل از آنیم که ما هویت تاریخی جهانی داریم.

در باب تولید محتوی

در تولید محتوا باید که به سوأل های مخاطب پاسخ داده شود. متن مورد نیاز با ادبیات روان، کم داریم. هنوز واقعیت های سیاسی ایران به صورت قابل فهم به دنیا عرضه نشده، اگر بوده توسط دو سه نویسنده آمریکایی که دیدگاهایش به ما نزدیک تر است نوشته شده است. شبهات غربی ها را با متون فعلی خودمان نمی توانیم پاسخ بدهیم. موضوعاتی مانند دموکراسی و دیکتاتوری که بهانه هجمه تبلیغاتی غرب علیه ایران است را با این متون موجود نمی توان پاسخ گفت. پس معرفی ساختار سیاسی ایران مهم است. نباید لزوما به سراغ منابع داخل کشور برویم. بسیاری از محتواهای داخلی مناسب ترجمه نیستند، البته بی استفاده هم نخواهند بود، و البته حوزه های مختلف فکری، مراجع خودش را می طلبد. باید آثار بومی هم تولید کرد تا دغدغه طرف مقابل را پاسخگو باشد. محصول باید جامع و جذابیت داشته باشد. از نسل دوم و سوم که به ایران رفت و آمد می کند و از افراد بومی در ایران چه از طریق جامعه المصطفی و دانشگاه ها  که در حال تحصیل هستند استفاده شود. چون هدف کار، بومی هاست، لذا در انتخاب ها باید شیوه و روش بومی را اخذ کنیم.

واقعیت این است که تولیدات داخلی مناسب عرضه در خارج از کشور نیستند. اگر به مسیحیت نگاه کنیم می بینیم که مسیحیان در زمینه های مختلف، در اقتصاد، در روانشناسی و....، و حتی در دیگر امور روزمره زندگی به سراغ آموزه های مسیح می روند و از آن درمان دردهایشان را جست وجو می کنند، صرف نظر از درستی و نادرست بودن روش های مسیحی باید گفت که ما در درمان و حل مشکلات از آموزه های اسلام ناب و غنی بهره لازم را نبرده ایم.

کتاب با کیفیت مناسب در داخل کشور تولید نشده و لازم است که کارگروهی تشکیل شود تا کارهای تولید شده داخل را شناسایی کند و به این وسیله می توان به ضعف ها پی برد. نکته مهم این است که در تالیف اثر باید به زبان اثر توجه کرد. به نظر می رسد، اولویت ها در تولید محتوای مناسب به شرح زیر است:

۱- علوم اسلامی و شیعه شناسی که در بطن علوم اسلامی قرار دارد و به تدریج جای خود را در دنیا باز می کند. 
۲- علوم انسانی اعم از فلسفه، الهیات و دانش های فلسفی و علوم اجتماعی.
۳- زبان و ادبیات فارسی. 
4- انقلاب اسلامی.
5- آثار معاصر در کنار متون کلاسیک فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی، تحقیقات جدید، فرآورده های فکری صاحبنظران معاصر و چالش های دوران معاصر.
۶- حوزه معرفی نخبگان و اندیشمندان ایرانی به جهان خارج که در این زمینه خیلی کوتاهی شده است.
و مهم تر از همه شناخت انواع پژوهش ها، پایان نامه ها و ویراست فرهنگی کتاب ها و مقالات علمی مجله های علمی است که قابل ترجمه هستند.

ترجمه، مترجمان و مشکلات آن

وقتی برای NATIVE SPEAKER  ترجمه می کنیم باید از باب اضطرار باشد نه الزام. کسی که در محیط آمریکا زاده و بزرگ شده و زبان انگلیسی زبان اوست، باید او را وارد کار کرد تا ضعف ها را برطرف کند. اغلب کسانی که در ایران ترجمه می کنند به صورت تجربی و با انگیزه اعتقادی وارد این کار شده اند و مدارج علمی را طی نکرده اند؛ پس تربیت نیروهای دانشگاهی قابل اعتماد را باید مدنظر داشت تا مسیر کار را تضمین کنند. برای استانداردسازی کار باید هزینه کافی صرف کرد؛ اگر مابازای اقتصادی نباشد نتیجه نخواهد داشت و گرنه نمی توان مجموعه ای بزرگ را نمایندگی کرد.

