غرب بر سر دوراهی قرار گرفت

القاعده یا بشار اسد؟

۲۷ فروردین ۱۳۹۲ | ۱۳:۳۰ کد : ۱۹۱۴۹۷۴ اخبار اصلی خاورمیانه
سه تحول مهم رخ داده که باعث شده است تا القاعده وجود خود را در سوریه در مخاطره دیده و میان مرگ و زندگی یکی را انتخاب کند.
القاعده یا بشار اسد؟

دیپلماسی ایرانی: القاعده الآن در سوریه وجود دارد. همه به این موضوع معترف هستند. اما سوال این است که: آیا به مصلحت این شبکه تروریستی است که در حال حاضر اعلام موجودیت کند؟ یا این که انتظار می رفت در سکوت کامل عمل کند تا بتواند جای پای خود را در آن منطقه مستحکم کند؟ آیا این تحول ناگهانی در تحولات به مصلحت حکومت اسد نیست، یا این که واقعا امور به سمت یک توافق مایل شده است و همه می خواهند برای حضور در این توافق با یکدیگر رقابت کنند و به جامعه محلی و منطقه ای قدرت واقعی شان به روی زمین را نشان دهند؟!

در دو انقلاب تونس و مصر القاعده به عنوان یک بازیگر در میدان ظاهر نشد. حتی می توان گفت که آن چه بیشتر در انقلاب این دو کشور مشهود بود، مسالمت آمیز بودن آن بود که امکان وجود هر گونه شبکه ای از این دست با اهداف همیشگی اش را غیرممکن می کرد، به ویژه که نقش مردم نیازها و تمایلات دیگری را نشان می داد.

در لیبی، هنگامی که فورا فضای انقلابی وارد جنگ شد، نشانه هایی مبنی بر رشد ریشه هایی به نفع تشکل القاعده نمایان شد، اما دخالت سریع نظامی فرانسه و بریتانیا باعث شد تا فرصت برای ظهور چنین شبکه هایی وجود نداشته باشد و تندروی ها کاهش یابد و برخی از مومنین لیبیایی مجبور شوند که برای حضور واقعی خود و رسیدن به نتایج مورد نظرشان در میدان و عرصه سیاسی صبر کنند تا در نهایت در بازی تقسیم قدرت به سهم خواهی بپردازند.

اما در سوریه، جامعه جهانی نتوانست وارد عمل شود و میدان دار تحولات باشد. ارتش آزادیبخش برای مدت طولانی بدون امکانات کافی و در حالی که بر خلاف ظاهر، کسی حاضر به حمایت از آن نبود، وارد میدان شد ولی در این میان ده ها کودک و زن و مرد کشته شدند.

درگیری ها طولانی شده و راه های مختلفی به خود گرفته است و هر کسی می خواهد به طریق خود با حکومت بجنگد، چه گوارایی ها و مجاهدین و خلاصه هر کسی می خواهد به شیوه خود و در تعارض با یکدیگر با حکومت بجنگند. برخی از آنها به سوریه آمده اند تا بمیرند برای این که به دنبال بهشت موعود بوده اند، عده ای دیگر نیز با اندیشه مرگ قدم به خاک سوریه گذاشته اند اما می خواهند با این فکر شعبه ای از نفاق دایر کنند.

عده ای نیز آمده اند تا قهرمان بازی در آورند و شجاعت خود را به رخ بکشند در حالی که به روی زمین هیچ قانونی را دنبال نمی کنند. اما بخش بزرگ تری از مجاهدین به این دلیل به سوریه آمده اند که به ندای "الظواهری" در کشوری جدید لبیک بگویند، کشوری که مزیت های بزرگی برای شهروندان وابسته به القاعده دارد، عده ای که نهادهای مدنی و حکومتی را به نابودی کشانده اند و زندگی عمومی مردم را تعطیل کرده اند.

