لزوم خودداری آمریکا از تحریک به جنگ داخلی بعدی در افغانستان

طالبان و القاعده: جنگ نباشد، اتحادی نخواهد بود

۳۱ مرداد ۱۴۰۰ | ۲۰:۰۰ کد : ۲۰۰۵۲۳۴ اخبار اصلی آسیا و آفریقا
نویسنده خبر: پل پیلار
مداخله نظامی آمریکا در افغانستان مربوط به مبارزه با تروریسم بود. اگر یک حمله تروریستی در خاک ایالات متحده رخ نمی داد، ۲۰ سال جنگ در افغانستان هم به دنبال آن نمی آمد. بیشتر آمریکایی ها هرگز در جریان وقایع افغانستان قرار نمی گرفتند و سیاست گذاران آمریکایی کمترین توجهی به این کشور نمی کردند. شاید برخی تعهدات آمریکا به اندک افغان هایی که در ۲۰ سال جنگ به آن کمک کرده اند مفید باشد، اما همه دیگر جزئیات مداخله در امور داخلی افغانستان از یک ماموریت فاجعه بار حکایت دارند.
طالبان و القاعده: جنگ نباشد، اتحادی نخواهد بود

دیپلماسی ایرانی: مداخله نظامی آمریکا در افغانستان مربوط به مبارزه با تروریسم بود. اگر یک حمله تروریستی در خاک ایالات متحده رخ نمی داد، 20 سال جنگ در افغانستان هم به دنبال آن نمی آمد. بیشتر آمریکایی ها هرگز در جریان وقایع افغانستان قرار نمی گرفتند و سیاست گذاران آمریکایی کمترین توجهی به این کشور نمی کردند. شاید برخی تعهدات آمریکا به اندک افغان هایی که در 20 سال جنگ به آن کمک کرده اند مفید باشد، اما همه دیگر جزئیات مداخله در امور داخلی افغانستان از یک ماموریت فاجعه بار حکایت دارند.

از این رو، شاید ارزیابی رویدادها در افغانستان از نظر مبارزه با تروریسم مناسب باشد، اما تاکید بر ریشه کن کردن یک پناهگاه فیزیکی احتمالی خارجی به عنوان راهی برای جلوگیری از حمله تروریستی به خاک ایالات متحده اینطور نیست. از بین همه عوامل موثر بر توانایی و تمایل هر گروهی برای حمله به ایالات متحده، داشتن پایگاهی که هزاران کیلومتر دورتر از خاک آمریکاست، اهمیت چندانی ندارد. حمله 11 سپتامبر که در هامبورگ، استراحتگاه های اسپانیا، مدارس پرواز در ایالات متحده و فضای مجازی برنامه ریزی شده بود، نمونه بارزی است.

تا جایی که مساله به یک پناهگاه فیزیکی خارجی مربوط باشد، هیچ چیز منحصر به فردی درباره افغانستان وجود ندارد. کشورهای بی شمار دیگری هستند که می توانند پناهگاه و مخفی گاه فعالیت های اینچنینی باشند. تمرکز آمریکایی ها بر افغانستان به دلیل خاطره تلخ 11 سپتامبر است. اما دیگر تلاش ها برای حملات تروریستی به ایالات متحده پس از 11 سپتامبر عمدتا از سوی گروه هایی در دیگر نقاط جهان مانند یمن صورت گرفتند.

در هشدارهایی که اکنون درباره خطر پیروزی طالبان در افغانستان داده می شود، این واقعیت ها نادیده گرفته شده اند. نگرانی ها درباره تروریسم از جمله اظهارات مایکل مک کال، نماینده جمهوری خواه از تگزاس، از این دست است: «به وضعیت قبل از 11 سپتامبر باز می گردیم- یک فضای مناسب برای گسترش تروریسم وجود خواهد داشت.»

هشدارها درباره فرض بر اینکه طالبان اتحاد با القاعده را از سر می گیرد نیز بی اساس است. ناتان سیلز، هماهنگ کننده مبارزه با تروریسم در وزارت امور خارجه دولت ترامپ، گفته: «تقریبا شکی نیست القاعده یک پناهگاه امن در افغانستان خواهد داشت و از آن برای تروریسم علیه ایالات متحده و دیگران استفاده خواهد کرد. طالبان از متحد دیرینه خود، القاعده، جدا نخواهد شد.» اما این هشدار نشان دهنده خوانش اشتباه از تاریخ است. 

