/ویژه نامه نوروزی دیپلماسی ایرانی/

ترکيه برنده مذاکرات بى هدف استانبول

۱۲ فروردین ۱۳۹۰ | ۰۴:۵۹ کد : ۱۰۷۹۳ پرونده هسته ای
دکتر علی بیگدلی،‌ استاد علوم سياسى دانشگاه شهيد بهشتى و کارشناس سياست خارجى ايران معتقد است مذاکرات بى هدف سال گذشته در درازمدت مى‌تواند مشکلات زيادى را به همراه آورد و در سال پيش رو ايران بايد تحولى در شيوه مذاکرات خود ايجاد کند.
ترکيه برنده مذاکرات بى هدف استانبول

ديپلماسى ايرانى: در علم سیاست گفته مى‌شود که ارزش يک کشور به اندازه میزان تاثیرگذاری آن کشور در نظام بین المللی است. يعنى هر کشورى همان قدر ارزش دارد که مى‌تواند روى تحولات بين المللى تاثير بگذارد. بنابراين ما در چارچوب اين تعريف چندان نتوانسته‌ايم ارزش خود را پيدا کنيم. چرا که نتوانسته ایم به یک بازیگر تاثيرگذار در نظام بین المللی تبدیل شویم. هرچند ما ابزارهاى اين بازيگرى و تاثيرگذارى در سطح بين المللى را داريم ولى مهارت‌های دیپلماتیک ما به قدرى ضعيف است و سياست‌هاى ما چنان نادرست است که ما نتوانسته ايم نقش يک بازیگر تاثیرگذار را داشته باشیم. بنابراين اگر ما اين تعريف را بپذيريم بايد بگوييم ما هیچ نقشی در نظام بين المللى در سال گذشته نداشته ايم.

بنابراين در ارزيابى سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سال گذشته، به نظر من ما در سیاست خارجی فعالیت خیلی موثری نداشتیم، به جز يک سرى اقداماتی که در حوزه سیاست منطقه ای خود انجام داديم؛‌ نظير فعاليت‌هايى که در زمينه انتخابات لبنان و در انتخابات عراق و تشکيل دولت در اين کشور صورت گرفت. ولى در سطح بین المللی چون مسائل مربوط به پرونده هسته‌ای ايران بر سیاست خارجی ما سایه گسترده ای انداخته است، ما در سياست خارجى حالت انفعالى داشتيم. در سال گذشته چند محفل بین المللی مثل داووس و ... ما را به اجلاس خود دعوت نکردند و اين خود نشان دهنده اين است که در سياست خارجى آنچنان فعال نبوده ايم.

شايد مهم‌ترين اتفاق در حوزه سياست خارجى ايران و پرونده هسته‌اى ايران در سال گذشته، مذاکرات ايران و 1+5 در استانبول بود. در مورد کنفرانس استانبول، من به عنوان یک شهروند ايرانى چندان با اصرار ما در برگزارى اين کنفرانس در استانبول موافقت نداشتم. به دليل اين که درواقع اين ترکیه بود که از این کنفرانس سود می‌برد. ترکيه به واسطه اين کنفرانس به نوعى به اتحادیه اروپا نشان داد که در منطقه خاورمیانه از نفوذ بالايى برخوردار است. بنابراين به نظر مى‌رسد که اين کنفرانس بيش از آن که براى ايران سود داشته باشد براى ترکيه مفيد بود.

اين کنفرانس بدون دستور کار و برنامه مشخص صورت گرفت و در عمل هيچ سودى براى ايران نداشت. در زمينه مذاکرات ايران و 1+5 در موضوع پرونده هسته‌اى ايران، اين کنفرانس عملا هيچ نقشى نداشت. خانم اشتون به طور تلویحی اشاره کرد که آنها اين کنفرانس را در روند مذاکراتشان به حساب نمی‌آورند. بنابراين کنفرانس استانبول هيچ تاثيرى در روند بهبودى و شفافيت پرونده هسته‌اى ايران نداشت. با توجه به اين که از قبل هم پيش بينى مى‌شد که از اين کنفرانس هیچ نتیجه‌ای حاصل نشود، در واقع برگزارى این کنفرانس در استانبول،‌ امتیاز برجسته اى بود که ما به ترکيه داديم.