در باب ترجمه یک سری مباحث فلسفی و معرفت شناسی وجود دارد، که پژوهش در باره آنها باید مدنظر باشد. از قبیل نظریه کواین، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی که استاد دانشگاه هاروارد بود. وی بحثی را در باره امتناع ترجمه و ترجمه عملی مطرح کرده و مقاله ای از او در باب ترجمه در مجله قبسات و ذهن توسط دکتر همایون همتی منتشر شده است.

همچنین فیلسوف فرانسوی ژاک دریدا  (2004-1930)کتابی به نام گراماتولوژی دارد. مکتب او به نام شالوده شکنی Déconstruction  معروف است. دریدا آن را به مفهوم از نو بنا نهادن (ویران کردن و در عین حال ساختن) به کار بردهاست. دریدا معتقد به عدم تعین یا قطعیت ترجمه است.

 Indeterminacy of Translation مبنای سخن وی آن است که در بحث زبان هم دال و هم مدلول داریم؛ به عبارت دیگر نشانه های زبانی داریم. واژه ها نشانه هستند و هر واژه ای بر مدلول خود دلالت دارد. در دال و مدلول حالت سیالیت وجود دارد و می توانیم از نظر معانی به لایه های متعددی برسیم که ممکن است انتهایی نداشته باشد. به هر ترتیب در فلسفه زبان، بحث هایی در باب ترجمه و معنا و تئوری های معنا مطرح است که در فلسفه و تئولوژی استفاده می شود.

مخاطب شناسی و در نظر داشتن قدرت درک مخاطب مهم ترین وظیفه مترجم است. پنج نوع مخاطب در زمینه ترجمه از یکدیگر باز شناخته می شود: ۱- کودکان ۲- نوجوانان ۳- مخاطبان عام ۴- دانش آموختگان ۵- متخصصان که هر کدام زبان و لحن خاص خود را می طلبند و حتی رسم الخط متفاوت دارند.

در ترجمه سعی باید بر رعایت قدرت درک مخاطب و امانت علمی  باشد. متاسفانه ۶۰ تا ۷۰ درصد از ترجمه هایی که تا کنون به زبان انگلیسی انجام شده اند دارای نقایص و اشکالات جدی هستند. بهترین شیوه ترجمه متون دینی به زبان انگلیسی آن است که متن توسط مترجم خلاصه شود و یا به عبارت دیگر با توجه به نوع مخاطب بازنویسی شود و یا بازتولید متون دینی به گونه ای که هیچ تحریف و یا تغییری در مفاهیم صورت نگیرد که بهترین شیوه انتقال آن به زبان های دیگر است. از این رو، باید به سمت استفاده از شیعیانی که در محیط زبان و فرهنگ مقصد پرورش یافته اند رفت. چنانچه آنها مورد آموزش صحیح قرار بگیرند و درک درستی از مفاهیم مذهبی پیدا کنند بهترین ها برای انتقال مفاهیم به سایرعلاقمندان و حتی غیر مسلمانان هستند. به عبارت دیگر شاید بتوان گفت که ما نباید به ترجمه بسنده کنیم، بلکه باید به تولید بیاندیشیم که البته این خود در معنایی وسیع تر نوعی ترجمه است. 

در موضوع شناسایی مترجمان باید گفت که این کارِ یک فرد نیست. تجربه نشان داده در گذشته هر کتابی که در ایران ترجمه می شده و به دست خوانندگان آن در آمریکا می رسیده معمولا چندان قابل استفاده نبوده است. اگر نسل جوان مسلمان را مخاطب اصلی خود بدانیم که نسل دوم و سوم محسوب می شود، این نسل مخاطب اصلی ماست. نسل اول یا قدیمی، نیازش را به زبان مادری رفع می کند، اما نسل های بعدی بیشتر مورد توجه ما هستند. نسل قدیم پاکستانی به زبان اردو می خواند و نسل قدیم ایرانی هم، فارسی خوان است. بنابراین، بیشترین علاقمندان از میان نسل دو و سه یافت می شوند.

باید اذعان کرد که کتاب های ترجمه شده در ایران به چند دلیل کارایی و تاثیرگذاری کافی را نداشته است: ۱- ترجمه خوب و روان نبوده و از مترجمان توانمند استفاده نشده و استفاده آنها برای مخاطب ثقیل است. ۲- متون ترجمه شده با توجه به ذهن و زبان مخاطب نوشته نشده، بلکه مخاطب خودمانی را هدف قرار داده، لذا سوال ها و دغدغه های مخاطب مورد نظر نبوده و دیگر اینکه کتاب ها ترویجی است. گاه در ترویج، یک فرد مورد نظر قرار می گیرد. باید اندیشه کرد که چه مطالبی را نباید ترجمه کرد. اگر ترویج فرد مطرح است، باید ترویج بزرگان را مدنظر داشت.