در سال های 1996 تا 2001 که طالبان در افغانستان در قدرت بود، هرگز بر همه افغانستان حکومت نمی کرد. مخالف اصلی طالبان در آن زمان اتحاد شمال، ائتلافی از اقوام غیر پشتون در شمال افغانستان، بودند. در آن دوره، اولویت اصلی طالبان جنگ داخلی و تلاش برای گسترش حکومت در سراسر کشور بود. آنها در انجام این کار از کمک القاعده استقبال کردند. اما داستان جنگ اخیر فرق دارد. اتحاد شمالی در کار نیست. سقوط کابل و تصرف مقر دولت توسط طالبان نقطه اوج مبارزات گسترده این گروه در سراسر کشور بود. آنها بدون کمک القاعده به پیروزی رسیدند و هیچ بدهی سیاسی جدیدی به هیچ گروهی ندارند. تا زمانی که پیروزی طالبان به معنای تضمین کنترل آن بر کل کشور باشد، نیاز و علاقه ای به کمک امثال القاعده نخواهد داشت و احتمالا به کمک های اقتصادی و به رسمیت شناخته شدن توسط قدرت های خارجی تمایل نشان می دهد.

طالبان شبیه هر گروه طالب قدرت در هر جای دیگر جهان است: همیشه بر قدرت در افغانستان و نظم سیاسی و اجتماعی در این کشور متمرکز بوده و علاقه چندانی به تروریسم بین المللی نشان نداده که همین امر می تواند دلیل غیبت افغان ها از جهاد در سوریه، بوسنی و هرجای دیگری خارج از افغانستان باشد.

اینکه طالبان یک گروه اسلام گرای افراطی است، لزوما به معنای علاقه آن به اتحاد با دیگر گروه های اسلامی افراطی نیست. در مقابل، در غیاب یک اولویت اصلی نظامی مانند مبارزه با اتحاد شمالی، هر گروهی که به طور مستقل در افغانستان فعالیت می کند برای طالبان بیشتر یک عارضه و چالش است تا یک دارایی. دلیل درگیری شدید بین طالبان و شاخه داعش افغانستان هم همین است. طالبان می تواند بهترین گزینه مبارزه همه آنهایی باشد که خواهان نابودی داعش افغانستان هستند.

طالبان هم مانند آمریکا خاطره بدی از 11 سپتامبر دارد. بزرگ ترین شکست طالبان در تاریخ پیامد مستقیم عملیات القاعده در 11 سپتامبر بود که به مداخله نظامی آمریکا در افغانستان و براندازی طالبان از قدرت انجامید. القاعده به رغم خسارت سنگینی که به طالبان تحمیلی کرد، با آن درباره 11 سپتامبر مشورت نکرده بود.

تنها تحولی که می تواند به تغییر تفکر طالبان درباره القاعده شود، تجدید حیات جنگ داخلی افغانستان خواهد بود. از این رو، ایالات متحده و سایر قدرت های خارجی باید از برانگیختن مخالفت های مسلحانه در افغانستان خودداری کنند و از ابراز تمایل به تغییر رژیم دست بردارند. مساله باور داشتن به اظهارات طالبان درباره تغییر این گروه یا جذاب تر شدن آن نیست. مساله حتی امید به برخورد خوب طالبان در صورت خوش برخوردی با آن نیست. مساله درک تغییر شرایط امروز در قیاس با دو دهه پیش است و اینکه منافع طالبان می تواند آن را به اجتناب از مشارکت در یک حمله تروریستی بازدارد.

اجتناب از جنگ داخلی در افغانستان به سایر اهداف ایالات متحده نیز کمک خواهد کرد. دو دهه جنگ به افغان ها صدمه شدیدی وارد آورده و تلفات شدیدی را به آنها تحمیل کرده است. ادامه جنگ به هر صورتی باز هم به شهروندان بی گناه افغان آسیب خواهد رساند.

منبع: ریسپانسیبل استیت کرفت / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
 

پل پیلار

نویسنده خبر

پل آر. پيلار استاد دانشگاه و عضو سابق آژانس اطلاعات مركزي آمريكا (CIA) است كه 28 سال در اين نهاد خدمت كرده است. وي اكنون عضو ارشد ...

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: افغانستان طالبان طالبان و القاعده سقوط کابل پایان جنگ افغانستان خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان


( ۲ )

نظر شما :