اين کنفرانس به نفع ترکیه تمام شد،‌ چرا که به صورت ابزارى در آمد که اين کشور در برابر اتحادیه اروپا قدرت‌نمايى کند، تا اين اتحاديه به عضويت ترکيه در آن راضى شود. ولى اين کنفرانس نه تنها هيچ اثر مثبتى در روند مذاکرات ايران و غرب نداشت بلکه خانم اشتون چند روز بعد از بازگشت از کنفرانس ترکیه،‌ اعلام کرد که ديگر با  ایران مذاکره نمى‌کنند مگر اين که آن شرايط را حذف کند، يعنى مذاکرات بدون قيد پیش شرط صورت گيرد.

اين سخن خانم اشتون خيلى حرف سنگین و سختى بود و موجب شد که امکان برگزارى مذاکرات سخت‌تر شود. در حال حاضر چند مرتبه ایران پیشنهاد برگزارى مذاکرات را داده با اين وجود اتحادیه اروپا و غرب زیر بار نرفته است، به خاطر اين که اين مسئله در درون اعضاى 1+5 هم اين بحث را ايجاد کرده که ایران در حال وقت کشی است و هر مرتبه همان صحبت‌هاى قبلى را تکرار مى‌کند. بنابراین امکان برگزارى کنفرانس دیگری با کيفيت سابق، شايد تا حدى دور از ذهن باشد.

تحولاتى که در دو ماه گذشته در خاورميانه و شمال آفریقا رخ داده موجب شده که میزان توجه غرب به پرونده هسته‌اى ايران تا حدى کاهش پيدا کند و شايد اين هم به نفع ما بوده است. ولى من تصور نمى‌کنم اساس مشکل از بین برود و من اعتقاد دارم که با اين وضعيت ما در کمتر از یک سال با چالش‌هاى جدى روبرو مى‌شويم و از اين لحاظ شايد باید تغییراتى در وضعیت سياست خارجى و فوت و فن مذاکرات خود انجام دهیم. وضعيت فعلى که بر اساس مذاکرات بدون برنامه و بى هدف پيش مى‌رود قطعا به سود ما نخواهد بود.

چناچه به تاريخ مراجعه کنيم و پرونده ملى شدن صنعت نفت و مسائل مربوط به آن دوره، درمى‌يابيم یکی از دلایل شکست دکتر مصدق این بود که مذاکرات را خيلى طولانی کرد. يعنى از ارديبهشت 1330 که ايشان نخست وزير شد تا 28 مرداد 1332 که مصدق از قدرت خلع شد، اين مذاکرات به طول انجاميد و اين طولانى شدن مذاکرات هم مردم و هم انگلیس و آمریکا را بسيار خسته کرد. من گاه فکر مى‌کنم در آن شرايط شاید دکتر مصدق راه گريزى نداشت و شاید از آنچه که کودتا مى‌ناميم استقبال هم می‌کرد. چرا که کودتا مى‌توانست يک مفرى براى دکتر مصدق از آن شرايط بغرنج به حساب آيد.

بنابراين من به رئیس جمهور توصیه می کنم تصميمى ‌در اين ارتباط اتخاذ شود چرا که طولانى شدن مذاکرات و عدم دستيابى به راه حلى براى اين وضعيت باعث خستگى مردم مى‌شود. اين بلاتکليفى مشکلات بسيارى را براى ما به همراه خواهد داشت. به نظر مى‌رسد هم مردم،‌ هم حکومت، هم جامعه جهانى تا حدى از اين روند خسته شده اند و بنابراين من فکر مى‌کنم ما باید در سال پيش رو تغییر و تحولی در شیوه مذاکراتمان انجام دهیم تا بتوانيم آن سطحى از منافع ملى ما را که در لابلاى مذکرات ناقص گم شده، به دست آوريم.


نظر شما :