و دیگر آنکه برای حمایت مترجمان باید راهی پیدا کرد. ترجمه فصیح و آکادمیک کاری نیست که در هر شرایطی انجام شود و می باید به قلم اساتید فن و با ذوق انجام بگیرد. ذوقی بودن کار ترجمه، نظریه هنر بودن آن را تقویت می کند. وقتی یک متخصص اقتصاد می تواند متن ادبی را خوب ترجمه کند، مهمتر از تسلط زبانی اش، کار ذوقی او به میان می آید.

چند نکته در باره نشر و توزیع

در امر توزیع و نشر می توان به سایت آمازون مراجعه کرد، چه در اروپا و چه در جاهای دیگر از جمله هند. زمان شناسی و شناخت ابزار ها و امکانات و موضوع توزیع در شبکه های اینترنتی مهم هستند. فضای وب و مولتی مدیا و آپلود فیلم و کتاب و سخنرانی و تصاویر تاثیرگذار است. مشابه آمازون را هم البته داریم. به طور کلی در امر توزیع باید نمایشگاهی فکر کرد، یعنی مخاطب کتاب باید معلوم باشد، نگران نباشیم که کتاب های تخصصی مخاطب ندارد، خیر، آن هم مخاطب محدود خود را دارد، ولی باید به روش چاپ محدود روی بیاوریم تا مصرف شود. به طور کلی نباید فعالیت ها را منحصر به فرد کنیم. جنبه های مختلف را ببینیم. میراث فرهنگی، مطبوعات و بحث خبرنگاران و ایرانگردی خارجیان و تولید آثار مناسب این زمینه ها باید در جای خود با جاذبه هایی که دارند مدنظر باشد، تا با این زمینه ها راه های نشر مناسب فراهم آید. کیفیت چاپ کتاب جای بررسی بسیار دارد، نمی شود کتاب بین المللی را با فرهنگ ایرانی چاپ کرد.

شناسایی مراکز نشر و ناشران و مراکز توزیع نیز مهم است تا بتوانیم کانال های نشر را بیابیم و با ایشان وارد تعامل شویم.

مقدمات و دغدغه های اجرایی

با توجه به مقدمات نظری، زمینه سازی برای تحقق اهداف و وظائف تعیین شده، با توجه به خاستگاه، نیاز و ضرورت ها در چارچوب دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران نیازمند برنامه ریزی جدی است، از آن حیث که با قانونی شدن کار مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی، رسما میدان فعالیت گشایش یافته و ساختاری شکل خواهد گرفت که در آن شرایط، کتاب ایرانی در هر کجای دنیا به هر زبان زنده ای قابل دسترس باشد. لذا، با تعریف وظایف مرکز و تعامل و همکاری های اهل نظر در بیان و شرح مسئولیت های آن، مسیری روشنی پیش رو قرار می گیرد. بررسی بیشتر وظائف، مجال هایی را می طلبد که ما را با دقائق کار در همه حوزه های علمی پژوهشی آشنا خواهد کرد؛ از آن جمله است، شناخت ظرفیت های دانشگاهی در زمینه ترجمه به سامان و مطلوب با توجه به همه ضعف ها و کاستی های گذشته، تشکیل گروه های مطالعاتی تخصصی با مشارکت حوزه ها و دانشگاه های داخل کشور و نمایندگی های فرهنگی در خارج، گام هایی است که ما را به بررسی مدققانه و شناخت موضوع و نیازها و ضرورت ها خواهد رسانید. 

در ساحت سیاستگذاری و اجرا، در زمینه آموزش و ترجمه و نشر، تا کنون اقداماتی به انجام رسیده، اما باید توجه داشت که جهت سیاستگذاری بر دیگر جهات و سمت و سوهای سازمانی در مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی (که عموما فعل ترجمه را مقدم می دارند) باید مرجوح باشد. کار شورای سیاستگذاری مرکز، مهمترین کاری است که در اساسنامه مرکز آمده است. و همچنین تنظیم سیاست ها و ساماندهی در ابعاد حمایتی، هدایتی و نظارتی که برای اجرا تعریف شده است؛ مرکزی علمی تخصصی، غیر انتفاعی با ساختار مستقل و ردیف بودجه مصوب دولتی. با این اختیارات قانونی وسیع می توان در سرزمین های علمی فرهنگی زیادی حضور تاثیرگذار یافت. مشروط بر آنکه مجموعه ای از قوانین و راه و روش و نقشه فعالیت کارآمد را ترسیم کرد و نیروی انسانی متخصص را بکار گرفت. برخی از اقدامات پیش رو در حال حاضرعبارتند از:

تربیت مترجم و آموزش، برگزاری دوره های دانش افزایی مترجمان خارجی در ایران با همکاری مراکز حوزوی و دانشگاهی، تاسیس سایت های نشر کتاب، ارتباط تنگاتنگ با نمایندگی های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور به منظور چاپ آثار، تاسیس کانون های زبان و فرهنگ به مثابه اتاق فکر، شناسایی و نقد و ارزشیابی آثار از نظر علمی، نشر مجله علمی و خبرنامه، تهیه بانک اطلاعات کتاب های منتشره در ایران و خارج از کشور (برای پرهیز از دوباره کاری های غیر لازم و پرهزینه ناشی از بی اطلاعی؛ از گذشته ای دور و نزدیک چه بسیار کتاب های اسلامی ایرانی در خارج توسط مراکز ایرانشناسی و اسلام شناسی ترجمه شده اند، اما ما از آنها بی خبریم. خارجیان در مسیر تحقیقات شان گاه به ترجمه هر چند گزینشی از کتاب های اصلی عربی و فارسی دست می زنند).

حال با گذشت سال ها از تاسیس مرکز، آیا از نتایج بحث های گفته شده و عملکرد اجرایی راضی هستیم؟ اگر راضی هستیم پس هیچ و گرنه باید ببینیم چه کارهایی انجام شده و چه کارهایی نشده است. تصور بر این است: ما  وقتی برای تشکیل یک کارگروه جمع می شویم به تکرار سخنان گفته شده می پردازیم.

باید به سمتی حرکت کنیم که الگوساز باشیم، اما از الگو برخوردار نیستیم، نه در اقتصاد، نه در فرهنگ و سیاست و... الگوهایی نداریم که معرفی کنیم.

از ابتدای انقلاب اسلامی در کشورمان و فعالیت بخش بین الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تاسیس بنیاد اندیشه اسلامی در کنار آن و حرکت های اسلامی و انقلابی در راستای صدور انقلاب و مشارکت مسئولان در این بحث ها در کنار اقدامات اجرایی، شاهد ترجمه های شتاب زده و همراه با اشتباهات ادبی بوده ایم که به مرور زمان وادار شده ایم برای رفع مشکلات چاره جویی کنیم. در گذشته معلوم نبود که وظیفه ما نظارت است یا تولید. در مقاطعی تولید را متوقف کردیم و به امر نظارت رو آوردیم. اینکه تولید در داخل کشور باشد یا در خارج آن، مورد بحث و نظر بوده است و اینکه آیا ناشر داخلی چاپ و منتشر کند یا ناشر خارجی؟ لذا در گذشته انتشارات بین المللی الهدی در لندن تاسیس شد تا نشر انگلیسی به خارج منتقل شود، تا با پوشش خارجی کارایی داشته باشد. مساله عدم مجوز ارسال کتاب و ممنوعیت ارسال به بعضی از کشورها و هزینه بالای ارسال، محصولات کار را با مشکل مواجه کرده بود که مدام در باره آنها چاره اندیشی می شد.

از نظر عملکردی، با  نظر به شیوه عمل مراکز مشابه موفق خارجی و مراکز موفق در داخل کشور مانند جامعه المصطفی، باید به ارزیابی شیوه و نتیجه فعالیت مرکز ترجمه بپردازیم. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی هنوز گرفتار طلسم تبلیغ است. تبلیغ را اصل قرار دادن و نیا های واقعی را ندیدن و از محتوا دور شدن آفت شده است. باید محتوا را دید.

محمد صادق امینی

نویسنده خبر

پیشتر وابسته فرهنگی در کشور کنیا، دبیر شورای کتاب و مسئول در امور ترجمه و نشر بین الملل بوده و مقالات و یادداشت هایی از او در زمینه ترجمه و ...