القاعده از همان ابتدا با پوشش معترضان سوری وارد میدان شد و خود را پیشتاز تحولات میدان به جامعه محلی و جهانی نشان داد، به این اعتبار که بگوید پیروزی از آن آزادیخواهان شام است و این تنها القاعده است که با وفادران به اسد می جنگد برای این که ملت را آزاد کند و به آزادی برساند. این شبکه ردای مشروعیت انقلابی را به تن کرد تا بتواند موازنه را به نفع خود تغییر دهد و ظرف چند سال با ابزارهای مختلف و دلایل گوناگون عمق جغرافیایی مناسب خود را به دست آورد.

آنها هر کاری که توانستند، کردند تا بتوانند مرجعیت سیاسی و میدانی را در سایه افق تاریک سوریه از آن خود کنند. در این میان از تحت پیگرد قرار گرفتن از سوی جامعه جهانی نیز معاف ماندند. اما در این میان سه تحول مهم رخ داد که باعث شد القاعده وجود خود را در سوریه در مخاطره دیده و میان مرگ و زندگی یکی را انتخاب کند. اول از همه وارد کردن نام جبهه النصره در فهرست سازمان های تروریستی از سوی امریکا در ماه دسامبر گذشته بود. دوم، فرانسه و بریتانیا از مسلح ساختن انقلابیون منصرف شدند و به تمایلات امریکا برای ایجاد جبهه ای جدا متشکل از ارتش آزادیخبشی که از جبهه النصره جدا باشد، پیوستند، و سوم این که عملا و به روی زمین نیز ارتش آزادیبخش حساب خود را از فهرست جریان های تروریستی جدا کرد و حتی در درون خود دست به تصفیه زد. کاری که با همکاری قدرت های امنیتی غربی صورت گرفت و در حقیقت تلاشی برای گسترش نفوذ آنها در سوریه بود تا در صورت سقوط احتمالی دولت بتوانند فورا به قدرت برسند.

دقیقا وجود همین دلایل بود که باعث شد تا ابا محمد الجولانی، نماینده القاعده در سوریه، با ایمن الظواهری، رهبر القاعده تجدید بیعت کند. به این دلایل دلیل چهارمی را نیز می توان افزود که اهمیتی کمتر از سه دلیل گفته شده دیگر ندارد و آن این که پیوستنشان به شبکه ابی بکر البغدادی در عراق را رد کردند تا گفته نشود که دولت اسلامی عراق و شام شکل گرفته است.

حقیقت این است که در وضعیت فعلی القاعده عراق نمی تواند با القاعده سوریه متحد شود و به شیوه سایکس – پیکو شبکه تروریستی گسترده ای از القاعده را در عراق و شام تشکیل دهد. بسیار روشن است که القاعده سوریه توانایی لازم برای تشکیل چنین شبکه ای را ندارد و در عین حال البغدادی نیز نمی تواند به فکر استیلا بر ارتش آزادیبخش که قصد دارد وانمود کند که می خواهد خود را از همه جریان های تروریستی رها کند، بیفتد. به عبارت دیگر اگر چه پیمان ارتش آزادیبخش با جبهه النصره شکست خورد اما این بدان معنا نیست که بغدادی می تواند جای این خلاء هم پیمانی را پر کند. دقیقا به همین دلیل است که ابی محمد الجولانی، رهبر جبهه النصره با ایمن الظواهری بیعت می کند تا بگوید مستقیما با رهبر القاعده ارتباط دارد.

غربی که در تشکیل القاعده در افغانستان مشارکت داشت اکنون نمی تواند به دشمن بزرگ تر کمک کند تا دشمن کوچکترش را از بین ببرد، اما هم زمان خود را در برابر دو سال محاصره می بیند: بشار اسد یا القاعده؟ یا این که بپذیرد راه حل مسالمت آمیز در سوریه حاصل شود که حداقل سود راه حل سوم این است که هزینه های کمتری پرداخت خواهد کرد.

منبع: الحیات/ تحریریه دیپلماسی ایرانی

کلید واژه ها: القاعده سوریه عراق جبهه النصره ارتش آزادیبخش


نظر شما :