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: رایزنی فرهنگی فرهنگ ایران ادبیات فارسی ایران اسلام فرهنگ ایرانی فرهنگ اسلامی جمهوری اسلامی ایران تمدن ایرانی تمدن اسلامی محمد صادق امینی


( ۶ )

نظر شما :

علی (بلژیک) ۲۵ تیر ۱۴۰۱ | ۱۶:۰۸
با سلام و تشکر شاید این نظری که می نویسم مستقیما مرتبط با این مطالب پرمحتوا نباشد، اما فکر می کنم به ارتباط فرهنگی و به طور کلی ارتباط با ملت های دیگر ارتباط داشته باشد. به نظرم مهم ترین مشکل در نمایندگی های کشورمان در خارج ضعف برنامه های فرهنگی است که یا بسیار کم انجام می شود و یا تماما داخل محور هستند به طوری که برنامه های مناسب و کافی برای شهروندان آن کشور وجود ندارد. سال ها قبل، بال سیاسی سفارت هایمان بسیار قوی بود. بعد از آن، سعی در تغییر این رویه داشته ایم و در حال حاضر تلاش می کنیم بال اقتصادی نمایندگی ها را تقویت کنیم. اما بهترین راه شناساندن و شناختن دیگر تمدن ها و ملت ها راه فرهنگی است. برای مثال، بدون شناخت فرهنگی هیچ تاجری حتی جرات سرمایه گذاری در کشور را هم نخواهد داشت. شما فرض بفرمایید که به تاجر (بزرگ و یا کوچک) پیشنهاد سرمایه گذاری در ایران را می دهید. به احتمال بسیار، اولین سوالی که از شما خواهد پرسید (با توجه به این همه هجمه رسانه علیه کشورمان) این خواهد بود: آیا ایران امن است؟ شاید باور نکنید که در بسیاری کشورها فکر می کنند در ایران با خطر آدم ربایی مواجه هستند. یا فکر می کنند در ایران فقط صحرا و بیابان هست. همین چند وقت قبل بود فردی از من می پرسید: «شما در ایران فلسفه دارید؟» یا از من با تعجب می پرسیدند: «شما در ایران کوچگر هستید؟» حتی در همین جمهوری آذربایجان یک نفر از ما می پرسید: «شما در ایران ساختمان پنج طبقه دارید؟» آن قدر در این زمینه ضعیف هستیم که بنده نتوانستم دوست تازه مسلمان خود را به ایران دعوت کنم چون فکر می کرد در ایران جنگ است و امنیت وجود ندارد. حال شما فکر کنید آن فرد غیر مسلمان دیگر چه فکری می کند. اگر می خواهیم اسلام و ایران را بشناسانیم، باید از راه فرهنگ کار کنیم و این فرهنگ هم باید کار فرهنگی ناب و فاخر باشد. مورد دیگر (بسیاری موارد هست) این است که خارجی ها نمی خواهند کپی خودشان در کشور ما را ببینند. منظورم این است که کسی که در آمریکا یا اروپا در مک دونالد غذا می خورد برای فست فود به ایران نمی آید. افراد برای تجربه محیطی متفاوت به شهر یا کشور دیگر سفر می کنند. متاسفانه بعضا می بینیم که برای پذیرایی از مهمانان سعی می کنیم هرچه بیشتر «شبیه به آن ها» بشویم که همین هم باعث می شود تا نه تنها هویت خود را از دست بدهیم بلکه گردشگر را هم از دست بدهیم. دوستی داشتم از ولز انگلستان. روزی از من پرسید تا وی را به مسجد شهر ببرم. به من می گفت: «می دانی، من خیلی دوست دارم وقتی می بینم مسلمان ها روی زمین و با هم غذا می خورند. خیلی زیباست!» و بعد تعریف می کرد که چطور می خواهد این را تجربه کند. منظورم از این مثال این است که اسلام فقط مربوط به احکام دینی نیست و همه جنبه های آن می تواند جذاب و زیبا و پرمعنی باشد. اصلا به خاطر همین هم هست که یکی از نتایج مثبت گردشگری کمک به حفظ فرهنگ کشور مقصد است. متاسفانه ما بیش تر به جنبه تهاجم فرهنگی گردشگری نگاه می کنیم در حالی که دعوت از گردشگر برای دیدن فرهنگ و مکان های مختلف تمدن و کشورمان باعث استحکام این ها می شود و به حفظ آن ها کمک می کند، ان شاالله
بیژن ۲۵ تیر ۱۴۰۱ | ۲۰:۲۹
مقاله بود یا صورت جلسه ؟!
محمد ۲۶ تیر ۱۴۰۱ | ۱۱:۰۵
چه خوب چنین صورتجلسه هایی به معرض دید کارشناس ها گذاشته شود. خبرگزاری ها که کارشان به به و چه چه است!